نگاهم افق را می خراشد
چاقوی براق کنار قزل آلا
روزی
گل سرخی بوده است
در دست زنی که
چکه می کند
روی پری چسبیده به سیم خاردار
و
سیم خاردار به دور باغ برهنه
دستهای زنی ست
که روزی بی محابا در یال عطر سیب دویده است
نگاهم افق را می خراشد
بر می گردم
به آینه ی جیبی ام
به آشپزخانه ای در گوشه ی کهکشان...
((سمیه سرافرازی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: سمیه سرافرازی , اشعار سمیه سرافرازی , شعرکده , شعر های زیبا
خنجر
چراغ
قلم
هیچکدام را نمی خواهم
دستم را تمنای نوازشی مومنانه است
وقتی دستت را ندارم
تظاهر به خوشبختی
احمقانه ترین انتقام از تنهایی ست..
((سمیه سرافرازی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: سمیه سرافرازی , اشعار سمیه سرافرازی , شعر خنجر , شعر چراغ
به سفر می روم
با زنان سالخورده
جادوگران گندم و بوسه
مادرانی که جنین خدایان را در پستو سقط کرده اند
به سفر می روم
دستی به دست مرگ
و دستی به دست مرگی دیگر
اما
نفس های عمیق می کشم
سفر طولانیست
ومن
برای تماشای دوزخ ها توشه ای جز دو چشم ندارم
هراسی در خانه
هراسی در خیابان
هراسی در پوست مشبک پرده است
با هر وزش باد
تکه ای از خودم را گم می کنم
و هراسم بیشتر می شود
به سفر می روم
در بهت زنگار بسته ی آینه ی مادر بزرگ
که هنوز برای پروانه شدن در بهشت
نخ ریسی می کند
چهره ام را به یاد نمی آورم
دارم شبیه مادر بزرگ می شوم...
((سمیه سرافرازی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: سمیه سرافرازی , اشعار سمیه سرافرازی , شعر مادر بزرگ , شعر هراس
برقلب هر انسانی نامی نوشته اند
نامی که بعد از مرگ می تواند بخواند
ومن
بارها مرده ام تا نامت را بخوانم
از دیوارها گذشتم
از پوستر مچاله ی دریاچه ای ناشناس
از مغازه های پشت کوه
که عقاب های مومیایی می فروختند
از مزرعه ی اسفند که منتظر صاعقه بود
گذشتم
بطری های خالی را
از روی اسکلت هاکنار زدم
مجله های زرد را در آخرین ایستگاه جهان خواندم
برای دیدن خوابی آرام
از خواب های آرام گذشتم
((سمیه سرافرازی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: سمیه سرافرازی , اشعار سمیه سرافرازی , شعر قلب , شعر مرگ
.: Weblog Themes By Pichak :.