به اتوبوس بچه ها نگاه می کنی
که کودکی هایت را به خانه ی اول می بُرد
به کودکانی که با هم تمام راه را می خندیدید
در خاطره ی تولد دیشب
به شمع ها نگاه می کنی
که حالا به خاطر تو غایب اند
اینجا که نشسته ای ، صندلی مترو نیست
این زن ها ، مردانِ دستفروش لاله زارند
ایستگاه آخر ، به خانه ی اول می رود
وقتی آخر را از یاد ببری
به اول برمی گردی
سلام...
غریبه نگاهم نکن
پسری را به یاد بیاور ...که برای تو بزرگ شد
و عشقِ پاریس او را بلعید
برنگشتنم برگشته در خیالی که غریب است
وقتی به جا نمی آوری
پدر جان ، اینجا ایستگاه آخر است
بچه ها پیاده شده اند؟
تو آخرین مسافری ...
نگاهِ پیرمرد ... تراژدیِ تهی
به دنیایی گنگ
از آخرِ فراموشی
به اولِ هشیاری
((مهری رحمانی))
برچسب ها: مهری رحمانی , اشعار مهری رحمانی , شعر گرافی قطار , شعر ناب
.: Weblog Themes By Pichak :.