زنگ می زدی
یک تلفن کوچک
دو دقیقهای وسایلم را جمع میکردم
مداد و مسواک و مسکن
نه
مسکن هم بر نمیداشتم
دامن و لباس خواب فقط
بعد
سفر که نه
گم میشدیم.
((سارا محمدی اردهالی))
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شاعرانه سارا محمدی اردهالی
رنج
صیقل داده بود
سرانگشتان تو را
چون تن درختی
که در گردنههای تند
میگیرد
دست کوهنوردانِ مردد را
-
((سارا محمدی اردهالی))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شاعرانه سارا محمدی اردهالی
دلم میخواهد
یک میسکال باشم برایت
شمارهای که سیوش نکردهای
زیر لب تکرارم کنی
به یادم نیاوری
دلم میخواهد
بی اجازهی تو
پادشاهی کنم
در ناخودآگاهت!
-
((سارا محمدی اردهالی))
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شاعرانه سارا محمدی اردهالی
آرامم
شکل تورهای کتان لباسهای خواب
شکل یک آباژور کم نور
در سالنی متروک
آرامم
شکل چمدان لباسهای زمستانی
شکل یک رومیزی که هزار بار
در ماشین لباسشویی شسته شده
روی بند خشک شده
روی میز پهن شده
آرامم
شکل مدادهای سفید مدادرنگیها
آرامم
و به اشکهایم کاری ندارم.
((سارا محمدی اردهالی))
https://telegram.me/sherebarankhorde
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , شاعرانه سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شعر
به پسرم فکر کردم
دیدم
حالا بزرگ شده
چشم ها یش شبیه من
و لبهایش...
گفتم
شاید صدایش به من رفته باشد
و نگاهش...
آخ
جه بازیگوشانه می خندد جادوگر!
با آن منگوله کلاهش
به خودم می آیم
هوایی است امروز ها!
من که هیچ پسری نداشته ام
من که هیچ وقت باردار نشده ام
انگار یاد نگاهی افتادم
یاد لب هایی !
((سارا محمدی اردهالی))
برچسب ها: سارا محمدی اردهالی , شاعرانه سارا محمدی اردهالی , اشعار سارا محمدی اردهالی , شعر
.: Weblog Themes By Pichak :.