صداي ساييده شدن به کليد هاي ديگر
ديوانه ام مي کند
در اين جيب تنگ و تاريک
کليد خانه ي مادر بزرگ شده ام
خانه را کوبيده اند
مادر بزرگ مرده
چرا مرا از اين حلقه در نمي آوري؟
((سارا محمدی اردهالی))
-
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , کانال شعر در یوتیوب , شعر در یوتیوب , کانال ادبی در یوتیوب
زنگ می زدی
یک تلفن کوچک
دو دقیقهای وسایلم را جمع میکردم
مداد و مسواک و مسکن
نه
مسکن هم بر نمیداشتم
دامن و لباس خواب فقط
بعد
سفر که نه
گم میشدیم.
((سارا محمدی اردهالی))
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شاعرانه سارا محمدی اردهالی
رنج
صیقل داده بود
سرانگشتان تو را
چون تن درختی
که در گردنههای تند
میگیرد
دست کوهنوردانِ مردد را
-
((سارا محمدی اردهالی))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شاعرانه سارا محمدی اردهالی
دلم میخواهد
یک میسکال باشم برایت
شمارهای که سیوش نکردهای
زیر لب تکرارم کنی
به یادم نیاوری
دلم میخواهد
بی اجازهی تو
پادشاهی کنم
در ناخودآگاهت!
-
((سارا محمدی اردهالی))
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شاعرانه سارا محمدی اردهالی
دوباره دستهایم خالی است
دوباره جای بوسهها تیر میکشد
دوباره من
پراکنده
شعرهایی نوشتهام
که زنی در آنها
پنهانی
ودکا مینوشد
تا در مراسم سوگواری آرام باشد
((سارا محمدی اردهالی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شاعرانه , شعر سوگواری
دلم میخواهد
یک میسکال باشم برایت
شمارهای که سیوش نکردهای
زیر لب تکرارم کنی
به یادم نیاوری
دلم میخواهد
بیاجازهی تو
پادشاهی کنم
در ناخود آگاهت
((سارا محمدی اردهالی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شاعرانه , شعر یاد کردن
شبها تپانچه ام را چک می کنم
همه چیز باید درست باشد
ماشه خوب چکانده شود
گلوله به موقع آتش کند
جذاب است
کاری را که هیچ وقت انجام نخواهم داد
مو به مو مرور میکنم
((سارا محمدی اردهالی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شاعرانه , شعر ناب
صبوری می کنم
پناه میبرم به خاک
کوزهای میشوم
در شهری قدیمی و مدفون
تکیه داده به کنج خانهای خشتی
پنهان میشوم
چشم میپوشم از زمین
حتا اگر باستانشناسان
تمام زمین را بچرخند و بگردند و بخواهند
با قلموهاشان
خاک از چشم من بگیرند
صبوری میکنم
فروتر میروم
در شهری قدیمیتر
جستوجو کن
جستوجو کن
نباید کسی جز تو مرا از این قبر بیرون بکشد
((سارا محمدی اردهالی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شاعرانه , شعر صبر
روزی
نامت را فاش خواهم کرد
در این سالها
که پروردگار
با لباس مبدل از شهر ما رفت
تو
خلبانهای افسردهی بسیاری را
با دوچرخهای فکسنی
از مرزهای جنون
رد کردی
((سارا محمدی اردهالی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شاعرانه , شعر جنون
خانه با سرعت تمام
مثل قطاری با مسافران خواب
به دیوار خورد
من در خانه بودم
پنجرهها و درها باز شدند
از تنگ آب بیرون پریدم
روی زمین
بالا و پایین میآوردم
همسایهها
با صدای قلبی منفجر شده
به سمت اتاق دویدند
کسی میان نامهها
کسی میان خطوط تلفن
کسی میان ملافهها نبود
چه کسی
زنگ خطر قطار را
کشیده بود؟
((سارا محمدی اردهالی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شاعرانه , شعرکده
نام او را
پس از سالها
در یادداشتهای روزانهام نوشتم
نام کوچکش را
برهنه
بدون اشاره و کدهای عجیب و غریب
آیا میآیند
حروف زیبای نامش را از میان کلماتِ امروز، آرامش،
عجیب و سرانجام بیرون میکشند؟
نام او را نوشتم با جوهر آبی خوشرنگ
میان صفحات بسیاری
تند و سراسیمه نوشتم
آیا مرا میکِشند میبرند, انگشتانم را خرد میکنند؟
تا صبح
تمام شب
نام او را خواهم نوشت
((سارا محمدی اردهالی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شاعرانه , شعر نام تو
لب دریا
باد میآید
همه دستشان به موهایشان
دامن و کلاهشان
تو؛ دستها در جیب
مثل یک ایستادهدرباد حرفهای
با هفت هزار سال قدمت
به امواج خشمگین
نگاه میکنی
((سارا محمدی اردهالی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شاعرانه , شعر باد
از او گفتی
نگران
پرسیدی آیا میشناسمش
پرده را کنار زدم
لرزش دستهایم را در جیبم گذاشتم
گفتم نه
با او میخوابیدم
بیدار میشدم
میخندیدم
میگریستم
جنونی که در چشمهایم دیده بودی
((سارا محمدی اردهالی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شاعرانه , شعر ناب
کم حرف میزنم
در سکوت پیش میروم
کودکی و بلوغم را در خیابان مرور میکنم
از رنجها و شادیها
به قلبم خیره میشوم
چه خواهد شد پس از این
وقتی از هر نمایشی بیزارم
((سارا محمدی اردهالی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شاعرانه , شعر ناب
نه بالا بودم
نه پایین
روزها میگذشت
کسی نبود آنجا
هیچکس
تصویر دورِ دور بود در تاریکی
من اما به روشنی میدیدمش
لحظات میگذشت
شب میرفت
روز میرفت
در لایهها
در اعماق
صبحها در تختم با ملافههای آبی کمرنگ بیدار میشدم
چشم که باز میکردم
تصویر دور میشد
به درونم میرفت
در لایهها
در اعماق
قدم به روز میگذاشتم
در خیابانها
مغازهها
موزهها
افتتاحیهها
هیچکس آنجا نبود
برهوتی لایتناهی
جز خودم
و انعکاس خودم
در خیابان
دستهی وحشی اسبهای کبود را میدیدم
شب میرسید
میان ملافههای آبی کمرنگ به خواب میرفتم
در مداری دیگر
مردی
در خیابان اصلی شهر قدم میزد
او
دستهی وحشی اسبها را میدید
نه دور میشدیم
نه نزدیک
در برهوتی لایتناهی
((سارا محمدی اردهالی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شعر عاشقانه , شعر ناب
از پله ها پایین دویدی
در نیمه باز ماند
ما از هم پرسیدیم
چه حسی دارد ساق های پای یک مرد وقتی
دنبال زنی که او را ترک کرده می دود
پرده را کنار زدیم
میانه کوچه گنگ ایستاده بودی
نمی دانستی
حتا
از کدام سو ترک شده ای
((سارا محمدی اردهالی))
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شعر عاشقانه , شعر ناب
خیلیها آن سال
کرکرهها را کشیدند پایین
بی آن که پشت در چیزی بنویسند
درگذشت نابهنگام کی
با نهایت تاسف که چی
حسش نبود حتا بگویند
تا اطلاع ثانوی
((سارا محمدی اردهالی))
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شعر عاشقانه , شعر ناب
دلم
مرد می خواهد
نابینا
خط بریل بداند
فصل به فصل
تنم را بخواند
بازیهای ادبیام را کشف کند
دستش را بگیرم
بازو به بازو
دنیا را برایش تعریف کنم
چشمش شوم
عصایش
و تمام زشتیهای جهان را
برای او
از قلم بیاندازم
((سارا محمدی اردهالی))
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شعر عاشقانه , شعر ناب
تلفن زنگ می زند
به در می کُوبند
من در خانه ی تو مانده ام
تو در خانه ی من مُرده ای.
((سارا محمدی اردهالی))
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شعر عاشقانه , شعر ناب
شنا میکنم
از این سو به آن سو
زیرآبی میروم
تا آن جا که نفس دارم
انگشتانم را به کف استخر میکشم
ناگهان
یادت
چون کوسهای به سمتم برمیگردد
((سارا محمدی اردهالی))
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شعر عاشقانه , شعر ناب
آرامم
شکل تورهای کتان لباسهای خواب
شکل یک آباژور کم نور
در سالنی متروک
آرامم
شکل چمدان لباسهای زمستانی
شکل یک رومیزی که هزار بار
در ماشین لباسشویی شسته شده
روی بند خشک شده
روی میز پهن شده
آرامم
شکل مدادهای سفید مدادرنگیها
آرامم
و به اشکهایم کاری ندارم.
((سارا محمدی اردهالی))
https://telegram.me/sherebarankhorde
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , شاعرانه سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شعر
به پسرم فکر کردم
دیدم
حالا بزرگ شده
چشم ها یش شبیه من
و لبهایش...
گفتم
شاید صدایش به من رفته باشد
و نگاهش...
آخ
جه بازیگوشانه می خندد جادوگر!
با آن منگوله کلاهش
به خودم می آیم
هوایی است امروز ها!
من که هیچ پسری نداشته ام
من که هیچ وقت باردار نشده ام
انگار یاد نگاهی افتادم
یاد لب هایی !
((سارا محمدی اردهالی))
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , شاعرانه سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شعر
ماهیِ مانده در تور
تو می میری
تو را نمی خواستم
((سارا محمدی اردهالی))
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شعر عاشقانه , شعر ناب
گوزنی معتدلم
هنوز فصل منقرض شدنم نیامده
میچرخم میان دشتها
دلشوره ای ندارم
اگر
شعری برای مزارع
به ذهنم نمی رسد
((سارا محمدی اردهالی))
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شعر عاشقانه , شعر ناب
کم حرف می زنم
در سکوت پیش می روم
کودکی و بلوغم را در خیابان مرور می کنم
از رنج ها و شادی ها
به قلبم خیره می شوم
چه خواهد شد پس از این
وقتی از هر نمایشی بیزارم
((سارا محمدی اردهالی))
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شعر عاشقانه , شعر ناب
شکایتی نکن از این که کامل هستی
این داستان تو بود
نمیتوانی چیزی را پنهان کنی
آنطور که تو ستایش کردی چیزها را
چه کسی می توانست؟
((سارا محمدی اردهالی))
برچسب ها: شعر ناب , سارا محمدی اردهالی , شعر کوتاه , کوتاه نوشت
نقشه ی شهر جدید
مچاله شده در دستم
نه مشرق اهمیتی دارد
نه مغرب
هر سمتی که می روم
دور و دورتر می شوم
((سارا محمدی اردهالی))
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شعر عاشقانه , شعر ناب
بداخلاقی عصرهایت
سوزنی است ک مخصوصا نخش نمیکنم!
من دوست دارم
دکمه ی آخر مانتو ام باز باشد...
((سارا محمدی اردهالی))
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , کانال اشعار سارا محمدی اردهالی , شعر ناب , اشعار سارا محمدی اردهالی
مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.