کسی بیدار نیست
ومن که تنهایی را
باچهره شکسته خود
پیوند داده ام
در بی اعتباری
این لحظه های پوچ
شب را
وسیاهی
را فریاد میزنم
دیگر کسی مرا
که سالهاست مرده ام
در خویش
با فصل گل
با فصل عشق
وبا فصل آفتاب
آشتی نخواهد داد
کسی بیدار نیست
وشعر در خواب
رفته است
وآدم ها
در سکوت مردگان
مرگ آرزو
را پیغام میدهند
آه میبینم
میبینم
این شهر دیگر
آن شهر زنده پر هیاهو نیست
و من
در زمستانی برفی و غمگین
خواب بهار می بینم
وبا چهره شکسته خود
تصویر عشق را
بر روی آب های
راکد مرداب میکشم....
((آرزو همتی نیا))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: آرزو همتی نیا , اشعار آرزو همتی نیا , شاعرانه , شععر مرداب
تاريخ : دوشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۰ | 2:45 | نویسنده : محمد شیرین زاده |
.: Weblog Themes By Pichak :.