
پیراهنی
که پوشیده نمیشود
در مهمانی آخر هفته
میتواند خودش را جای شهری بگذارد
خالی از سکنه
و خودش را از پل هوایی پایین بیندازد
اتومبیلی که تمام عمر
آدمها را از هم دور کرده است
یک روز خودش را
به قعر دره ای می فرستد
مانند زنی که
پنجره های اتاقش را
با روزنامه کشته بود
و یک روز در تاریکی بزرگتری خودش را
کشت
تنهاست زنی
که هیچ کس اشیاء را با اسمهایی که
او برایشان انتخاب کرده بود صدا نکرد
حتا نام دخترش زیبا نبود
و سایه ی سیگارش بر دیوار
هفت تیریست که در دهان گذاشته است
درختی که در خیابان راه می رود
درختی که خواسته بود
تخته سیاه باشد
قنداق اسلحه شد
((مریم نظریان))
https://telegram.me/sherebarankhorde
برچسب ها: مریم نظریان , شعر تخته سیاه , شعر قنداق اسلحه , شعر درخت

دهانم از آخرین لبخند
شباهتش را به خودش از دست داده است
و اشیاء
ساعتها با زبان مشترکی
با من حرف می زنند
((مریم نظریان))
برچسب ها: مریم نظریان , شعر لبخند , شعر خنده , شعر ساعت

به طناب دار فکر میکنم
دستهای توست
به چاقو پناه میبرم
انگشتانت میشود
و به فنجانی مسموم...
لبهایت
احمقانه است خیال مرگ
کشوری شده ام
که
امپراطوریت در آن
شیوع کرده است
((مریم نظریان))
برچسب ها: مریم نظریان , شعر احمقانه , شعر مرگ , شعر مردن

زمان
کتیبه ها را کهنه میکند
کوه ها را فرسوده
و
عمر من را کوتاه
به دوست داشتن تو اما
قدمت میدهد
((مریم نظریان))
برچسب ها: مریم نظریان , شعر دوست داشتن , اشعار مریم نظریان , شعر کوتاه

باید
در نقشه ی فکر های چه کسی دست برد
تا دانه ی گندم
خوشه های رسیده ی انگور بدهد
و مرد کشاورز
غروب آفتاب
مست به خانه برگردد؟
((مریم نظریان))
برچسب ها: مریم نظریان , شعر کشاورز , شعر غروب , اشعار مریم نظریان

می ترسم
ار روزی که پسرم جعبه ی مداد رنگی هایش را
از فشنگ پر کند
و هر روز
با انگشت های کمتری
از مدرسه برگردد
تفنگت را
در رودخانه بینداز
آب می داند با آهن چه کند
آنگونه که
نبودنت با من .
((مریم نظریان))
برچسب ها: مریم نظریان , شعر تفنگ , شعر رودخانه , شعر فشنگ

میخواستم با تو مهربان باشم
آنگونه که خاک با دانه مهربانی می کند
و آفتاب با گیاه
تو اما
آن پرنده نبودی که در زمستانی سرد
دانه در دهان جفتش میگذارد
و دلش را
برای تمام فصلها ها گرم می کند ....
((مریم نظریان))
برچسب ها: مریم نظریان , شعر گنجشک , شعر کوتاه , شعر عاشقانه

دوست داشتنت کلمه ی چاقو بود
وقتی دهان مخترعش را زخمی کرد
و هر چه را بر زبان آورد
زخمی عمیق بر آن جا گذاشت ...
((مریم نظریان))
برچسب ها: مریم نظریان , اشعار مریم نظریان , شعر عاشقانه , عکس عاشقانه اینستاگرام

خرگوش سفید من
چگونه نقاشی ات کنم ؟
در لاله زار سرخ باشی
در گندمزار
خوشه های طلا
و شب تکه ای از ماه
کاش با رنگهای زیادی
به دنیا می آوردمت
جمعیتی که مرگ را نا امید می کرد
تو صلح بودی
کسی اما نفهمید
دستت را که بالا میبردی
گلوله باید در تفنگ می ماند
سربازها به خانه بر می گشتند
جنگ به موزه ها بر می گشت
و تنها
دوربینها را غمگین می کرد
((مریم نظریان))
برچسب ها: مریم نظریان , اشعار مریم نظریان , شعر عاشقانه , عکس عاشقانه اینستاگرام

خانه ای هستم
که مرز دو کشور از آن می گذرد
در هر اتاق که می روم
زبان خودم را نمی فهمم
((مریم نظریان))
برچسب ها: مریم نظریان , اشعار مریم نظریان , شعر عاشقانه , عکس عاشقانه اینستاگرام

دوست داشتنت
رقصیدن در میدان مین بود
میترسم
با تکه های زیادی از خودم
دوباره دوستت داشته باشم .
((مریم نظریان))
برچسب ها: مریم نظریان , اشعار مریم نظریان , شعر عاشقانه , عکس عاشقانه اینستاگرام

سبک باش
باد تو را ببرد
پیش از آنکه کلاغها ما را بچینند
باید
سرزمینمان را بارور کنیم
((مریم نظریان))
برچسب ها: مریم نظریان , اشعار مریم نظریان , شعر کوتاه , شعر باد

زنهای زیادی اگر
چشمها
لبها
و گونه هاشان را
روی هم بگذارند
زیبایی یک زن چند برابر میشود
زنهای زیادی اگر
انگشتهاشان را با هم جمع کنند
زنی
به تو بیشتر اشاره میکند
و زنی با قلبی بزرگتر به تو فکر میکند
جمعیت زنان درونم
اگر به صلح برسند
تو اما هر روز
با یک تلفن
ارتش معشوقه هایت را به خیابان میکشانی
تا همدیگر را تعقیب کنند
تا همدیگر را تهدید کنند
و زخمهای عمیقی بر بدنهای هم جا بگذارند
تا هر روسری
پرچمی باشد
که زنی فاتحانه بر نعش زنی دیگر میگذارد
در شهر خونهای زیادی ریخته شده
و در این خانه
در این اتاق خواب
نقشه های قتل بسیاری کشیده میشود
و آشپزخانه ام
انبار سلاحهای سردی است
که انبوه زنها با آن
زیبایی یکدیگر را خراشیده اند
_ با آنها چه کرده ای
که دیگر زبان هم را نمیفهمند ?
آنقدر
که هر کلمه
گلوله ایست که یک زن به زنی دیگر شلیک میکند
این زندگی شاید
ارث مادرم بوده است
زخمهای عمیقی بر تن داشت
و آلبوم عکسهایش
گورستانیست از انبوه زنهایی
که در جوخه ی یک مرد ایستادهاند
درجوخه ی یک مرد پیر شده اند
و در جوخه ی یک مرد به قتل رسیدهاند
((مریم نظریان))
برچسب ها: مریم نظریان , اشعار مریم نظریان , شعر عاشقانه , عکس عاشقانه اینستاگرام

به شهری که آپارتمان هایش دراز کشیده اند
و عمود شده اند خیابان هایش
چه میگویی؟
به اتوبوسی که دورت میکند
از پرنده های سینه خیز ؟
نام درختی که بلیط میخرد
و با تو سوار اتوبوس میشود
تا در آخرین ایستگاه
یادت برود
ماه بوده ای
یا سیب
یا خودت
چه بوده است ؟
و رودخانه ای که عصرهای جمعه
در آن آبتنی میکنی
از کدام اقیانوس می آید
که صاف میرود به آسمان بریزد ؟
بگو به من
باغچه ات چرا عطرش راحبس کرده است؟
و آینه پشت به تو می ایستد چرا
وقتی چشمهایت را با زغال میکشی
و لبهایت را با گل سرخ آتش میزنی؟
به سر اتاق خوابت چه آمده
که به ایوان میروی
و در باد میخوابی؟
تا بچه هایت به دنیا بیایند
با استخوانهای شکسته
سینه های سوراخ
و گردنهای کبود
به آنها شیر که میدهی
سینه هایت ازدهانشان رد میشود
اصلا دیوارهای خانه ات که از آنها رد میشوی
نامشان دیوار است؟
در سطرهای سکوت
به آشپزخانه میخزی
با فنجانی چای که برایت فرستاده اند
به ایوان بر میگردی
ودر باد میخوابی
انگار فرزندان دیگری در راه باشند!
((مریم نظریان))
برچسب ها: مریم نظریان , اشعار مریم نظریان , شعر ناب , شاعرانه

هر سربازی
در جیبهایش
در موهایش
و لای دکمه های یونیفورمش
زنی را به میدان جنگ میبرد
آمار کشته های جنگ
همیشه غلط بوده است
هر گلوله
دونفر را از پا در می آورد
سرباز
و دختری که در سینه اش میتپد
((مریم نظریان))
برچسب ها: مریم نظریان , اشعار مریم نظریان , شعر عاشقانه , عکس عاشقانه اینستاگرام

من انتخاب کرده ام
تو هم پنجره ی اتاقت را باز بگذار
و برایم مشتی دانه بریز
به زودی باز میگردم
مرزها راه قلبها را نمی بندند
و گنجشکها برای پریدن
گذرنامه نمی خواهند
((مریم نظریان))
برچسب ها: مریم نظریان , شعر گنجشک , شعر کوتاه , شعر عاشقانه
.: Weblog Themes By Pichak :.



























