می سوزندم در شب رویایی شان !
که سر نرود حوصله ی چایی شان !
سیگار رفیقان شده ام ، حرفی نیست !
تا دود شود تمام تنهایی شان !!!
((پیمان سلیمانی))
برچسب ها: پیمان سلیمانی
هر پیکی گیراییِ خود را دارد!
هر کس شب رویایی ِخود را دارد
هر چند که روبه روی هم واشده اند
هر پنجره تنهاییِ خود را دارد!
((پیمان سلیمانی))
برچسب ها: پیمان سلیمانی , اشعار پیمان سلیمانی , شعر پنجره , شعر ناب
شب شد و مرگ و فاجعه از هر طرف رسید
طوفان گرفت و پنجره فریاد می کشید
رخوت تمام هستی ما را به باد داد
از هر طرف تحجر و بی داد می وزید
گلدان شکست و آینه تصویر مرگ شد
ازشانه های خسته شب زخم می چکید
پوسید بغض کهنه تاریخی زمین
آتش گرفت در دل شب جنگل امید
آن قدر خوف و دل هره بارید که دگر
فریاد ما به گوش خود ما نمی رسید!
از آن به بعد شهر پر از درد و رنج شد
از آن به بعد حادثه هر روز می وزید
دیگر کسی ترانه امید را نخواند
دیگر کسی شکفتن خورشید را ندید!
((پیمان سلیمانی))
برچسب ها: پیمان سلیمانی , اشعار پیمان سلیمانی , غزلسرا , شعر مرگ
.: Weblog Themes By Pichak :.