وقتی می گویی نرو
از آنگاه که می گویی بیا
بیش تر دوستت دارم
نمی دانم و هرگز هم نخواهم فهمید
نرو
از
بیا
چرا اینگونه محزون تر است
((حسن آذری))
👇👇👇
برچسب ها: حسن آذری , اشعار حسن آذری , شعر محزون , شعر نرو
وقتی میگویی نرو
از آنگاه که میگویی بیا
بیشتر دوستت دارم
نمیدانم و هرگز هم نخواهم فهمید
نرو
از
بیا
چرا اینگونه محزونتر است
((حسن آذری))
برچسب ها: حسن آذری , کانال اشعار حسن آذری , اشعار حسن آذری , شعر ناب
برای دیدن تو
اگر رود بودم، بر میگشتم
اگر کوه بودم، میدویدم
اگر باد بودم، میایستادم
اما انسانم
و بارها برای دیدنت
برگشته
دویده
ایستادهام
((حسن آذری))
برچسب ها: حسن آذری , کانال اشعار حسن آذری , اشعار حسن آذری , شعر ناب
کنار رود مرزی
سنگ کوچکی برداشتم
پرت کردم آن سمت رود
وطن!
چه میتوانستم برایت کنم
جز اینکه بار کوچکی را
از روی دوشت بردارم
((حسن آذری))
برچسب ها: حسن آذری , کانال اشعار حسن آذری , اشعار حسن آذری , شعر ناب
موسیقیئی که دوستاش دارم
چهار دقیقه است
من آموختهام چهل سال را
در چهار دقیقه مرور کنم
به تو نگاه میکنم
به تو حتی وقتی ساکتی
من بارها با نگاه کردن به تو
چهل سال را دوره کردهام
موسیقیئی که دوستاش دارم
اگر جسم داشت
بیگمان شکل تو میشد
((حسن آذری))
https://telegram.me/sherebarankhorde
برچسب ها: حسن آذری , کانال اشعار حسن آذری , اشعار حسن آذری , شعر ناب
آب ؛
آب را غرق نمیکند !
باد ؛
باد را ویران نمی سازد !
خاک ؛
خاک را مدفون نمیکند !
اما آدمی ؛
آدمی را…!!!
((حسن آذری))
برچسب ها: حسن آذری , کانال اشعار حسن آذری , اشعار حسن آذری , شعر ناب
می توانم آن قدر دیر بخوابم
که اندوهم را خواب کنم
اما یکی به من بگوید
کی باید از خواب بیدار شوم
که اندوهم
سحرخیزتر از من نباشد
((حسن آذری))
برچسب ها: حسن آذری , اشعار حسن آذری , شعر کوتاه , شعر مفهومی
برف باریده است
و فراریهای آواره در کوهستان
نمیدانند چه کنند
با ردپاهایشان
برف، ای برف لعنتی!
تو جای زخمیها را
چه خوب لو میدهی
((حسن آذری))
برچسب ها: حسن آذری , اشعار حسن آذری , کانال اشعار حسن آذری , شعر کوتاه
در تنهایی خانه
حرف می زنی با خودت
و حتی چاقوها
براي شنیدن حرف هایت
گوش ها یشان را تیز می کنند
اندوه تو مسری ست
سرایت کرده به اشیا آشپزخانه
نام اندوه تو چیست
که چاقوها با شنیدنش
از زندگی بریده اند
و چاقویی که از زندگی بریده است
دیگر هیچ چیزی را نمی برد
((حسن آذری))
برچسب ها: حسن آذری , اشعار حسن آذری , شعر کوتاه , شعر زخم
دخترت اسمش نسیم باشد
از خیابان برگردد به خانه
یکراست برود به اتاق وُ
صدای گریه بیاید از پشت در
تو پدر باشی
بخواهی دلیل گریه اش را حدس بزنی
به هر چیزی فکر کنی
جز علت اصلی گریه ها
مثلا فکر کنی به همین سطرها
به زوائد این شعر
به این که ،چه دلیلی دارد
اسم دختری که نداری نسیم باشد
به این که، چه لزومی دارد
این شعر سطر اول داشته باشد؟
-و فراموش کنی
آنچه هر دختری را
از خیابان به گریه می کشد
نام واقعی اش چیست؟-
((حسن آذری))
برچسب ها: حسن آذری , اشعار حسن آذری , شعر ناب , شعر دختر
آن که به وقت خداحافظی
دست تکان می دهد در هوا
دارد انگار شیشه ای را پاک می کند
آری به وقت وداع
جهان گویا دو نیم می شود
با شیشه ای نامرئی
((حسن آذری))
برچسب ها: حسن آذری , اشعار حسن آذری , شعر کوتاه , شعر خداحافظی
آب
آب را غرق نمی کند
باد
باد را ویران نمی سازد
خاک
خاک را مدفون نمی کند
آتش
آتش را نمی سوزاند
اما آدمی
آدمی را ...
((حسن آذری))
برچسب ها: حسن آذری , اشعار حسن آذری , شعر کوتاه , شعر مفهومی
در جوخه های اعدام
پس از شنیدن فرمان "آتش"
سربازی زودتر از همه شلیک میکند
سربازی دیرتر
و ديگر سربازها، درمیان این دو ..
قسم به مکث ..
به اختلاف زمانی میان دو شلیک
ما همه سربازيم
آن که زودتر ماشه میچکاند
جلاد
آن که دیرتر شلیک میکند
عاشق
و مابقی مأموریم
گاهی اما یکی
اسلحه اش را
به سمت دهانی نشانه می رود
که فرمان آتش داده است
اوست که تنهاست ...
((حسن آذری))
برچسب ها: حسن آذری , شعر اعدام , اشعار حسن آذری , شعر سرباز
به سرباز های وظیفه میمانیم
در طرفین خط موازی
اینگونه به هم نزدیک و
چه دور از هم ...
((حسن آذری))
برچسب ها: حسن آذری , اشعار حسن آذری , شعر گرافی , شعر کوتاه
مشخص نیستند
نه جای زخم هایت
نه آنان که زخمت زده اند
به برکه ها می مانی عزیزم
و هر سنگ که زخمی ات می کند
در تو آرام می شود.
زخم ها زیباترت کرده اند...
چون برکه ها
که با سنگهای خوابیده در بسترشان
زیباترند.
((حسن آذری))
برچسب ها: حسن آذری , اشعار حسن آذری , شعر کوتاه , شعر زخم
.: Weblog Themes By Pichak :.