آنکه به تیغِ امتحان ریخت به خاکْ خونِ من،
کاش برای سوختن ، زنده کند دوبارهام ...
((فروغی بسطامی))
👇👇👇
برچسب ها: فروغی بسطامی , شعر خون , عکس تنهایی , شعر سوختن
به جز وصالِ تـو هیچ از خـدا نخواسته ایم
که حاجتی نتوان خواست از خدا جز تو...
((فروغی بسطامی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: فروغی بسطامی , اشعار فروغی بسطامی , شعر گرافی , تک بیت
خونِ دل گر عوض باده خورم خرده مگیر
که ز دیوان قضا رزق حلالی دارم
((فروغی بسطامی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: فروغی بسطامی , اشعار فروغی بسطامی , شعر گرافی , تک بیت
هر مریضی که طبیبش تو شکرلب باشی
بهر آن است که بهتر نشود احوالش
((فروغی بسطامی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: فروغی بسطامی , اشعار فروغی بسطامی , شعر گرافی , تک بیت
در عالم محبت ، الفت بهم گرفته
نامهربانی او ، با مهربانی ما
((فروغی بسطامی))
برچسب ها: فروغی بسطامی , اشعار فروغی بسطامی , شعر کوتاه , شعر ناب
صف مژگان تو بشکست چنان دلها را
که کسی نشکند این گونه صف اعدا را
((فروغی بسطامی))
برچسب ها: فروغی بسطامی , اشعار فروغی بسطامی , شعر کوتاه , شعر ناب
بس که مرغ دلم
از ذوق اسیری پر زد
غیر مشتی پر
ازو در شکن دام
نماند
((فروغی بسطامی))
برچسب ها: فروغی بسطامی , اشعار فروغی بسطامی , شعر کوتاه , شعر ناب
تو از قبیله ى
خوبانِ سست پیمانی
من از جماعت
ِعشاقِ سخت پیوندم
((فروغی بسطامی))
برچسب ها: فروغی بسطامی , شعر پاک , کانال شعر در تلگرام , شعر کوتاه
به کمال عجز گفتم:
که به لب رسید جانم !
به غرور و ناز گفتی :
تو مگر هنوز هستی ..؟؟!
((فروغی بسطامی))
برچسب ها: فروغی بسطامی , اشعار فروغی بسطامی , شعر کوتاه , شعر ناب
نگاه دار
دلی را
که بردهای
به نگاهی!
((فروغی بسطامی))
برچسب ها: فروغی بسطامی , زیبا ترین شعر های عاشقانه , شعر دل , شعر نگاه
با هیچ کس به کشتن من مشورت مکن
ترسم خدا نکرده پشیمان کند تو را
((فروغی بسطامی))
برچسب ها: فروغی بسطامی , اشعار فروغی بسطامی , شعر کوتاه , شعر ناب
این دل که به شهر عشق سرگشتهٔ تست
بیمار و غریب و در به در گشتهٔ تست
برگشتگی بخت و سیه روزی او
از مژگان سیاه برگشتهٔ تست
((فروغی بسطامی))
برچسب ها: فروغی بسطامی , اشعار فروغی بسطامی , کانال شعر در تلگرام , شعر ناب
خوش آن که
حلقه های سر زلف واکنی
دیوانگان سلسله ات را رها کنی
کار جنون ما به تماشا کشیده است
یعنی تو هم بیا
که تماشای ما کنی
((فروغی بسطامی))
برچسب ها: فروغی بسطامی , اشعار فروغی بسطامی , شعر کوتاه , شعر ناب
تا صورت زیبای تو از پرده عیان شد
یک باره پری از نظر خلق نهان شد
گر مطرب عشاق تویی رقص توان کرد
ور ساقی مشتاق تویی مست توان کرد
گیسوی دلاویز تو زنجیر جنون گشت
بالای بلا خیز تو آشوب جهان شد
نقدی که به بازار تو بردیم تلف گشت
سودی که ز سودای تو کردیم زیان شد
جان از الم هجر تو بی صبر و سکوت گشت
تن از ستم عشق تو بی تاب و توان شد
هم قاصد جانان سبک از راه نیامد
هم جان گرانمایه به تن سخت گران شد
چشمم همه دم در ره آن ماه گهر ریخت
اشکم همه جا در پی آن سرو روان شد
((فروغی بسطامی))
برچسب ها: فروغی بسطامی , اشعار فروغی بسطامی , شعر ناب , غزلسرا
همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود
آه از این راه که باریک تر از موی تو بود
رهرو عشق از این مرحله آگاهی داشت
که ره قافله دیر و حرم سوی تو بود
گر نهادیم قدم بر سر شاهان شاید
که سر همت ما بر سر زانوی تو بود
پیش از آن دم که شود آدم خاکی ایجاد
بر سر ما هوس خاک سر کوی تو بود
پنجه چرخ ز سر پنجه من عاجز شد
که توانایی ام از قوت بازوی تو بود
زان شکستم به هم آیینه خودبینی را
که نگاهم همه در آینه روی تو بود
پیر پیمانه کشان شاهد من بود مدام
که همه مستیم از نرگس جادوی تو بود
تا مرا عشق تو انداخت ز پا دانستم
که قیامت مثل از قامت دل جوی تو بود
ماه نو کاسته از گوشه گردون سر زد
که خجالت زده گوشه ابروی تو بود
نفس خرم جبریل و دم باد مسیح
همه از معجزه لعل سخنگوی تو بود
مهربانی کسی از دور فلک هیچ ندید
زان که هم صورت و هم سیرت و هم خوی تو بود
هیچ کس آب ز سرچشمه مقصود نخورد
مگر آن تشنه که جایش به لب جوی تو بود
دوش با ماه فروزنده فروغی می گفت
کافتاب آیتی از طلعت نیکوی تو بود
((فروغی بسطامی))
برچسب ها: اشعار فروغی بسطامی , شعر ناب , شعر عاشقانه , فروغی بسطامی
از من بگریـــزیــد كه می خـورده ام امـــروز
با مـن منشــینید كه دیوانـه ام امشب
بی حاصـلم از عــــمر گرانمایه فروغی
گر جــان نــرود در پی جانانه ام امشب
((فروغی بسطامی))
برچسب ها: فروغی بسطامی , دوبیتی ناب , اشعار فروغی بسطامی , شاعرانه آرام
چنین که برده شراب لبت ز دست مرا
مگر به دامن محشر برند مست مرا
چگونه از سرکویت توان کشیدن پای
که کرده هر سر موی تو پای بست مرا
کبود شد فلک از رشک سربلندی من
که عشق سرو بلند تو ساخت پست مرا
بدین امید که یک لحظه با تو بنشینم
هزار ناوک حسرت به دل نشست مرا
به نیم بوسه توان صد هزار جان دادن
از آن دو لعل میآلود میپرست مرا
کنون نه مست نگاه تو گشتم ای ساقی
که هست مستی این باده از الست مرا
نشسته خیل غمش در دل شکستهٔ من
درست شد همه کاری از این شکست مرا
خوشم به سینهٔ مجروح خویشتن یا رب
جراحتش مرساد آن که سینه خست مرا
پرستش صنمی میکنم فروغی سان
که عشقش از پی این کار کرده هست مرا
((فروغی بسطامی))
برچسب ها: اشعار فروغی بسطامی , شعر گرافی سپیدار , شعر ناب , شاعرانه آرام
.: Weblog Themes By Pichak :.