شعر های باران خورده ....

در کشور آغوشت اگر رهگذری هست

هرگز نبرد کاش ز لبخند تو سوغات ...

((نفیسه سادات موسوی))

https://t.me/mohammadshirinzadeh

حتی اگر یک آرزو باقی بمانی 

باید ببینند از تو در شعرم نشانی

آنقدر میخواهم تو را با هر بهانه 

تا کار دستم میدهد شور جوانی

هر کس که با من دوست باشد دشمن توست 

از تو بعید است این همه نامهربانی

این شعرهایی که برایت میسرایم 

مگذار پای حربة شیرین زبانی

من با هزار امید میمانم به پایت 

حتی اگر یک آرزو باقی بمانی

((نفیسه سادات موسوی))

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee

یکبار در جوابم، "جانم" نوشتی و من

حالا اگر بمیرم، حسرت به دل نمردم...!

((نفیسه سادات موسوی))

ماهی کــــــه به جــــادوی نگاه تو اسیـــــرم

یک دم بنشین با من و غــــــــــم های اخیرم

چون آهوی دل خســـته ی جنگل زده ای که

با پای خــــــودش آمــــده در پنجه ی شیرم

فرقی نکند مقصد من چیــست ، به هر حال

هرجا که بخــــــواهــــم بروم باز مســــــیرم

رد می شود از کوچـه ی بن بست تو ، آنگاه

بیست و سه دقیقـــه لب آن پنجره خیره م

تا شب همه شب خـــواب به چشمم بنشانم

تا پر شـــــــود از حسّ حضــــور تو ضمیرم

باید « تــو» بگویی شبـــــــــــت آرام عزیزم

تا با نفس گـــــــــرم تــــو آرام بگـــــــــــیرم

یک لحظـــــــه اگر تلـــخ شود طعــم نگاهت

بر کرده و ناکرده ی خـــــــــــود عذر پذیرم

من آتش مــــــــــردادم و تو غیــــــرت تیری

من زاده ی مـــــــرداد ولی عاشــــــــق تیرم

معشوق جفا پیشــــه ی بی رحم دل آزار !

زانو زدنم پیش تو بس نیست ؟ بمـــیرم ؟؟

((نفیسه سادات موسوی))

به غیر از آه دیگر کاری از من بر نمی آید

جسارت های مردانه که از زن بر نمی آید...

((نفیسه سادات موسوی))

هرچند نداری تو ز احساس، نشانی

من عاشق لبخند توام، گرچه ندانی

مغرور و بداخلاق بشو با همه، اما

«با من به ازین باش که با خلق جهانی»

((نفیسه سادات موسوی))