روزها
بدجنس شدهاند!
از شنبهاش بگیر تا پنجشنبه
دلتنگیها را قایم میکنند
آنوقت شبها در دل تاریکی
یواشکی دست به دست میکنند آنها را
بیچاره جمعه!
صبح که بیدار میشود
میبیند تمام خانهاش
تلنبار شده از دلتنگی
بغض میکند
از همان اول صبحاش...
((بهنام محبی فر))
https://t.me/mohammadshirinzadeh
برچسب ها: بهنام محبی فر , اشعار بهنام محبی فر , شعر جمعه , شعر پنجشنبه
دستانت را جلو بیاور
می دانم اجازه ی بوسیدنشان را ندارم
می خواهم هزاران واژه ی عاشقانه را
که بر لبانم جاری نمی شوند
به دستانت بسپارم .
باید شورش وحشیانه ی این واژه ها را
سرکوب کنم
((بهنام محبی فر))
برچسب ها: بهنام محبی فر , اشعار بهنام محبی فر , شعر دستانت , شعر بوسه
شب
تکرار بی نهایت ناگفته هاست .
شاید
تو هم
جایی در دوردست ها
ستاره ها را می شماری ...
((بهنام محبی فر))
برچسب ها: بهنام محبی فر , شعر شب , اشعار بهنام محبی فر , شعر ناب
دیوانگی بود
اما
همه ی تو را دوست داشتم !!
یادش به خیر ...
من
موهایت را می بافتم
و تو
دروغ هایت را ...!
((بهنام محبی فر))
برچسب ها: بهنام محبی فر , اشعار بهنام محبی فر , شعر دروغ , عکس عاشقانه
صبح یعنی
طلوع دوباره ی تو
در جان من
امروز هم
سرشار از دوست داشتن توام
مثل دیروز
مثل فردا
((بهنام محبی فر))
برچسب ها: بهنام محبی فر , اشعار بهنام محبی فر , شعر صبح , شعر صبح بخیر
آنان که
مرثیه ی قناری را
در قفس طلایی
آواز می نامند ،
هرگز
تلخی نداشتن ات را
از شعرهایم
نخواهند فهمید
((بهنام محبی فر))
برچسب ها: بهنام محبی فر , اشعار بهنام محبی فر , شعر ناب , شعر کوتاه
اصلا
خورشید چه کاری به روز دارد
یا ماه چه کاری به شب...!
تو که باشی
همه جا روشن
و نباشی
تاریک است
بعضی چیزها را
از اول
اشتباه تعریف کرده اند...
((بهنام محبی فر))
برچسب ها: بهنام محبی فر , اشعار بهنام محبی فر , شعر کوتاه , شعر عاشقانه
.: Weblog Themes By Pichak :.