درباره وب

سلام و عرض ادب و احترام

خدمت دوستان عزیز و گرامی

بنا به روز بودن وب سایت

از صفحات دیگر هم دیدن بفرمایید

با تشکر فراوان از حضورتان

آیدی  چنل من در تلگرام👇👇

mohammadshirinzadeh@

صفحه اینستاگرام بنده

mohammad.shirinzadeh

شاعر بارانی (محمد شیرین زاده)

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

تو را دوست دارم

چون بوئیدن غنچه ای

در حال باز شدن

چون رویایی شیرین

بعد از کابوس...

تو را دوست دارم

چون هر سلامی پس از بدرود...


((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

چشمانت را ببند

و دستت را

بر روی قلبم بگذار

اینبار خودش می خواهد

به تو بگوید

دوستت دارم ...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

بیا عشق را

قمار کنیم

نترس

جز دل

چیزی بهم

نمی بازیم ...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

یک روز

به وقت عشق

ساعت هايمان را

با هم تنظیم می کنیم

و از آن پس

دیگر فرقی نمی‌کند

به کدام وقت محلی

مشغول

دوست داشتن همیم...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

و این دیوانگی

خواست عشق ات بود

مرا ببخش که

بلند بلند

دوستت دارم...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

من و تو

آنقدر شبیه هم

نفس کشیده ایم

که قلب هايمان

به یک شکل

برای هم می تپند...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

مرا به خودت

محدود کن

آنقدر که

در این دنیا

جز آغوش ات

جایی نداشته باشم

برای زندگی...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

بخند

تو نمی دانی

چقدر خنده هات

بهانه می دهند

به دست هایم

برای در آغوش گرفتن ات

چقدر اشتیاق

به نفس هایم

برای بویدنت...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

دوست داشتن ات

اسم و رسم من است

گفته بودم؟

بمان

آنقدر که ما

تعریف همیشه باشیم...

((محمد شیرین زاده))
جستجوی وب
برچسب ها وب
شعر (1310)

img_20230414_012449_421_y7s.jpg

مى دانى

عاشق لبخندى هستم

كه گوشه ى نرگسى ها

دزدانه

لبت را به واكنشى مى كشاند

كه در زيباترين تبسم نقاشى جهان هم

يافت نمى شود

مى دانى

عاشق جادوى نگاهى هستم

كه وقتى عميق به من خيره مى شوى

خودم را ميان ستاره ها مى يابم

كه در سكوت

به لايه هايي از ژرفاى دوست داشتنى

مى رسم كه هرگز

در سيرت ِ آدمهاى زمينى

پيدا نمى كنم

مى دانى

چقدردوست دارم

وقتى حرف ميزنى

شيرينى سر زبانت را ببوسم

همراهِ عسل واژه هايي كه از روى

تارهاى آسمانى صدايت

فضارا مى آرايد

به زيباترين تصنيف پرنده هاى آزاد

مى بينى چ عاشقانه دوستت دارم

و زبانم چه صادقانه

احساسم را جارى مى سازد.

مى بينى

چه بى پايان است عشق تو...


((مجيد فربد))


برچسب ها: مجيد فربد , اشعار مجيد فربد , شاعرانه مجيد فربد , شعر ناب

تاريخ : جمعه ۲۵ فروردین ۱۴۰۲ | 1:28 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

بيا باهم قرارى بگذاريم

پشتِ همان قول هاى قشنگِ

روزهاى خوش ِبيخبرى

همان روزهايي كه

تو بودى ساراى قصه ى من

باهمان عروسكِ آبى نگاهِ چسبيده ب جانت

و من بودم وهمان غرورِ اغوا كننده اى كه

مرا مى برد

تا اولين داراى كتاب زندگى تو باشم

بيا مثل آن روزها

پشت ابرها

زير پاى ماه

كنار همان ستاره ى روشن

كه با پرتوى خورشيد

چون كوره اى گداخته است

قرارمان را بابارانى ازبوسه

محكم كنيم

باور كن ...!

خدا هم مى داند

در پرتوى اين همه احساس

معجزه ى عشق

تاثير گذار تر از

آيه هاى اوست.


((مجيد فربد))


برچسب ها: مجيد فربد , اشعار مجيد فربد , شاعرانه مجيد فربد , شعر ناب

تاريخ : چهارشنبه ۲ فروردین ۱۴۰۲ | 3:2 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

امروز زيباترين گل سرخ را

روى صورت، پيراهن، شال وموهاى تو يافتم

و پناهگاه ايمنش را

در قلب خودم، چه مصمم

براستى چطور ممكن است

عطر اغوا كننده گيسوانت مستم نكند

و شراره هاى سرخ آتشين آن

در زير لبم،

هزاران دورت بگردم

و هزاران قربان صدقه نشود

مگر مى شود تاب بياورم

مقابل نگاهى ك گاه از جنگل سبز ِتمنا مى گذرد

و گاه از جاده ى آبى آسمانى ات

بسوى خدا

نامت را نمى توانم بر زبان جارى سازم

چرا كه عبورنام تو

از ميان الفباى عشق

قدرت تكلم را از من گرفته است

آخ كه نمى دانى چقدر پشيمانم

شراره هاى آتش را

بى درنگ نبوسيده ام.


((مجيد فربد))


برچسب ها: مجيد فربد , اشعار مجيد فربد , شاعرانه مجيد فربد , شعر ناب

تاريخ : چهارشنبه ۲ فروردین ۱۴۰۲ | 2:59 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

امروزمى خواهم

به گنجشكها سلام بگوئيم

و اگر اجازه دهند همراهشان شوم

تا در زندگى شادشان

از آفتاب و گرماى خورشيد

لذت را به كمال، به خانه ام ببريم

امروز مى خواهم

به نسيم سلام بگويم

و اگر بشود

تا دشت ِشقايقها همراهش شوم

و پروانه هاى احساسم را

رها كنم تابوسه هاى عشق بگيرند

از لب گلبرگهايي كه

خودشان را شسته اند

در چشمه هاى سرخ ، از شريانى

كه نبضش، پيوسته عاشقانه مى زند

امروزمى خواهم

به خورشيدسلام بگويم

و اگر بگذارد

هم صحبت او شوم در اين طلوعِ زرين

تا وقتى كه تو

غنچه ى گل ِسرخ را

به شيرينى ِلبخند مى آرائى

من رشته هاى معطر نور را به هم ببافم

و براى داشتن ماه آسمانم

نازكشيدن را ازعبادتِ مومنانه ى

آفتابگردان بلد شوم

امروز مى خواهم

براى تو

خودم باشم.


((مجيد فربد))

-

👇👇👇

6cx5_10.png


برچسب ها: مجيد فربد , اشعار مجيد فربد , شاعرانه مجيد فربد , شعر ناب

تاريخ : دوشنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۱ | 0:1 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

اگر تو

همه ى دنياى من نبودى

چرا وقتى از تو مى نويسم

حروف ِالفباء

در گلويم بغض مى شود!

و چرا

در هربيست و چهار ساعت كامل

شماره هاى معنا دار

و اعداد همه ى مناسبت ها

مدام و بلند

در گوشم زنگ مى زنند!

اگر تو

همه ى دنياى من نبودى

چرا ديدنِ تو

اينقدر حالِ دل ِ مرا خوب مى كند

چراشب ها روى ماهِ تورا

تنها در حوضچه ى اشك مى يابم

و فقط

روى عكس تو چشم مى گذارم!

اگرتو

همه ى دنياى من نبودى

چراااااا، دلم پرنده است!

زبانم تو!

و آرزويم عشق!


((مجيد فربد))

-

👇👇👇

6cx5_10.png


برچسب ها: مجيد فربد , اشعار مجيد فربد , شاعرانه مجيد فربد , شعر ناب

تاريخ : جمعه ۴ شهریور ۱۴۰۱ | 0:33 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

دلم كوچ كرد وقتى فهميدم

خدا پدرم را براى سرزمين دورى آفريده بود

و مادرم را براى

روشنائى بهشت

و تو را

براى واژه ى مركب دلتنگى

تا ٣٦٥ معدنچى در دلم

مدام زمين و زمان راحفارى كنند

دلم كوچ كردوقتى فهميدم

عقربه هاى ساعت

در زمانهاى زنگ دارمى خوابند

و از اقتضاى طبيعتشان

نيش مى زند

و موريانه هاى لاكردار

با آرواره هاى سوزناكشان

يكى يكى خاطره ها را مى جوند

براى زوال عقل

تا تمام راههاى منتهى به مغزم را

مسدود كنند

دلم كوچ كرد وقتى فهميدم

در قمار عشق

تنها برنده ى گلهاى كاغذى نگاهت بودم

كه بيهوده

دفترچه شعرم را

اينقدرحجيم كرده است

جشنِ موفقيت هايت را

زودتر بگير

تا فكر مى كنى

لبخند رضايتمندى

از صداى قطعه قطعه شدنِ احساس

زيباترين سنفونى تسلاى توست.


((مجيد فربد))

-

👇👇👇

6cx5_10.png


برچسب ها: مجيد فربد , اشعار مجيد فربد , شاعرانه مجيد فربد , شعر ناب

تاريخ : جمعه ۴ شهریور ۱۴۰۱ | 0:29 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

 

خدايا

دست بآسمان تو سائيده ام

هنگامى كه در سياره كوچك زمين

دست آويزى براى گرفتن نيافتم

و در سايه كتاب آسمانى ات

تكليف ِ چگونه زيستن را

بيش از ٦٠ سال تمرين كرده ام

تا بابخشندگى تو، از روى پلى عبور كنم

براى رسيدن به آسمانى ديگر

ويا براى هميشه فرو افتم از لغزشى

در دره نيستى!

خدايا

تو ميدانى در آئينه ى دل

تنهاتو بودى و كتاب ِعشق

و كوتاهى من

ناتوانى دركِ مصلحت هاى تو

در تلخيهائى بود، كه چشيدم

،كه ديدم

،كه كُشت مرا

و شكست شيشه ى بلورينِ ايمانم را

اما خوشحالم

هنوز بآسمان تو دست مى سايم

و انگشتانم را بو مى كشم

ازعطرى ك شكسته هاى ايمانم را

چسبانيده است

و تركهاى آنرا بند مى زند محكم

به پاره هاى دلم

تا شايد از اين جاده ى دوطرفه اى

كه وسعت مهربانى تو

بلندا و ژرفاى درياست

و وسعت پرهيزكارى من نازكى تارى ازمو

بى واهمه، و بسلامت بگذرم.


((مجيد فربد))

 

👇👇👇

6cx5_10.png


برچسب ها: مجيد فربد , اشعار مجيد فربد , شاعرانه مجيد فربد , شعر ناب

تاريخ : سه شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۱ | 1:41 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

 

همه براى عشق زنده اند

بيدار شو

تا تعبير خوابهاى ديشبت را آفتاب

در لحظه هاى پيش روبرايت بگويد

نه گل بانتظار سرنوشت نشسته است

نه پرنده

نه درخت!

نه خورشيد در بخشيدن عشق

و  شعله هاى سركش آن

كم فروشى مى كند وقناعت

تا لحظه هايت نسوزد

ونه ماه، درنگى نميه ى تاريكش را

بروى تو روشن مى كند

تا رنگ ِچشماهايش را ببينى

و نه روحى به جانِ ستاره هاى خاموش

دميده مى شود

كه قصه ى ديروزشان را بشنوى!

قسم مى خورم

به همه ى

برگهاى سبز و زردِباغچه ى روزهاااااايم

تنها اكنون براى ماست

اين روزى كه مى خواهد

با ثانيه هابالغ شود

برايش لبخند بزن

با تمام زيبائيهاى كه عشق مى تواند

برايت بسازد.


((مجيد فربد))

 

👇👇👇

6cx5_10.png


برچسب ها: مجيد فربد , اشعار مجيد فربد , شعرکده , شعر عاشقانه

تاريخ : چهارشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۱ | 0:39 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

 

ديشب خواب ديده ام

هزار فرشته را

بالباسهائى نيلى

و طيفى از رنگهاى آبى تا لاجوردى دلخواه من

كه با آرامش، پشت پلكهايت نشسته اند

و با انبوه مژه هاى بلندت

چنگ مى زنند

ديشب خواب ديده ام

هزار پرنده را كه كوچيده اند

در سررسيد عشق

انگورها مستى را به پياله هابخشيده اند

پائيز از اغواى همه ى گلهاى شب بو

شكوفه مى دهد

زمستان رفيق صميمى تموز است

وبهار ..، به ماه ميانى پائيز دلبسته است

تا ازفصل عشق

ميوه ى بردبارى  بچيند

ديشب خواب ديده ام

تمام كابوسهايم را دوره مى كنم

وآوائى در گلو گاه خسته ام

گلهاى غم آلود محمدى را مى خواند

به آخرين كام سيگارى درمقصد

كاش يكى براى اين همه آسمان

گل ِماهم را در فصل ِ پنجمى قلمه مى زد

يكى شب را

براى عبادت آغوش بيدار مى كرد

كاش  يكى مراقبِ ميوه ى دوست داشتن بود

كه ازتنومندى درختِ بى تفاوتى فرونيافتد

كاش يكى 

مرا بدنياى فراموشى صدا بزند

كاش......


((مجيد فربد))

 

👇👇👇

6cx5_10.png


برچسب ها: مجيد فربد , اشعار مجيد فربد , شعرکده , شعر کاش

تاريخ : سه شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ | 1:44 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

 

آرزويم بود

تنها سنجاقك بى آزارِ 

گيسوانت باشم

حالا

چه هستم ..!

پروانه ى  سنجاق شده اى

لاى دفترِ بى مهرى 

اگر باور دارى 

سنجاقكها در دنياى نارسايشان

فقط يكبار به ميزبانى

عشق مى روند

با خودنويسِ پاكِ صداقت

زير برگِ 

سنجاق شده ام

بنويس :

او

پروانه ى ، شكيبااااٰيى  بود

و زير بال چپش

نامه اى داشت

كه من هرگز

نخواندم .


((مجيد فربد))

 

👇👇👇

6cx5_10.png


برچسب ها: مجيد فربد , اشعار مجيد فربد , شعرکده , شعر عاشقانه

تاريخ : یکشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۱ | 0:55 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

 

ميدانى آن روز 

كه براى اولين بار دستم را گرفتى

عاشقم كردى !

زبانم بند آمده بود !

با آن همه واژه هايى

كه با سكوت ، در ذهنم تاب مى خورد

حرفى براى گفتن نداشتم

لال بودم ...!

مى ترسيدم نفس بكشم ، پلك برنم

مبادا اين ، خواب باشد

و ثانيه ها بگذرد

يكى

آهى بكشد ...!

و روياى نوازش ِدستهاى تو را

چشمهاى شورى 

از من بگيرد ؟

ميداني

آن لحظه ، در سكوت

فقط نگاهت مى كردم

خوب مى دانستم، با هر نگاه 

هزار بار بيشتر

عاشقت 

مى شوم  .


((مجيد فربد))

 

👇👇👇  

6cx5_10.png


برچسب ها: مجيد فربد , اشعار مجيد فربد , شعرکده , شعر عاشقانه

تاريخ : سه شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ | 2:11 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

 

تو ميدانى

تنهايى ، سهم

دنياى سنجاقكهاست

تو ميدانى عمرشان

باندازه ى خطِ كف دستم كوتاه است

و روزى پرنده اى مى شوند

نكند آرزوى اين پرنده بوده است؟

تو ميدانى

من آرزو دارم

سنجاقكى  باشم

كنار پريشانى  گيسوانت

تا سجده كنم

وتار تارِ ، غصه هاى گره خورده ى

موهايت را

ببوسم .

تو ميدانى

من آرزو دارم ...!


((مجيد فربد))

 

👇👇👇  

6cx5_10.png


برچسب ها: مجيد فربد , اشعار مجيد فربد , شعرکده , شعر بوسه

تاريخ : چهارشنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۱ | 9:21 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

 

من كتاب ِخوانده شده ى تو

هستم

خوشبخت كه باشم

در بالاترين طبقه كتابخانه ات

خاك مى نوشم

نگران نيستم !!

كه آرواره هاى كارخانه كارتن سازى

بيقرار شكستن ِ

احساس واژه هايم هستند!

و اصلا مهم نيست

اينجاكسى براى مردن كتاب

سوگوار نمى شود

اما ترس دارم

عطر خوش مهربانى

ازلابلاى

آخرين پيراهن خاطره ها

بپرد

آخر ..وقتى غريبه باشى

ديگر شعرى ، قصيده اى

تـــو  و گرمى دستهايت را

توصيف نمى كند

مگر مثنوى بى پايان ِ ابرها

كه  چشمها ، مى سرايند

اى كاش

از اين همه باران

قطره اى به زردى

واژه هاى سوخته ى ورقهايم

مى چكيد

تا اين بار هم

چشمهاى درد

لب ِ الف هاى بى كلاهم را

تر كند.


((مجيد فربد))

 

👇👇👇  

6cx5_10.png


برچسب ها: مجيد فربد , اشعار مجيد فربد , شعرکده , شعر عاشقانه

تاريخ : چهارشنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۱ | 9:17 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

 

تابوتم راازچوب خشكيده ى

درخت زبان گنجشك

بسازيد

تا در اين خواب طولانى

صداى گفتگو ى گنجشكها

سكوتم راپر كند

زير سرم

بالشى از لطافت آرزوهاى

دختران دم بخت بگذاريد

تا هرگز

گل نوميدى از سبزى خاكم نرويد

و دستانم را بريشه هاى انگور

بچسبانيد

تا شعر هاى عاشقانه ام

مستى  شرابهارا

دوچندان كند

و روى چشمهايم

دو خوشه گندم بگذاريد

تا براى خدا ببرم

و آرام در دنياى  فراموشى

رهايم كنيد.


((مجيد فربد))

 

👇👇👇  

6cx5_10.png


برچسب ها: مجيد فربد , اشعار مجيد فربد , شعرکده , شعر عاشقانه

تاريخ : چهارشنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۱ | 9:14 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

 

مگر مى شودعاشقت نباشم

وقتى دلم

در آسمان ِ نيلى چشمهايت

كبوترانه پرواز مى كند

و نفسم بى اختيار

در درياى مواج ِنگاهت حبس مى شود!

مگر مى شود

نامت  اززبانم بيافتد

وقتى بهاااااااار ى

و همه ى فصلها

در خوابم سبز مى شوى!

مگر مى شود شاعر نشد

وقتى آواى شورانگيزى

در دامنه ى  قشنگِ گونه هايت

لانه ى پرنده هاى عشق را

نشانم مى دهد!

اعترررراف ....مى كنم، 

وقتى باران

هر شب خودش را

با عطر  ِگيسوانِ سياهت تطهير مى كند

احساسم

فقط، پشت پلكهاى تو

رويا مى بافد!

 مى بينى

از همه ى اين نمى شودهاااا

چگونه گل سرخ

هر لحظه

كبودو كبودتر مى شود

مى بينى! 


((مجيد فربد))

 

👇👇👇  

6cx5_10.png


برچسب ها: مجيد فربد , اشعار مجيد فربد , شعرکده , شعر عاشقانه

تاريخ : دوشنبه ۸ فروردین ۱۴۰۱ | 2:10 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

 

يك روز

دلت برايم تنگ مى شود

شايد آن روز ، 

آسمان ابرى باشد 

و هواى دلت ، كمى گرفته و مه آلود

شايد ، 

يك روز نيمه  بارانى باشد

با كمى بوى خاك

و سرت بى پروائى عشق بخواهد 

و تنها و تنها  دلت  ،

رسم آمدن ،از باران !!

شايد ، 

عصر جمعه اى  باشد 

و تلنگر خاموشى ِدلگير مضراب ِ ساز ى

كنار انبوهى از ، تارهاى تنيده ى 

عنكبوت ، ِخانه زاد ، ِ ذهن

شايد ، 

يك قطعه ى كوتاه ،

از موسيقى دوست داشتن باشد

يا ، يك بهار شوق ديدار..؟

يك خيابان باشد و

يك عالمه خاطره ى گم شده

پژواك  ِ موجى از مديترانه باشد 

در صحنه ى نمايش ِ روزمره گى ها

يا ، يك پائيز باشد و ، كمى آه از آااابان

شايد ، 

يك روز برفى باشد 

و آش رشته ى داغ 

شايد ، 

يك شاخه گل باشد، 

و يك دنيا حرفهاى سرخ

شايد ،

روز  ِ آرزوى شمع  باشد

و عاشقانه اى از شعر

شايد 

تنها ، يك بهانه باشد ، 

و كمى ياد ِدوست .....

آخر 

دلت برايم تنگ مى شود

روزى 

جائى ، 

عطرى ، 

چيزى  ، خواهد بود 

تا ياد ِمرا 

در تو بيدار  كند 

شاااايد ..آنوقت ، 

سايه ى درخت  ِمن 

پاره ابر  ِ تنهايى  باشد در پهناى آسمان 

كه دور از چشمها ، 

صورتش را به خورشيد 

چسبانيده است .


((مجيد فربد))

 

👇👇👇  

6cx5_10.png


برچسب ها: مجيد فربد , اشعار مجيد فربد , شعرکده , شعر عاشقانه

تاريخ : دوشنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۰ | 1:42 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

 

ميدانى آن روز 

كه براى اولين بار دستم را گرفتى

عاشقم كردى !

زبانم بند آمده بود !

با آن همه واژه هايى

كه با سكوت ، در ذهنم تاب مى خورد

حرفى براى گفتن نداشتم

لال بودم ...!

مى ترسيدم نفس بكشم ، پلك برنم

مبادا اين ، خواب باشد

و ثانيه ها بگذرد

يكى

آهى بكشد ...!

و روياى نوازش ِدستهاى تو را

چشمهاى شورى 

از من بگيرد ؟

ميداني

آن لحظه ، در سكوت

فقط نگاهت مى كردم

خوب مى دانستم، با هر نگاه 

هزار بار بيشتر

عاشقت 

مى شوم  .


((مجيد فربد))

 

👇👇👇  

6cx5_10.png


برچسب ها: مجيد فربد , اشعار مجيد فربد , شعرکده , شعر عاشقانه

تاريخ : دوشنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۰ | 1:35 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

 

امروز می خواهم 

به گنجشكها سلام بگوئيم

و اگر اجازه دهند همراهشان شوم

تا در زندگى شادشان

از آفتاب و گرماى خورشيد

لذت را به كمال، به خانه ام ببريم

امروز مى خواهم

به نسيم سلام بگويم

و اگر بشود

تا دشت ِشقايقها همراهش شوم

و پروانه هاى احساسم را

رها كنم تابوسه هاى عشق بگيرند

از لب گلبرگهايي كه

خودشان را شسته اند

در چشمه هاى سرخ ، از شريانى

كه نبضش، پيوسته عاشقانه مى زند

امروزمى خواهم

به خورشيدسلام بگويم

و اگر بگذارد

هم صحبت او شوم در اين طلوعِ زرين

تا وقتى كه  تو

غنچه ى گل ِسرخ را

به شيرينى ِلبخند مى آرائى

من رشته هاى معطر نور را به هم ببافم

و براى داشتن ماه آسمانم

نازكشيدن را ازعبادتِ مومنانه ى

آفتابگردان بلد شوم

امروز مى خواهم

براى تو

خودم باشم.


((مجيد فربد))

 

👇👇👇 

6cx5_10.png


برچسب ها: مجيد فربد , اشعار مجيد فربد , شعرکده , شعر عاشقانه

تاريخ : جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ | 23:32 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

k866338_.jpg

 

اگر چشمهايت بگذارند

اول از همه

مى خواهم براى يگانه گل ِسرخِ صورتت شعرى بسرايم

كه شايسته لعل تو باشد و ياقوت سرخ

و بسادگى نگذرم

ازخط گونه هايى كه تمام دنيايم را

 به دوبخش مساوى

تقسيم كرده است

و ماه وآسمان را، در حوضچه ى لبخند، پنهان

اگر چشمهايت بگذارند

مى خواهم از آبشار گيسوانت بگويم و پنجه هاى بى تابم

كه با هر موج ، مردد مى ماند

 ازكدام جهت ِ اين آبشارِ آرزو ، فرو ريزد

اگر چشمهايت بگذارند

مى خواهم ازصداى  روح نوازى بگويم

كه خدايم هنگامه ى آفرينش

گيرائى و كشيدگى آواى همه ى فرشته هايش را

به تارهاى صوتى تو خوانده است

اما چه كنم!

كه جادو، و سحر چشمهايت چونان مسحورم كرده است

كه نه شعرم تمام مى شود

و نه دلم راضى!؟


((مجيد فربد))

 

👇👇👇 

6cx5_10.png


برچسب ها: مجيد فربد , اشعار مجيد فربد , شعرکده , شعر عاشقانه

تاريخ : یکشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۰ | 23:59 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

p705375_.jpg

 

دنيا به من يك تو بدهكار است

بايك خيابانِ پراز پائيز

از عطر بارانى كه مى بارد

در كوچه ى بن بست مان يك ريز

درآرزويش مانده ام دنيا

با شانه هايش همقدم باشم

چترش شوم در زير بارانها

با قصه هايش همقلم باشم

دستش بگيرم توى اين سرما

ترسم كه بر دستش دلى بازم

شايد كه بهتر باشد اين لحظه

بارانى ام را دوشش، اندازم

از خاطراتت مانده است آبان

بر شانه ام عطرى خوش از گيسو

صبحانه ى دلچسبِ پائيزى

بر روى كوهِ سنگىِ  آنسو

در خاطراتم يك نمايش هست

يك قهوه ى تلخو كمى شيرين

روبيدنِ خاكِ خدا از غم

با يك قلمدانى پراز تزئين

آخر بدهكارى به ما دنيا

آرامشم را وام مى خواهم

يك تو كه نامش را نمى دانم

برده قرار از نا خود آگاهم

چشمانِ من در اين شب دلگير

از هُرمِ دستانِ تو بيدار است

بوسه به مه رويش زنم با اشك

دنيا همين هارا بدهكاراست.


((مجيد فربد))

 

👇👇👇 

6cx5_10.png


برچسب ها: مجيد فربد , اشعار مجيد فربد , شعرکده , شعر عاشقانه

تاريخ : یکشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۰ | 0:36 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

z922487_.jpg

 

خودت را عوض نكن

اگر بوسه هاى فرصت طلب ِ داغ را

كنار بگذارى

از دفترچه ى خاطره ى من

و باز هم اگر

از ذهنم

بوئيدنِ پنهانى افتر شيوِ مردانه ام را

از نفسهاى عميق ِدر گوشى

پاك كنى!؟

تو همان هستى

كه در دستهايت شوق گرفتن بود

و در سرت

شانه ى بيقرارى براى تكيه دادن

حيف است

با ناديده پنداشتن ِ اين همه گلِ سرخ

زمان سلاخى شود

وقتى كه هنوز، تنِ عشق اينچنين داغ است

خدا را چه ديدى

شايدزمانى ديگر، در كالبدى ديگر

و يا در عصرى شايسته ى دوست داشتن

در هيبت علاقه منديهاى تو

باز هم، با هم

روبرو شديم.


((مجید فرید)) 

 

👇👇👇 

6cx5_10.png


برچسب ها: مجيد فربد , اشعار مجيد فربد , شعرکده , شعر عاشقانه

تاريخ : جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰ | 14:31 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

d154745_.jpg

 

با پنجره نشسته ام

و انتظار را تمرين مى كنم

نميدانم تا چند بهار ديگر

مى بايست شكوفه هاى عقيم را

در وابستگى سوزناكِ پائيز پر پر كنم !

و انگورها را مجازات

كه چرا؟

مستى لاى لاى الكل

درشراب چند ساله مى ميرد

تا سراب شيرينى را

در تصويرى بى صدا و بخار آلود

از مقابل چشمهايم

پاك مى كند

بايد با پنجره بمانم

واز وراى شيشه هاى مشجراز يخاب زمستان

دوباره

پيكر نجيب ِعشق

و پيكر نحيف ِخواستن را

در پياله هاى شكسته

بند بزنم.


((مجيد فربد))

 

https://t.me/mohammadshirinzadeh

6cx5_10.png


برچسب ها: مجيد فربد , شعر بهار , شعر پاییز , اشعار مجيد فربد

تاريخ : پنجشنبه ۶ آبان ۱۴۰۰ | 5:35 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

i082140_.jpg

 

فرشته هاى خدا را نديده ام

اما اگر روزى

فرشته اى از آسمان بيايد

حتما چشمهاى تو

موهاى تو

نگاه تو

لبخند تو

آواى تو

و معصوميت پيدا و پنهان

صورت تورا

با او مقايسه خواهم كرد.


((مجيد فربد))

 

https://t.me/mohammadshirinzadeh

6cx5_10.png


برچسب ها: مجيد فربد , اشعار مجيد فربد , شعرکده , شعر عاشقانه

تاريخ : پنجشنبه ۶ آبان ۱۴۰۰ | 5:31 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

i524348_.jpg

 

يكى بايد باشد

يكى مثل ماه

كه در سياهى وهم انگيز  ِ شب

شاعرانگى خورشيد را

باعاشقانه ترين تصويرها

براى گستردگى كهكشان بگويد

يكى مثل تو

كه در هاله منورش عشق باشد

تا هر پگاه

از تاب ِ تارهاى گيسوانش

خورشيدى زرين

طلوع كند.


((مجيد فربد))

 

https://t.me/mohammadshirinzadeh

6cx5_10.png


برچسب ها: مجيد فربد , اشعار مجيد فربد , شعرکده , شعر صبح

تاريخ : پنجشنبه ۶ آبان ۱۴۰۰ | 5:27 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

 

صبح كه مى رسد

هواى آمدنت گرم مى شود

واميدمن تشنه تر

حسادت مى كنم

در اين هواى گرم ِعطر آگين

اگر ازنوشته هاى من

دلِ كلمه اى برايت آب شود

و پروانه ها دورت بگردند

وپرنده هاى سر راهت

نغمه هايشان را فراموش كند

از تيك وتاك متوالى آن كفشهاى كوچك

كه عقربه هاى زمان را

با گام راستى ها هدايت مى كند

اكنون هواى آمدنت

بى اندازه داغ است

و چشمانتظارى،  آنقدر شيرين

كه مى ترسم

چشم هايم از اشك نبيند

و قلبم از ذوق بايستد.


(( مجيد فربد ))


برچسب ها: مجيد فربد , اشعار مجيد فربد , شعرکده , شعر عاشقانه

تاريخ : یکشنبه ۲ آبان ۱۴۰۰ | 3:45 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

 

دستم نمى رسد

تا از گشواره هاى شب

همان تك ستاره ى روشنا را

براى شط مواج گيسوانت بچينم

دلم مي خواهد

ماه را تا كنار پنجره خانه ات بياورم

تا درتقابل زيبايي تو

هرشب خودش را فروزانتر كند

و جمع كامل ستاره هاى كهكشان را

به  آسمان خدا بخواند! 

مي خواهم تو باشى

كنار اين همه عشق

و از گرمى جانم

هر روز روشنتر از هميشه

همان ماه بى بديل آسمان ِ دلم باشى

كه هرشب در خواب مى بينم

مى خواهم تو باشى..


((مجيد فربد))


برچسب ها: مجيد فربد , اشعار مجيد فربد , شعرکده , شعر عاشقانه

تاريخ : چهارشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۰ | 4:43 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

 

چه فرقى مى كند

چهار روز نباشم يا چهل روز 

و زخم ِقلبم رابا جامه سياهى استتار كنم

كسى نمى فهمد

دهان شاعرى عزا دار است

و كلمات همچون نوت هاى موسيقى

در سغ دهانش بر پنج خطِ حامل

اعدام  شده اند

چه فرقى مى كند

شعرم  را با سيمهاى سه گانه ى تار

حزن انگيز بخوانند يا عاشقانه

وقتى واژه هاى شيدا

در سرزمين رو راستى

با نور ِسرد ماه، لگدمال شده اند

انديشه ام آزرده است

درد دارد

از براى ياد نوشته هاى اندكى

كه در تظاهرات دوست داشتن

خونشان را ريخته اى

روبان سياه را خبر كنيد

و فقط در فروزانى خورشيد

هفت شمع ِ عزادار را روشن كنيد

براى انگشت هاى صبورى

كه شب ها

از نامت، عــشــق مى نوشت.


((مجيد فربد))

 

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee


برچسب ها: مجيد فربد , اشعار مجيد فربد , شعرکده , شعر عاشقانه

تاريخ : یکشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۰ | 16:47 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

 

من كى هستم

يكى از عناصر بى ادعاى هستى

كه دينم خاك است

اميدم روانِ زلالِ روشنايى

و تووووووو

سوزانترين عنصر بيقرارِ عالم!

گرچه كنارِ تو بسيار خوشبختم

و احساس خوبى دارم

كه بابوسه ها ى آتشين تو

سخت مى شوم

و پايدار

امامى دانم

كه شعله هاى تو، با نوازشِ باد

بارور مى شود

تا ريسه هاى خوشبختى

در كوچه وخيابانهاى يكطرفه روشن شود

قرار نيست معادله سختى را

در الگوريتم عشق

با فعل منفى ببينى

آنهم براى گزينه ى محتمل دوست داشتن

كه بخاطر عشق

و براى رسالت يگانه ات

مى بايست از هم بگذريم.


((مجيد فربد))


برچسب ها: مجيد فربد , اشعار مجيد فربد , شعرکده , شعر عاشقانه

تاريخ : شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۰ | 16:57 | نویسنده : محمد شیرین زاده |
مطالب قدیمی تر