می افتی از سرم به همین روسری قسم
بر گیسوان منفعل یک وری قسم
هرگز نریختهست دل این، "درّ قیمتی"
جز پیش پای تو؟ به زبان "دری" قسم
عشق از دریچه آمد و نبض مرا گرفت
بر هر چقدر آیه که میآوری قسم
از اصفهان گرفته به سونات بلخ برد
فهمید شاعرم، به همین انوری قسم
جان مرا گرفت، به موچین و آینه
به شکلهای سادهترِ دلبری قسم
در این میانه یک نفر انسان و عشق را
ذبح رقیب کرده! به بالاسری قسم
پیرم برای زیستن اما برای مرگ
شاید جوان، به این دل خاکستری قسم
((مریم کرمانی))
👇👇👇
برچسب ها: مریم کرمانی , شعر روسری , غزلسرا , اشعار مریم کرمانی
روسری رازی ست بر موهایت
نمی دانم آن زیر آفریقاست
یا بلندای ابریشم
نمی دانم آن زیر
شب چقدر یلداست
خورشید چقدر طلا
نمی دانم شیمیایی با تو چه کرده
شال ات را بپیچ
می خواهم به چشم هایت نگاه کنم
مثل یک فنجان چای گرم
در جاده های سرد
((مهری رحمانی))
برچسب ها: مهری رحمانی , اشعار مهری رحمانی , شعر کوتاه , شعر روسری
.: Weblog Themes By Pichak :.