_hmih.jpg)
شب از زخم نفسهای تو سنگین ست
که زانوی غلامان بسته رها می شود
تا هماغوش شوند
آسمان_ سراسیمه و زمین_ گیج
پس بیاب
خوابی که سپیده را به یاد آورد
و مهربانترم بفرسای
که بازتاب نگاهش
مرگ را حقیر می کند.
-
((آریا آریا پور))
-
👇👇👇
برچسب ها: آریا آریا پور , اشعار آریا آریا پور , شعر کده , شعر سپیده

تا حضور همیشهی خورشید
از زخمها میگذرم
و میپذیرم
که در گفتگوی آب و آتش هلاک شوم
همین لحظه که گل
کنار شب سیاه میشود.
((آریا آریا پور))
برچسب ها: آریا آریا پور , اشعار آریا آریا پور , شعر خورشید , شعر گل

بر اگر نیایید ماه
اندوهت حکایتی ست
اما
از حوصله نیفتی
که روزگار
دهانی فاحشه دارد .
((آریا آریا پور))
برچسب ها: آریا آریا پور , اشعار آریا آریا پور , شعر پاک , شعر گرافی
از گشتهای آبی میآیم
و پلک سنگینم میداند
که عشق هم
زبان عاشقانه ندارد.
((آریا آریا پور))
برچسب ها: آریا آریا پور , اشعار آریا آریا پور , شعر کوتاه , شعرکده
.: Weblog Themes By Pichak :.


























