شعر خوانی الف مجیدی
👇👇👇
برچسب ها: دکلماتور الف _ مجیدی , دکلمه های الف مجیدی , الف _ مجیدی , شعر خوانی
شعر خوانی الف مجیدی ...
👇👇👇
برچسب ها: دکلماتور الف _ مجیدی , دکلمه های الف مجیدی , الف _ مجیدی , شعر خوانی
شعر خوانی الف - مجیدی
👇👇👇
برچسب ها: دکلماتور الف _ مجیدی , دکلمه های الف مجیدی , الف _ مجیدی , شعر خوانی
شعر خوانی الف - مجیدی
👇👇👇
برچسب ها: دکلماتور الف _ مجیدی , دکلمه های الف مجیدی , الف _ مجیدی , شعر خوانی
اجرا : سحر خزائی
📝متن : علی قاضی نظام
🎼موسیقی متن : ناصر چشم آذر
🎤خواننده : خسرو شکیبایی
👇👇👇
برچسب ها: علی قاضی نظام , سحر خزائی , دکلماتور سحر خزائی , دکلمه خوانی
شعر خوانی : الف - مجیدی
👇👇👇
برچسب ها: دکلماتور الف _ مجیدی , دکلمه های الف مجیدی , الف _ مجیدی , شعر خوانی
یه نفر خوابش میاد و واسه خواب جا نداره
یه نفر یه لقمه نون برای فردا نداره
یه نفر میشینه و اسکناساشو میشمره
می خواد امتحان کنه که تا داره یا نداره
یه نفر از بس بزرگه خونشون گم میشه توش
اون یکی اتاقشون واسه همه جا نداره
بابا می خواد واسه دخترش عروسک بخره
انتخابم میکنه پولشو اما نداره
یکی دفترش پر از نقاشی و خط خطیه
اون یکی مداد برای آب و بابا نداره
یکی ویلای کنار دریاشون قصره ولی
اون یکی حتی تو فکرش آب دریا نداره
یکی بعد از مدرسه توپ چهل تیکه می خواد
مامانش میگه اینا گرونه اینجا نداره
یه نفر تولدش مهمونیه همه میان
یکی تقویم واسه خط زدن رو روزا نداره
یکی هر هفته یه روز پزشکشون میاد خونش
یکی داره میمیره خرج مداوا نداره
یه نفر می ارزه امضاش به هزارتا عالمی
یکی بعد عمری رنج و زحمت امضا نداره
تو کلاس صحبت چیزی میشه که همه دارن
یکی می پرسه آخه چرا مال ما نداره
یکی دوس داره که کارتون ببینه اما کجا
یکی انقد دیده که میل تماشا نداره
یکی از واحدای بالای برجشون میگه
یکی اما خونشون اتاق بالا نداره
یکی جای خاله بازی کلاس شنا میره
یکی چیزی واسه نقاشی ابرا نداره
یکی پول نداره تا دو روز به شهرشون بره
یکی طاقت واسه ی صدور ویزا نداره
یکی فکر آخرین رژیمای غذاییه
یکی از بس که نخورده شب و روز نا نداره
یکی از بس شومینه گرمه می افته از نفس
یکی هم برای گرمای دستاش ها نداره
دخترک میگه خدا چرا ما...مادرش میگه
عوضش دخترکم اون خونه لیلا نداره
یه نفر تمام روزاش پر رنج و سختیه
هیچ روزیش فرقی با روزای مبادا نداره
یکی آزمایش نوشتن واسش اما نمی ره
می گه نزدیکیای ما آزمایشگاه نداره
بچه ای که تو چراغ قرمزا می فروشه گل
مگه درس و مشق وشور وشوق و رویا نداره
یه نفر تمام روزا و شباش طولانیه
پس دیگه نیازی به شبای یلدا نداره
یاد اون حقیقت کلاس اول افتادم
دارا خیلی چیزا داره ولی سارا نداره
راستی اسمو واسه لمس بهتر قصه میگم
ملیکا چه چیزایی داره که رعنا نداره؟
بعضی قلبا ولی دنیایی واسه خودش داره
یه چیزایی داره توش که توی دنیا نداره
همیشه تو دنیا کلی فرقه بین آدما
این یه قانون شده و دیروز و حالا نداره
خدا به هر کسی هر چیزی دلش می خواد بده
همه چی دست اونه ربطی به شعرا نداره
آدما از یه جا اومدن همه میرن یه جا
اون جا فرقی میون فقیر و دارا نداره
کاش یه روزی بشه که دیگه نشه جمله ای ساخت
با نمی شه با نمی خوام با نشد با نداره
((مریم حیدر زاده))
برچسب ها: مریم حیدر زاده , شعر اجتماعی , شعر خوانی , گروه شعر در تلگرام
صدا کن مرا
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن می روید
در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف درمتن
ادراک یک کوچه تنهاترم
بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است
و تنهایی من شبیخون حجم ترا پیش بینی نمی کرد
و خاصیت عشق این است
کسی نیست
بیا زندگی را بدزدیم آن وقت
میان دو دیدار قسمت کنیم
بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم
بیا زودتر چیزها
را ببینیم
ببین عقربک های فواره در صفحه ساعت حوض
زمان را به گردی بدل می کنند
بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی ام
بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را
مرا گرم کن
و یک بار هم در بیابان کاشان هوا ابر شد
و باران تندی گرفت
و سردم شد آن وقت در پشت
یک سنگ
اجاق شقایق مرا گرم کرد
در این کوچه هایی که تاریک هستند
من از حاصل ضرب تردید و کبریت می ترسم
من از سطح سیمانی قرن می ترسم
بیا تا نترسم
من از شهرهایی که خاک سیاشان چراگاه جرثقیل است
مرا باز کن مثل یک در
به روی هبوط گلابی در این عصر معراج پولاد
مرا خواب کن زیر یک شاخه دور از شب اصطکاک فلزات
اگر کاشف معدن صبح آمد صدا کن مرا
و من در طلوع گل یاسی
از پشت انگشت های تو بیدار خواهم شد
و آن وقت
حکایت کن از بمبهایی که من خواب بودم و افتاد
حکایت کن از گونه هایی که من خواب بودم و تر شد
بگو چند مرغابی از روی
دریا پریدند
در آن گیر و داری که چرخ زره پوش
از روی رویای کودک گذر داشت
قناری نخ زرد آواز خود را به پای چه احساس آسایشی بست
بگو در بنادر چه اجناس معصومی از راه وارد شد
چه علمی به موسیقی مثبت بوی باروت پی برد
چه ادراکی از طعم مجهول نان در مذاق رسالت تراوید
و آن وقت
من مثل ایمانی از تابش استوا گرم
ترا در سر آغاز یک باغ خواهم نشانید
((سهراب سپهری))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: سهراب سپهری , دکلمه سهراب سپهری , شعر باغ همسفران , شعر خوانی
ای که همه نگاه من خورده گره به روی تو
تا نرود نفس ز تن پا نکشم ز کوی تو
گرچه به شعله می کشی قلب مرا به عشوه ات
بر دو جهان نمی دهم یک سر تار موی تو
مستی هر نگاه تو به ز شراب و جام و می
کی ز سرم برون شود یک نفس آرزوی تو
در قفس خیال تو تکیه زنم به انتظار
تا که تو بشکنی قفس پر بکشم به سوی تو
((کمال جعفری امام زاده))
برچسب ها: کمال جعفری امام زاده , شعر خوانی , درسا فراهانی , شعر خوانی درسا فراهانی
اگر دریا از من بپرسد
چه چیز بی کران تر از اوست
من آغوش ترا مثال خواهم زد
اگر جنگل از من بپرسد
چه چیز سبز تر از اوست
من دستان ترا مثال خواهم زد
اگر باران از من بپرسد
چه چیز بیش از آمدن او
مرا خوشحال خواهد کرد
من آمدن تو را مثال خواهم زد
اما اگر کسی از تو بپرسد
چه کسی ترا بیش از همه دوست دارد
آیا تو مرا مثال خواهی زد ...
شعر " (محمد شیرین زاده)
خوانش : دوست و استاد گرامی جناب علی هاشمی
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: شعر خوانی , شعر دریا , شعر جنگل , شعر خوانی علی هاشمی
وقتی هجوم غم
از گستردگی لبخندم می کاست
ای مهربان
کاش گرمی آغوشت
مرا از رخداد حادثه
مصون می داشت ...
شعر : ((محمد شیرین زاده))
دکلمه: محمد زرین کمر
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: محمد زرین کمر , دکلمه خوانی , شعر خوانی , دکلماتور محمد زرین کمر
و من زندگی را
همین گونه دوست دارم
با حسرت هایش
که بسیار
شبیه تو اند ...
((شعر : محمد شیرین زاده))
دکلمه : محمد زرین کمر
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: محمد زرین کمر , دکلمه خوانی , شعر خوانی , دکلماتور محمد زرین کمر
برگرد
ما هنوز هم
تفاهم داریم
من از پریشانی
خواب هایش را دارم
تو
موهایش را ...
((شعر : محمد شیرین زاده))
دکلمه : محمد زرین کمر
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: محمد زرین کمر , دکلمهخوانی , شعر خوانی , دکلماتور محمد زرین کمر
لبخندت
تمدید بهار است
در روز های
بی حوصله تقویم
بخند
دل ام
بهاری
همیشه می خواهد ...
((شعر :محمد شیرین زاده))
دکلمه : محمد زرین کمر
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: محمد زرین کمر , دکلمهخوانی , شعر خوانی , دکلماتور محمد زرین کمر
روزی می رسد
که جای خالی ات
با هیچ چیز
پر نمی شود
حتی اگر
خودت هم
برگردی ...
((شعر :محمد شیرین زاده))
دکلمه : محمد زرین کمر
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: محمد زرین کمر , دکلمهخوانی , شعر خوانی , دکلماتور محمد زرین کمر
بافتن موهای یک زن را
باید به دستان مردی سپرد
که عاشقانه دوستش دارد
چرا که او
بیش از هر کسی
در پیچ و تاب آن ها
جان داده است ...
((شعر : محمد شیرین زاده))
دکلمه : درسا فراهانی
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: شعر خوانی , درسا فراهانی , دکلمه , شعرکده
نمیدانی چقدر
سخت بود
به تنهایی رفتن
در بارانی که
با هم
دعا کرده بودیم ببارد ...
((شعر :محمد شیرین زاده))
دکلمه: درسا فراهانی
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: شعر خوانی , درسا فراهانی , دکلمه
شعر: محمد شیرین زاده
خوانش : درسا فراهانی
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: شعر خوانی , درسا فراهانی , دکلمه
شعر: محمد شیرین زاده
خوانش : درسا فراهانی
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: شعر خوانی , درسا فراهانی , دکلمه
شعر: محمد شیرین زاده
خوانش : درسا فراهانی
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: شعر خوانی , درسا فراهانی , دکلمه
.: Weblog Themes By Pichak :.