پر پر زدم برای تو، بامی نداشتی
دیگر برای صلح پیامی نداشتی
چون برف سست و بی رمق انتهای سال
بر این زمین گرم دوامی نداشتی
شمعی به بی فروغی این خانه ی سیاه
مرهم برای زخم جذامی نداشتی
رفتی و هر چه داشت دلت خرج راه شد
آنقدرها که روی سلامی نداشتی
توشعر رفتنی و درون مایه ات خوش است
هر چند هیچ حسن ختامی نداشتی
بخشیدمت که از تو خودم را رها کنم
بخشیدمت وگر نه تمامی نداشتی
((فرزانه میرزا خانی))
برچسب ها: فرزانه میرزا خانی , غزلسرا , اشعار فرزانه میرزا خانی , شعر بخشیدن
تاريخ : دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۸ | 17:26 | نویسنده : محمد شیرین زاده |
.: Weblog Themes By Pichak :.