درباره وب

سلام و عرض ادب و احترام

خدمت دوستان عزیز و گرامی

بنا به روز بودن وب سایت

از صفحات دیگر هم دیدن بفرمایید

با تشکر فراوان از حضورتان

آیدی  چنل من در تلگرام👇👇

mohammadshirinzadeh@

صفحه اینستاگرام بنده

mohammad.shirinzadeh

شاعر بارانی (محمد شیرین زاده)

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

تو را دوست دارم

چون بوئیدن غنچه ای

در حال باز شدن

چون رویایی شیرین

بعد از کابوس...

تو را دوست دارم

چون هر سلامی پس از بدرود...


((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

چشمانت را ببند

و دستت را

بر روی قلبم بگذار

اینبار خودش می خواهد

به تو بگوید

دوستت دارم ...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

بیا عشق را

قمار کنیم

نترس

جز دل

چیزی بهم

نمی بازیم ...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

یک روز

به وقت عشق

ساعت هايمان را

با هم تنظیم می کنیم

و از آن پس

دیگر فرقی نمی‌کند

به کدام وقت محلی

مشغول

دوست داشتن همیم...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

و این دیوانگی

خواست عشق ات بود

مرا ببخش که

بلند بلند

دوستت دارم...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

من و تو

آنقدر شبیه هم

نفس کشیده ایم

که قلب هايمان

به یک شکل

برای هم می تپند...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

مرا به خودت

محدود کن

آنقدر که

در این دنیا

جز آغوش ات

جایی نداشته باشم

برای زندگی...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

بخند

تو نمی دانی

چقدر خنده هات

بهانه می دهند

به دست هایم

برای در آغوش گرفتن ات

چقدر اشتیاق

به نفس هایم

برای بویدنت...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

دوست داشتن ات

اسم و رسم من است

گفته بودم؟

بمان

آنقدر که ما

تعریف همیشه باشیم...

((محمد شیرین زاده))
جستجوی وب
برچسب ها وب
شعر (1310)

capture_bpx4.png

رواق مرمرین است

پیکرت

و

بلندای بالات

و

در همین هیئتی که هستی

در همین هیئت متروکی که هستی

به جهان شباهت یافته‌ای

تن بی‌زهوار فلاحتی من

تو را می‌کاود

و فرزند نرینه‌اش را

از عمق خاک می‌جوید

حفره‌ای منزوی در سنگ‌ام

که پرندگان از آن گریز پر، می‌گشایند

غاری که شب را می‌شکند

به قدرت تسخیر کننده‌ات.

از برای استقامت‌ام

در زنده ماندن است که

زوبینی می‌سازم از تو

پیکانه‌ای کاونده بر کمانکش خویش

سنگی بر فلاحن و سنگ‌انداز خویش

اینک زمان انتقام اینجا لنگر می‌زند

تو را سخت عاشقم

ای جسمیت پوست

جلبک نرم جوی

ای شهد بسته و

طلب شونده

تک سخت سینه

ای چشمان بی‌حضور

زین آستان،

گل سرخ زهدان!

ای صدای آرام اندوهان

ای کرامت همارگان

اندام زنانه

ای سیلاب تشنه‌گی

ای اضطراب بی‌کرانه‌گی

و

ای مقصود بی‌مقصد

به راه نستوار سرگشته‌گی

ای جوی سیاهی که در آن

عطش، نشسته در ابد

ای مشقت پابرجاعی

ای

ای

رنج بی‌انقطاعی.


((پابلو نرودا))

ترجمه‌ ی سیروس شاملو


برچسب ها: پابلو نرودا , اشعار پابلو نرودا , شعر جهان , اشعار شاعران خارجی

تاريخ : یکشنبه ۱۷ فروردین ۱۴۰۴ | 11:4 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

اي عشق

بي آنکه ببينمت

بي آنکه نگاهت را بشناسم

بي آنکه درکت کنم

دوستت مي داشتم

شايد تو را ديده ام پيش از اين

در حالي که ليوان شرابي را

بلند مي کردي

شايد تو همان گيتاري بودي که

درست نمي نواختمت


دوستت مي داشتم

بي آنکه درکت کنم

دوستت مي داشتم

بي آنکه هرگز تو را ديده باشم

و ناگهان تو با من ، تنها

در تنگ من

در آنجا بودي

لمست کردم

بر تو دست کشيدم

و در قلمرو تو زيستم

چون آذرخشي بر يکي شعله

که آتش قلمرو توست

اي فرمانرواي من


((پابلو نرودا))


برچسب ها: پابلو نرودا , اشعار پابلو نرودا , شعر جهان , اشعار شاعران خارجی

تاريخ : شنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۲ | 20:51 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

i888769_.jpg

 

ای محبوب‌ ام

ای که از آن منی

آن آتش عشق همچنان در من شعله‌ ور است

در درون‌ام هیچ چیزی خاموش نشده است

چیزی فراموش نشده است

چون عشق من از عشق تو نیرو می‌گیرد

و دوست داشته می‌شود

و تا وقتی زنده هستی

عشق من در دستان تو خواهد ماند

بدون آنکه ترکم کنی


((پابلو نرودا))

مترجم : بیتا روحی

 

 👇👇👇   

6cx5_10.png


برچسب ها: پابلو نرودا , اشعار پابلو نرودا , شعر جهان , اشعار شاعران خارجی

تاريخ : یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۰ | 23:57 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

r637906_.jpg

 

دوستت دارم 

هم چنان که چیزهای سربسته و گنگ را، 

در خفا، 

جایی میان سایه و جان ...


((پابلو نرودا))

 

 👇👇👇   

6cx5_10.png


برچسب ها: پابلو نرودا , اشعار پابلو نرودا , شعر جهان , اشعار شاعران خارجی

تاريخ : چهارشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۰ | 1:51 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

 

برهنه پای

از تو عبور می کنم و

تنگ می بوسمت

ای سرزمین من...


((پابلو نرودا))

 

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee


برچسب ها: پابلو نرودا , اشعار پابلو نرودا , شعر جهان , اشعار شاعران خارجی

تاريخ : یکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ | 5:20 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

 

تو را از ته دل به یاد می‌آوردم

دلی فشرده به غم

غمی که آشنای توست

پس تو کجا بودی ؟

پس که بود آنجا ؟

گویای چه حرف ؟

چرا تمامی عشق

یک‌باره بر سرم خواهد تاخت

وقتی حس می‌کنم که غمگینم

و حس می‌کنم که تو دوری ؟


((پابلو نرودا))

مترجم : بیژن الهی

 

 

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee


برچسب ها: پابلو نرودا , اشعار پابلو نرودا , شعر جهان , اشعار شاعران خارجی

تاريخ : یکشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۰ | 16:37 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

q644233_.jpg

 

تو را از ته دل به یاد می‌آوردم،

دلی فشرده به غم،

غمی که آشنای توست.

پس تو کجا بودی؟

پس که بود آن‌جا؟

گویای چه حرف؟

چرا تمامی عشق

یک‌باره بر سرم خواهد تاخت

وقتی حس می‌کنم که غمگینم

و حس می‌کنم که تو دوری؟


((پابلو نرودا))

ترجمه‌: بیژن الهی

 

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee


برچسب ها: پابلو نرودا , اشعار پابلو نرودا , شعر جهان , اشعار شاعران خارجی

تاريخ : پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۰ | 3:22 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

z663446_102820650_2520226068078860_5057131489677648870_o.jpg

 

چرا این همه وقت صرف کنیم

که بزرگ شویم

تا از هم جدا شویم؟


((پابلو نرودا))


برچسب ها: پابلو نرودا , اشعار پابلو نرودا , شعر جهان , اشعار شاعران خارجی

تاريخ : چهارشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۹ | 3:57 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

 

می‌خواهم که آرام باشی

درست مثل این‌که غایب هستی

صدای من را از دور می‌شنوی

و صدای من تو را لمس نمی‌کند

درست مثل این‌که چشمان‌ات پرواز کرده‌اند به دوردست‌ها

مثل این‌که یک بوسه لبان‌ات را مهر کرده است

انگار همه چیز از روح من پر شده است

و تو از چیزهایی پدیدار می‌شوی

که از روح من پر است

تو مانند روح من هستی

مثل پروانه‌ی رویا

مثل کلمه‌ی «اندوه».

 

((پابلو نرودا ))

برگردان: مریم آقاخانی 


برچسب ها: پابلو نرودا , اشعار پابلو نرودا , شعر جهان , اشعار شاعران خارجی

تاريخ : پنجشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۸ | 1:5 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

3py0_60362890_540347389825420_6543926385378464110_n.jpg

 

تن تو را يکسره

رام و پُر

برای من ساخته اند

دستم را که بر آن می سُرانم

در هر گوشه ای کبوتری می بينم

به جستجوی من...


((پابلو نرودا))


برچسب ها: پابلو نرودا , اشعار پابلو نرودا , شعر جهان , اشعار شاعران خارجی

تاريخ : شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ | 4:1 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

9cf1_16996048_977048095730006_5944700012200372703_n.jpg

 

چه كنم تا خود را بازشناسم؟

چگونه مى توانم

پاره هاى خويشتنم را از نو به هم بپيوندم؟


((پابلو نرودا))

 


برچسب ها: پابلو نرودا , اشعار پابلو نرودا , شعر جهان , اشعار شاعران خارجی

تاريخ : دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۵ | 17:34 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

nnNXG

 

تن تو را یکسره

رام و پر

برای من ساخته اند.

دستم را که بر آن می سرانم

در هر گوشه ای کبوتری می بینم

به جست و جوی من.

گویی عشق من

تن تو را از گل ساخته اند

برای دستان کوزه گر من.


((پابلو نرودا))

ترجمه: احمد پوری

 

KDRj1


برچسب ها: پابلو نرودا , اشعار پابلو نرودا , شعر جهان , اشعار شاعران خارجی

تاريخ : یکشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۵ | 7:10 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

i2AIX

 

می خواهم که آرام باشی

درست مثل اینکه غایب هستی

صدای من را از دور می شنوی

و صدای من تو را لمس نمی کند

درسته مثل اینکه چشمانت پرواز کرده اند به دوردست ها

مثل اینکه یک بوسه لبانت را مهر کرده است

انگار همه چیز از روح من پر شده است

و تو از چیزهایی پدیدار می شوی

که از روح من پر است

تو مانند روح من هستی

مثل پروانه رویا

مثل کلمه "اندوه"


((پابلو نرودا))

ترجمه : مریم اقاخانی


برچسب ها: پابلو نرودا , اشعار شاعران خارجی , اشعار پابلو نرودا , شعر ناب

تاريخ : چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۵ | 4:41 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

3RLCC

 

در رویاهای من

هیچ عشق دیگری

نمیخوابد

تو خواهی رفت

ما با هم خواهیم رفت

بر فراز آب هایی از جنس زمان

دیگر هیچکس

در کنار من

به درون سایه ها

سفر نخواهد کرد

تتها تو

همیشه سبزی

همیشه خورشید

همیشه ماه


((پابلو نرودا))

ترجمه : سارا عبدی


برچسب ها: پابلو نرودا , اشعار شاعران خارجی , اشعار پابلو نرودا , شعر عاشقانه

تاريخ : یکشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۵ | 16:13 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

3UhNO

 

دوستت نمی دارم تنها برای آن که دوستت می دارم

من از دوست داشتنت به دوست نداشتنت سفر می کنم

از خواستنت به نخواستنت

قلب من از یخبندان به آتش می پیوندد

دوستت می دارم چرا که تنها تو آنی هستی که دوستش می دارم

چه ژرف بیزارم از تو و بیزاری ازتو

سر تعظیم دربرابرت فرو آوردن

و بزرگی این دوست داشتن دگرگون شونده نمی گذارد مرا

که ببینم تورا، اما من کورکورانه دوستت می دارم

شاید تابش ماه ژانویه،

قلب مرا به زوال کشاند با پرتو ستمگرش

با دزدیدن کلید من برای آرامشی حقیقی

در این بخش داستان آن که می میرد منم ،

تنها منم، ومن از دوست داشتن

خواهم مرد چرا که تو را دوست می دارم

چرا که تو را دوست می دارم، دوست داشتن، در خون وآتش


((پابلو نرودا))


برچسب ها: پابلو نرودا , شعر جهان , اشعار شاعران خارجی , دلنوشته عاشقانه

تاريخ : چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵ | 5:13 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

2tITp

 

زندگی ما تونلی نیست

میان دو روشنایی مبهم؟

یا روشنایی

میان دو مثلث تاریک؟

یا زندگی آن ماهی

در راه پرنده شدن؟

آیا مرگ از نبودن ساخته شده

یا ماده‌ای خطرناک در درونش است؟


((پابلو نرودا))


برچسب ها: پابلو نرودا , اشعار شاعران خارجی , شعر کوتاه , اشعار پابلو نرودا

تاريخ : پنجشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۵ | 14:49 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

G093L

 

از چه کسی بپرسم

برای ایجاد چه اتفاقی به این دنیا آمدم؟

چرا ناخواسته در حرکتم؟

چرا نمی‌توانم آرام بنشینم؟

چرا بدون چرخ می‌چرخم

و بی‌بال و پر پرواز می‌کنم؟

چرا تصمیم به مهاجرت گرفتم

در حالی که استخوان‌هایم در شیلی زندگی می‌کنند؟


((پابلو نرودا))


برچسب ها: پابلو نرودا , اشعار شاعران خارجی , اشعار شاعران شیلی , شعر جهان

تاريخ : چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵ | 4:12 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

wRik9

 

با من بيا !

مگو كجا؟

تنها

با من بيا !

با من بيا تا درد، تا زخم

با من بيا تا نشانت دهم

عشقم را آغاز از كجاست .

با من بيا

با من بيا تا خونی كه از لبم چكيد

تا خونی كز سكوتم

تا مرگ .

با من بيا تا دوباره به نوشداروی تو

روئينه

جانی تازه بگيرم .

تا شرابی باشی

كه عشقی را سيراب می‌كند .

با من بيا تا طعم آتش را دوباره احساس كنم

آتشی از خون و ميخك

آتشی از عشق و شراب .

 

((پابلو نرودا))


برچسب ها: پابلو نرودا , اشعار پابلو نرودا , اشعار شاعران خارجی , شعر عاشقانه

تاريخ : چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵ | 4:8 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

Io7yS

 

اما اگر هیچ چیز

نتواند ما را از مرگ برهاند

لااقل "عشق"

از زندگی نجاتمان خواهد داد ...


((پابلو نرودا))


برچسب ها: پابلو نرودا , اشعار شاعران خارجی , اشعار پابلو نرودا , شعر جهان

تاريخ : دوشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۵ | 13:20 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

UlYE8

 

چه دل نگراني ، گاه

وقتي که با مني

و من پيروز تر و سر افراز تر از ديگر مردان

زيرا نمي داني

که در من است

پيروزي هزاران چهره اي که نمي تواني ببيني

هزاران پا و قلبي که با من راه سپرده اند

نمي داني که اين ، من نيستم

(( من )) ي وجود ندارد

من تنها نقشي ام از آنان که با من مي روند

که من قوي ترم

زيرا در خود

نه زندگي کوچک خود

بل تمامي آن زندگي ها را دارم

و همچنان پيش مي روم

زيرا هزاران چشم دارم

با سنگيني صخره اي فرود مي آيم

زيرا هزاران دست دارم

و صداي من در ساحل تمامي سرزمين هاست

زيرا صداي آن هايي را دارم

که نتوانستند سخن بگويند

نتوانستند آواز بخوانند

وامروز با دهاني نغمه سر مي دهند

که تو را مي بوسد


((پابلو نرودا))


برچسب ها: پابلو نرودا , شعر جهان , اشعار شاعران خارجی , اشعار پابلو نرودا

تاريخ : جمعه ۲۷ فروردین ۱۳۹۵ | 4:51 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

jpqp_10991063_1776998215858930_8424321939122381371_n.jpg

 

درود بر دست هاي تو باد

آنگاه که پر مي کشند به سوي من

که سپيدي شان آوازم

و بوسه هاشان حيات من است

پاهايت رودي از تداوم

چونان رقاصه اي که با جاروبي مي آويزد

امروز در رگ هايم

خون تو جاري است

جرياني لطيف

ساده

و ابدي


((پابلو نرودا))


برچسب ها: پابلو نرودا , اشعار پابلو نرودا , شعر جهان , اشعار شاعران خارجی

تاريخ : شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۴ | 16:33 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

عکس عاشقانه , عکس های عاشقانه , عکس عاشقانه 94 , عکس نوشته عاشقانه

 

می توانم امشب غمناک ترین سطرها را بنویسم.

مثلن بنویسم: ” شب شکسته است

وَ تکه تکه می شوند آن ستارگان در دور دست و بر باد می روند.”

شب- باد، در آسمان می پیچد و می خواند.

می توانم امشب غمناک ترین سطرها را بنویسم.

عاشق اش بودم و گاهی هم عاشق ام می شد.

در شبی این چنین به آغوش اش کشیدم.

بوسیدم اش بسیار و بسیار زیر آسمان بی انتها.

عاشق ام بود و گاهی هم عاشق اش می شدم.

چه گونه می توانستم عاشق آن چشمان درشتِ خاموش اش نباشم.

می توانم امشب غمناک ترین سطرها را بنویسم.

برای درکِ این که ندارم اش، برای حسِ این که گم اش کرده ام.

می شنوم این شب بلند را، که بی او طولانی تر.

بر روح می نشیند این سطرها، مثل شبنم که بر علف.

دیگر چه اهمیت دارد، که نتواستم نگه اش دارم.

شب شکسته ست و او کنارم نیست.

این تمام ماجراست. کسی در دور دست می خواند. در دور دست،

روح ام را یارای نبودن اش نیست.

که انگار در تقلای یافتن اش چشمانم دو دو می زند.

که قلبم می جویدش: اوکنارم نیست.

شبی شبیه بر همان شاخ ساران به صبح می رسد.

مای آن زمان، شبیه حالِِ ما نیست.

بی گمان، عاشقش نیستم اکنون، اما چه گونه زمانی بودم.

برای رسیدنِ به او، صدایم، به تقلای جستجوی باد است.

بوسه های دیگران بر لبانش، چون بوسه های من.

صدایش، تن مرمرین اش، چشمان بی انتهایش.

بی گمان، عاشق اش نیستم اکنون شاید اما باشم.

عشق کوتاه است؛ از یاد بردن اش چه طولانی.

از آن شب ها که در آغوش می کشیدم اش دیگر،

روحم را یارای نبودن اش نیست.

هرچند این واپسین عذابی است که مرا دچارش می کند،

و این واپسین سطرهایی ست که برایش می نویسم.


((پابلو نرودا))


برچسب ها: پابلو نرودا , اشعار شاعران خارجی , شعر ناب , شعر جهان

تاريخ : دوشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۴ | 13:27 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

 

در پی نشانی از توام

نشانی ساده

میان این رود مواج

که هزاران زن، از آن درگذرند.

نشانی از چشمانت

آنگاه که خجالت می کشند

وقتی که نور را حتی

از خود عبور می دهند.

ناخن هایت، عموزاده های گیلاس اند

و من

گاه در این اندیشه ام که کاش

می شد خراشم می دادند

وقتی که تو را می بوسیدم.

در پی نشانی از توام

اما هیچ کس

به آهنگ تو نیست

یا به روشنایی ات

میان این رود مواج

که هزاران زن

از آن در گذرند.

سراسر

تو کاملی

و من ادامه ات می دهم

چونان رودی که به دریایی از شکوه زنانه

در گذر است.


((پابلو نرودا))


برچسب ها: اشعار پابلو نرودا , شعر ناب , اشعار شاعران خارجی , شعر جهان

تاريخ : سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۴ | 15:56 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

دوستت نمی دارم چنان که گل سرخی باشی از نمک

زبرجد باشی یا پرتاب آتشی از درون گل میخک

دوستت می دارم آن چنان که گاهی چیزهای غریبی را

میان سایه و روح با رمز و راز دوست می دارند

تو را دوست دارم

همانند گلی

که هرگز شکفته نشد ولی

در خود نور پنهان گلی را دارد.

ممنون از عشق تو

شمیم راستینی از عطر

برخاسته از زمین

که می روید در روحم سیاه

دوستت می دارم بی آنکه بدانم چه وقت و چگونه و از کجا

دوستت می دارم ساده و بی پیرایه، بی هیچ سد و غروری؛

این گونه دوست می دارمت،

چرا که برای عشق ورزیدن راهی جز این نمی دانم

که در آن

من وجود ندارم

و تو...

چنان نزدیکی که دستهای تو

روی سینه ام، دست من است

چنان نزدیکی که چشمهایت بهم می آیند

وقتی به خواب میروم...

 

((پابلو نرودا))


برچسب ها: اشعار پابلو نرودا , اشعار شاعران خارجی , زیباترین اشعار عاشقانه , شعر ناب

تاريخ : شنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۴ | 1:43 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

نان را از من بگیر، اگر می خواهی،

هوا را از من بگیر، اما

خنده ات را نه.

گل سرخ را از من مگیر

سوسنی را که می کاری،

آبی را که به ناگاه

در شادی تو سرریز می کند،

موجی ناگهانی از نقره را

که در تو می زاید.

از پس نبردی سخت باز می گردم

با چشمانی خسته

که دنیا را دیده است

بی هیچ دگرگونی،

اما خنده ات که رها می شود

و پرواز کنان در آسمان مرا می جوید

تمامی درهای زندگی را

به رویم می گشاید.

عشق من، خنده ی تو

در تاریک ترین لحظه ها می شکفد

و اگر دیدی به ناگاه

خون من بر سنگ فرش خیابان جاری ست،

بخند، زیرا خنده ی تو

برای دستان من

شمشیری است آخته.

خنده ی تو، در پائیز

در کناره ی دریا

موج کف آلوده اش را

باید برفرازد،

و در بهاران، عشق من،

خنده ات را می خواهم

چون گلی که در انتظارش بودم،

گل آبی، گل سرخٍ

کشورم که مرا می خواند.

بخند بر شب

بر روز، بر ماه،

بخند بر پیچاپیچ خیابان های جزیره،

بر این پسربچه ی کم رو

که دوستت دارد،

اما آنگاه که چشم می گشایم و می بندم،

آنگاه که پاهایم می روند و باز می گردند،

نان را، هوا را،

روشنی را، بهار را،

از من بگیر

اما خنده ات را هرگز

تا چشم از دنیا نبندم.


((پابلو نرودا))


برچسب ها: پابلو نرودا , اشعار شاعران خارجی , اشعار پابلو نرودا , شعر ناب

تاريخ : شنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۴ | 1:37 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

تن تو را یکسره

رام و پُر

برای من ساخته اند.

دستم را که بر آن می سرانم

در هر گوشه ای کبوتری می بینم

به جستجوی من.

گوئی، عشق من!

تن تو را از گل ساخته اند

برای دستان کوزه گر من.

زانوانت، سینه هایت، کمرت

گم کرده ای دارند از من

از زمینی تشنه

که دست از آن بریده اند

از یک شکل.

و ما با همیم

کاملیم، چون یک رودخانه

چون تک دانه ای شن...


((پابلو نرودا))


برچسب ها: پابلو نرودا , اشعار شاعران خارجی , اشعار پابلو نرودا , شعر کوتاه

تاريخ : شنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۴ | 0:55 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

دست‌هایم را می‌بینی

آن‌ها زمین را پیموده‌اند

خاک و سنگ را جدا کرده‌اند

جنگ و صلح را بنا کرده‌اند

فاصله‌ها

از دریاها و رودخانه‌ها برگرفته‌اند

و باز،

آنگاه که بر تن تو می‌گذرند،

محبوب کوچکم،

دانه‌ی گندمم، پرستویم،

نمی‌توانند تو را در بر گیرند

از تاب و توان افتاده‌

در پی کبوترانی توأمان‌اند

که در سینه‌ات می‌آرمند یا پرواز می‌کنند

آن‌ها دور دست‌های پاهایت را می‌پیمایند

در روشنای کمرگاه تو می‌آسایند

برای من گنجی هستی تو

سرشار از بی‌کرانگی‌ها تا دریا و شاخه‌هایش

سپید و گسترده و نیلگونی

چون زمین به فصل انگور چینان

در این سرزمین

از پاها تا پیشانی‌ات

پیاده، پیاده، پیاده

زندگی را سپری خواهم کرد


((پابلو نرودا))


برچسب ها: اشعار پابلو نرودا , اشعار شاعران خارجی , پابلو نرودا , شعر عاشقانه

تاريخ : شنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۴ | 0:54 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

من آرزومند دهانت هستم، صدایت، مویت

دور نشو

حتی برای یک روز

زیرا که…

زیرا که…

چگونه بگویم

یک روز زمانی طولانی است

برای انتظار من

چونان انتظار در ایستگاهی خالی

در حالی که قطارها در جایی دیگر به خواب رفته اند!

ترکم نکن

حتی برای ساعتی

چرا که قطره های کوچک دلتنگی

به سوی هم خواهند دوید

و دود

به جستجوی آشیانه ای

در اندرون من انباشته می شود

تا نفس بر قلب شکست خورده ام ببندد!

آه!

خدا نکند که رد پایت بر ساحل محو شود

و پلکانت در خلا پرپر زنند!

حتی ثانیه ای ترکم نکن، دلبندترین!

چرا که همان دم

آنقدر دور می شوی

که آواره جهان شوم، سرگشته

تا بپرسم که باز خواهی آمد

یا اینکه رهایم می کنی

تا بمیرم!

 

((پابلو نرودا))


برچسب ها: پابلو نرودا , اشعار شاعران خارجی , شعر ناب , شعر جهان

تاريخ : شنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۴ | 0:48 | نویسنده : محمد شیرین زاده |
مطالب قدیمی تر