
گاهی نگاهت
آنقدر نافذ است
که خودم را نه
دیوار پشت سرم را
در چشمت می بینم.
-
((افشین یداللهی))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: افشین یداللهی , اشعار افشین یداللهی , شعر دیوار , شعر چشم تو

خسته تر از صدای من گریه ی بی صدای تو
حیف که مانده پیش من خاطره ات بجای تو
رفتی و آشنای تو بی تو غریب ماند و بس
قلب شکسته اش ملی پاک و نجیب ماند وبس
طعنه به ماجرا بزن اسم مرا صدا بزن
قلب مرا ستاره کن دل به ستاره ها بزن
تکیه به شانه ام بده دل به ترانه ام بده
راوی آوارگی ام راه به خانه ام بده
یکسره فتح می شوم با تو اگر خطر کنم
سایه ی عشق میز شوم با تو اگر سفر کنم
شب شکن صد آینه با شب من چه می کنی
این همه نور دالری و صحبت سایه می کنی
وقت غروب آرزو بهت مرا نظاره کن
با تو طلوع می کنم ولوله ای دوباره کن
با تو چه فرق می کند زنده و مرده بودنم
کاش خجل نباشم از زخم نخورده بودنم
((افشین یداللهی))
برچسب ها: افشین یداللهی , غزلسرا , غزل معاصر , اشعار افشین یداللهی

از مرهم یکدیگر، تا زخمیِ هم بودن
راهی ست که بیمقصد، با عشق سفر کردیم
-
((افشین یداللهی))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: افشین یداللهی , اشعار افشین یداللهی , شعر عشق , کافه عشق

از تو بعید نیست میان دو خندهات
تاریخ گنگی از خفقان، عاشقت شود
((افشین یداللهی))
👇👇👇
برچسب ها: افشین یداللهی , اشعار افشین یداللهی , شعر عشق , شعر خنده

بوسیدمت که ببینم چه میشود
با بوسههای تو، دینم چه میشود
بوسیدمت که ببینم زمانِ عشق
تکلیفِ شک و یقینم چه میشود
این پل که بین مجاز و حقیقت است
در آسمان و زمینم چه میشود
با دستِ عقل که چیزی نمیشود
پای دلم بنشینم چه میشود؟
دین در اصول، به تقلید، گفته: نه
تحقیق در تو، ببینم چه میشود
آخر، خدا که بپرسد تو کیستی؟
میگویمش که همینم، چه میشود؟
((افشین یداللهی))
برچسب ها: افشین یداللهی , شعر کوتاه , اشعار افشین یداللهی , شعر قلب

مرزهای تَنِمان
بی قراری می کنند
در دستِ این مرزهای قراردادی
مرزهای تَنِمان
قرارشان
شکستن است
و
این مرزها
قرارشان
نشکستن
من و تو
قراری با مرزها نداریم
می شکنیمشان
بی هیچ قراردادی
((افشین یداللهی))
برچسب ها: افشین یداللهی , شعر کوتاه , اشعار افشین یداللهی , شعر قلب

پروانه پشت پیله اش حس کرد راهی هست و رفت
شاید به راه بسته هم باید امیدی بست و رفت
((افشین یداللهی))
برچسب ها: افشین یداللهی , شعر کوتاه , اشعار افشین یداللهی , شعر پروانه

لذت ببر از این که گرفتار تو هستم
از این که زمین خوردهی آزار تو هستم
ویرانی من فرصت آباد شدن بود
مدیون همین عشق ستمکار تو هستم
((افشین یداللهی))
برچسب ها: افشین یداللهی , اشعار افشین یداللهی , شعر عاشقانه , جملات عاشقانه

خواستند
از عشق
آغوش و بوسه را حذف کنند
عشق
از آغوش و بوسه
حذف شد ...
((افشین یداللهی))
برچسب ها: افشین یداللهی , اشعار افشین یداللهی , شعر عاشقانه , جملات عاشقانه

قلبم از اعتنای کمت سکته می کند
حتی غزل به یادِ غَمَت سکته می کند
یکباره، بارِ هر دو جهان را به من نده
ابلیس از این همه کَرَمت سکته میکند
((افشین یداللهی))
برچسب ها: افشین یداللهی , اشعار افشین یداللهی , شعر عاشقانه , جملات عاشقانه

وقتی گاهی من و دل تنها می شیم
حرفای نگفتنی رو می شه دید
می شه تو سکوت بین ما دو تا
خیلی از ندیدنی ها رو شنید
((افشین یداللهی))
برچسب ها: افشین یداللهی , اشعار افشین یداللهی , شعر عاشقانه , جملات عاشقانه

رازی که میانِ ماست
شعرهاییست
که هیچگاه به ذهنمان خطور نکرد
اما
سرودیمشان
کودکیست
که نطفهاش بسته نشد
اما
به دنیا آمد
حرفهاییست
که همه از ما میدانند
جز من و تو
رازی که میانِ ماست
قلبیست
که از ابتدای عشق
ایستاده تپید ...
((افشین یداللهی))
برچسب ها: افشین یداللهی , اشعار افشین یداللهی , شعر عاشقانه , جملات عاشقانه

سیاه
یعنی
تاریکی گیسوی تو
سیاه
یعنی
روشنی چشم تو
سیاه
یعنی
روزگار تاریک و روشن من
مثل
اشک تو
که گونه ات را
با سرمه ی چشمت
نقاشی می کند
مثل
حس ما به هم
وقت فاصله ی ما از هم
سیاه
یعنی
شعر سپید من
در جواب غزل خداحافظی تو
سیاه
یعنی
رو سفیدی من
بعد از عشق تو
سیاه
یعنی ...
((افشین یداللهی))
برچسب ها: افشین یداللهی , اشعار افشین یداللهی , شعر عاشقانه , جملات عاشقانه

فرصت کم بود و
سردرگمیهای تو زیاد
در این مدتِ کم
از دستِ هیچ علمی
برای تو
کاری برنمیآمد
فقط
بوسه میتوانست
در یک لحظه
تکلیفِ تو را معلوم کند
و...!
((افشین یداللهی))
برچسب ها: افشین یداللهی , اشعار افشین یداللهی , شعر عاشقانه , جملات عاشقانه

همیشه بهار
یعنی
همیشه سبز
یعنی
چشم تو ...
((افشین یداللهی))
برچسب ها: افشین یداللهی , اشعار افشین یداللهی , شعر عاشقانه , جملات عاشقانه

و من
در چشم او
زیباترین مرد جهان را دیدم
و
این
معجزه ی نگاه او بود
نه زیبایی من
((افشین یداللهی))
برچسب ها: افشین یداللهی , اشعار افشین یداللهی , شعر عاشقانه , جملات عاشقانه

آمد و گفت: روح بادم و رفت
عطر او ماند روی یادم و رفت
خود نفهمید در چه حالی بود
گریه می کرد و گفت شادم و رفت
تکه های دلی که عاریه بود
شعر کردم، به عشق دادم و رفت
قبله ام را که چشم او کردم
چشمکی زد به اعتقادم و رفت
باز حوا گذاشت سیبش را
روی بار گناه آدم و رفت
کم نیاورده بودم اما گفت :
از سر تو کمی زیادم و رفت
((افشین یداللهی))
برچسب ها: افشین یداللهی , اشعار افشین یداللهی , شعر عاشقانه , جملات عاشقانه

عده ای
زیر آوار آتش می مانند
عده ای
زیر آوار برف
عده ای
روی بی آبی خانه دارند
عده ای روی آب
اینجا
کشوریست که در آن
می شود به راحتی
هر چهار فصل را تجربه کرد
((افشین یداللهی))
برچسب ها: افشین یداللهی , اشعار افشین یداللهی , شاعرانه افشین یداللهی , شعرکده

گیاه
از اوّل
گیاه شد
حیوان
از اوّل
حیوان شد
آدم
آخر هم
آدم نشد ...
((افشین یداللهی))
برچسب ها: افشین یداللهی , اشعار افشین یداللهی , کانال شعر , شعر کوتاه

من
پیامبرِ مردمی هستم
که بتپرست خواهند شد
تمامِ تو
یک روز
در ازدحام
بر قلبِ من
نازل شد
پس از آن
به غارِ تنهاییِ خود رفتم
و
با تبرِ بتِ بزرگ
بازگشتم
کسانی که
با رسالتِ من
به تو ایمان میآورند
دشمنم میشوند
از نیلِ سینه ات
عبور میکنم
و
آنسوی اعجاز
با دستِ نجاتیافتگان
پیشِ چشمِ پدرم
به صلیب کشیده خواهم شد
با پیراهنی
که تو
آن را
از روبرو
دریدهای...
((افشین یداللهی))
برچسب ها: افشین یداللهی , شعر عاشقانه , اشعار افشین یداللهی , جملات عاشقانه

چشم تو باده ترین جام حلالیست که هست
در مقامی که همان حال محالیست که هست
((افشین یداللهی))
برچسب ها: افشین یداللهی , اشعار افشین یداللهی , شعر عاشقانه , جملات عاشقانه

شاید
دیگر
هیچوقت حرف نزنم
اگر،،
امکان در آغوش کشیدنت را داشته باشم...
((افشین یداللهی))
برچسب ها: افشین یداللهی , اشعار افشین یداللهی , شعر عاشقانه , جملات عاشقانه

خيال نكن،
اگر براى كسى تمام شدى،
اميدى هست!
خورشيد،
از آنجا كه غروب مى كند؛
طلوع نمى كند ...
((افشین یداالهی))
برچسب ها: افشین یداللهی , اشعار افشین یداللهی , شعر عاشقانه , جملات عاشقانه

مردن
فقط با مرگ، اتفاق نمی افتد
مردن
گاهی همین زندگیست
که نه تمام میشود
نه شروع ...
((افشین یداللهی))
برچسب ها: افشین یداللهی , اشعار افشین یداللهی , شعر کوتاه , شعر مرگ

لب تو
بوسه ی مرا می شناسد
مثل لب حوا
که بوسه ی آدم را
با این تفاوت که
برای حوا
آدم دیگری نبود
و برای تو
آدم های دیگر بسیارند
اما
هیچ آدمی
برای تو
من نمی شود
پس
هم تو حواتری و
هم من، آدم تر
و این یعنی
ما به بهشت بازمی گردیم
((افشین یداللهی))
برچسب ها: افشین یداللهی , اشعار افشین یداللهی , شعر کوتاه , شعر بوسه

دوستش داشته باشی
و او
در دو قدمیِ عاشقِ تو شدن
این پا و آن پا کند
و بگوید
عاشقم نکن
میخواهم عاقلانه تصمیم بگیرم
شاید با آدمِ آسانتری بروم
و تو
عاشقش نکنی
او برود
مدتی بعد بیاید و بگوید
چرا عاشقم نکردی
وقتی میدیدی
اینقدر عاقلانه اشتباه میکنم ؟
و تو
فقط
به دستش نگاه کنی
و ندانی
اسمِ کاری که کردی
چه بود ؟
((افشین یداللهی))
برچسب ها: افشین یداللهی , شعر عاشقانه , اشعار افشین یداللهی , جملات عاشقانه

لبخند
بی فایده است
کسی که دلت را می خواند
به چهره ات نگاه نمی کند
و تو
در برابر او
راهی برای پنهان کاری نداری
نترس
با رازهایت کاری ندارد
کمی مرتبشان می کند
آنهایی را که خودت هم ندیده ای
نشانت می دهد
می بوسدت
و منتظرِ دستهایت می ماند
و تو
در برابرِ امنیتِ او
بی دفاع ترین زنِ جهانی
((افشین یداللهی))
برچسب ها: افشین یداللهی , اشعار افشین یداللهی , شعر عاشقانه , عکس عاشقانه اینستاگرام

میخواهی
من را
به بیخبری از خودت
عادت بدهی ؟
من
به بیخبری از تو
عادت نمیکنم به نبودنت عادت نمیکنم به بودنت عادت نمیکنم
من
فقط میتوانم
عاشق بشوم
که شدهام
((افشین یداللهی))
برچسب ها: افشین یداللهی , اشعار افشین یداللهی , شعر عاشقانه , جملات عاشقانه
| مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.

























