
با هر ضمیر که شروع کنم می بینم
زود است هنوز
که یک نفر ببینم تو را
یک نفر که نمی تواند این همه نگاه را
با خود به خانه بیاورد و بعد راحت
به استراحت بپردازد
بعد هم معلوم است که آن چشم ها و نگاه ها
چه سرنوشتی دارند.
((هرمز علی پور))
👇👇👇
برچسب ها: هرمز علی پور , اشعار هرمز علی پور , شعر کوتاه , شعر ناب

و چشم های همسرم سارا را برای همین دوست دارم
و دستهایش را
که مرگهای مرا منصرف میسازد
که من مسافر باغ های سبز نمی توانم باشم به تنهایی
که زود دلم می گیرد.
((هرمز علیپور))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: هرمز علی پور , اشعار هرمز علی پور , شعر کوتاه , شعر ناب

این هیمهها که خفتهاند
بر این غروب بیآوا
پس چه تازه است اینجا؟
جز رنگها که بر آب است
و این پرندگان
از برج کهنه چه میدانند؟
مگر بهار همین غروب کوچک رود است؟
پرندگان که باد میچینند
وین هیمهها که خفتهاند.
پس چه تازه است
جز پوست آب؟
((هرمز علیپور))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: هرمز علی پور , اشعار هرمز علی پور , شعر کوتاه , شعر ناب

هیچ تقویمی اما نتوانست
خاطرههای ما را
به نقطههای بینام ببرد
سالنی که در جوانی
ما را کنار هم میدید
شنیدم پارکینگ ساختمانی شد
در خیال ما ولی هنوز
در ورودی آن هنوز آبیست
و حتا چراغ هایاش روشن است هنوز
پیش از اینکه پارکینگ شود
جزیی از مخروبهی جنگی بود
یادگار مظلوم شهری دور
که تنها به مهربانی عادت داشت
مثل ما که کودکیهامان را
شهر به شهر میبریم با خود.
((هرمز علی پور))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: هرمز علی پور , اشعار هرمز علی پور , شعر کوتاه , شعر ناب

دوست دارم به خود نسبت دهم
چشم های تو را
به تمام حالت ها و ثبت کنم
این را
که با همه یک فرق اساسی داری
در گیسوان تو اگر که جا ماندم و
تو را رعایت می کنم
با این سکوت و اندوهی
که سلسله ای را به دشت تبدیل می کند
این دیگر چه دوست داشتنی بود
آن هم من
که در تمام منزل ها
تنهایی ام را بیشتر لمس کرده ام
که به هرکس نزدیک تری
یا می کشد تو را یا دیوانه ات می کند
چون شکل موها و زلالی رگ هایی
که پیش درآمد بهاری شد
که اول دیوانه ام کرد و بعد کشتم
((هرمز علی پور))
برچسب ها: هرمز علی پور , اشعار هرمز علی پور , شعر کوتاه , شعر ناب
پیچیده در
ابرهای خیس
به ناگهان سرزد
گلی به رنگ دریاها
پریزادان
به آواز و
رودی به هلهله برخاست
و ان روز
خورشید خفته ای
در چشم آهوان گل کرد.
((هرمز علی پور))
برچسب ها: هرمز علی پور , اشعار هرمز علی پور , شعر کوتاه , شعر ناب
در روز های تازه چون انگور
و گلدانی که قدیمی تر است
بر نگاه خویش بگو بیفزاییم
این را که
از گرمی نان حتا
بی تفاوت نگذریم
چون تبسم کودک به خواب
که دنبال علت نمی روند و
آهسته آه می کشند.
((هرمز علی پور))
برچسب ها: هرمز علی پور , اشعار هرمز علی پور , شعر کوتاه , شعر ناب
به غربت و آغاز اما
که به سادگی ما را نمی پذیرند
با زیر پا گذاشتن طویل ترین خیابان ها و
بستن دهان آب
تا کی به خانه ها می توان در خواب زیست
و از گوری که گم شده
سراغ گرفت.
((هرمز علی پور))
برچسب ها: هرمز علی پور , اشعار هرمز علی پور , شعر کوتاه , شعر ناب
در بین دو چهره از خورشید
در این نام یک تن بیشتر نیست
با حدی که شکسته ایم
بر چندمین زخم خود دست می نهیم
با تو فرق ندارد که
و این که دیگر جوانی نیست
و این که آغاز قشنگی نیست
با دست های خود به خانه ایم
و نگاه مان
در بین دو چهره از خورشید
انگار که این زمین سبک شده
و هر چیز پایان خود را به دندان می گیرد.
((هرمز علی پور))
برچسب ها: هرمز علی پور , اشعار هرمز علی پور , شعر کوتاه , شعر ناب
دیگر از نام های قدیم خود نگویم
این جا که بر ظرف آب ها
نام و شماره بنویسند
یا که دوست در کدام روز مسافر است
بر سکوت و چهره می توان اما دید
آنان که آزرده خاطرند
و به ذات خود
به هر لحظه نزدیک تر
((هرمز علی پور))
برچسب ها: هرمز علی پور , اشعار هرمز علی پور , شعر کوتاه , شعر ناب
.: Weblog Themes By Pichak :.

























