به چتر و روسریات سوگند
به ناز دختریات سوگند
به راز دلبریات سوگند
مرا حرارت آن لبخند
مجاب کرد به این پیوند
نه آن غروب، نه آن باران
-
((حسین صفا))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: حسین صفا , شعر غوب , اشعار حسین صفا , شعر لبخند
کسی به شدتِ تو
به صخرهام کوبید
و من فرو رفتم
به قعر دریاها،
که قعر دریاها
پر از مزار شود...
-
((حسین صفا))
برچسب ها: حسین صفا , شعر مزار , اشعار حسین صفا , عکس تنهایی
نمی توانم
نمی توانم
من این فعل را
بارها صرف کردهام
من بارها نمیتوانم را در آغوش کشیدهام
من بارها نمیتوانم را بوسیدهام
((حسین صفا))
برچسب ها: حسین صفا , شعر نمی توانم , اشعار حسین صفا , شعر آغوش
شانه خالی نمیكنم، زیرا
با تو همواره رو به رو هستم!
باش تا صبحِ دولتم بدمد
شانه خالی نكن، بگو هستم...
((حسین صفا))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: حسین صفا , اشعار حسین صفا , شعرکده , گروه شعر در تلگرام
دست که می بردی به کوله بار سفر
دخیل می بستم به دستگیره در
دخیل می بستم به جاده های عبوس
دخیل می بستم به آخرین اتوبوس
((حسين صفا))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: حسین صفا , اشعار حسین صفا , شعر گرافی , عکس نوشته شعر
شانه خالی نمی كنم ، زیرا
با تو همواره رو به رو هستم
باش تا صبح دولتم بدمد
شانه خالی نكن، بگو هستم !
((حسین صفا))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: حسین صفا , اشعار حسین صفا , شعر گرافی , عکس نوشته شعر
خيلی ببار ابر! كه دائم
از تربتم درخت برويد
_این آرزوی اول من بود_
از آرزو به بعد چه بودم
كبريتِ نيمسوختهای كه
در حسرتِ درخت شدن بود
باران به شيشه زد كه بهار است
گفتم خدای من ! چه بپوشم؟
پس بانگ زد كسی درِ گوشم؛
ای جامهات لبم كه انار است!
آن قرمزی كه دوخته بودم
پيراهنت نبود، كفن بود!
دريا برای مردنِ ماهی
بیاختيار فاتحه میخوانْد
ماهی به خنده گفت كه گاهی
هجرت، علاجِ عاشقِ تنهاست
اما درونِ تابه نمیپخت
از بس كه بیقرارِ وطن بود
قلبم! تو جز شكست به چيزی
هرگز نخواستی بگريزی
هرگز نخواستی بستيزی
با اژدهای هفتسَری كه
در شانهات به طور غريزی
آمادهی جوانه زدن بود
چشمت چكيده بود به عالم
من غرقِ چكّههای تو بودم
اما زمان سر آمده بود و
بارانِ تند بند نيامد
جان از تنم درآمده بود و
بارانیام هنوز به تن بود
خيلی برَنج بال ملائک!
بالِ كسی شكسته در اينجا
خيلی مرا ببند به زنجير!
ديوانهای نشسته در اينجا
ديوانه را ببند به زنجير
_اين آرزوی آخرِ من بود_
((حسین صفا))
برچسب ها: حسین صفا , اشعار حسین صفا , شعر گرافی , عکس نوشته شعر
ضربان پایت را میشنوم
در سینهام راه میروی
ترجیح میدهم که تنها بمانم
به تلویزیون خیره شوم
کتاب بخوانم
پیادهروی کنم
بخوابم
تلویزیون تو را نشان میدهد
کتابها تو را میخوانند
پیادهروها تو را قدم میزنند
خوابها تو را میبینند
عزیزم!
همه از اینجا رفتهاند
تو که تنهاترین مرغابی جهانی
چرا از من مهاجرت نمیکنی؟
((حسین صفا))
برچسب ها: حسین صفا , اشعار حسین صفا , شعر گرافی , عکس نوشته شعر
بحران میان دو گرداب
شکلی منطقی ندارد
و رسمالخط دریا تلاطم است..
پس تو را نمینویسم
تو را ترک میکنم
((حسین صفا))
برچسب ها: حسین صفا , اشعار حسین صفا , شعر کوتاه , شعر ناب
دیگر این ابر بهاری جان باریدن ندارد
این گل خشکیده دیگر ارزش چیدن ندارد
این همه دیوانگی را با که گویم با که گویم
آبروی رفته ام را در کجا باید بجویم
پیش چشمم چون به نرمی میخرامی میخرامی
در درونم می نشیند شوکران تلخ کامی
نام تو چون قصه هر شب می نشیند بر لب من
غصهات پایان ندارد در هزار و یک شب من
روی بالینم به گریه نیمه شب سر می گذارم من
از تو این دیوانگی را هدیه دارم هدیه دارم من
ای نهال سبز تازه فصل بی بارم تو کردی تو
بی نصیب و بی قرار و زار و بیمارم تو کردی تو
ای دریغا ای دریغا از جوانی از جوانی
سوخت و دود هوا شد پیش رویم زندگانی
با خودت این نیمه جان را این دل بی آشیان را
تا کجاها تا کجاها می کشانی می کشانی
طاقت ماندن ندارم آه ای دنیا خداحافط
می روم تنهای تنها ای گل زیبا خداحافظ
((حسین صفا))
برچسب ها: حسین صفا , کانال اشعار حسین صفا , اشعار حسین صفا , شعر ناب
سحر تو راهه و تو دوباره بیتابی..
چه مرگته دل من! چرا نمیخوابی؟؟
((حسین صفا))
برچسب ها: حسین صفا , اشعار حسین صفا , شعر کوتاه , شعر خواب
.: Weblog Themes By Pichak :.