شعر و اجرا : مهشید کاوه
-
-
بهار و شوق رهایی شروع دلتنگیست
چگونه پربکشم بیتو بالمن سنگیست؟
مرا ببوس که زیباترین شوم با تو
اگر چه قحطی آغوشعشق و یکرنگیست
بدل شدهست حقیقت به نور نامرئی
نیاز آینه حتی به رنگ و نیرنگیست
چراغ خانهی دل را شکسته طوفانت
هنوز کشتیعشق از نگاهتو جنگیست ؟
منم پرندهی تو ، آن بهچنگحیله اسیر
برای رومی رومم ، دلت پر از زنگیست
چه آرزوی محالی به روز آزادی
نفس گرفتهو راهی هزار فرسنگیست
مگر که فاصلهها را بهخنده برداری
وگرنه اینهمه حسرت شروع دلتنگیست...!
((مهشید کاوه))
برچسب ها: مهشید کاوه , دکلمه مهشید کاوه , شعر خوانی مهشید کاوه , شعر حسرت
تاريخ : یکشنبه ۱۷ فروردین ۱۴۰۴ | 11:20 | نویسنده : محمد شیرین زاده |
.: Weblog Themes By Pichak :.