مانده ام
مرگ
استخوانم را
چگونه می پوساند
وقتی حافظه اش
پر ازمیل دوست داشتن توست...
((آرزو کاظمی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: آرزو کاظمی , اشعار آرزو کاظمی , گروه شعر در تلگرام , شعرکده
جهان
هر روز
خواب تازه ای می بیند
دختر افغان
اما تو آرام بخواب
تفنگ ها
نقشه های پلیدی
در سر، دارند
راستش جنگ
اصلا به تو فکر نمی کند
و به مادرت
که چقدر باید دستش را دراز کند
تا موهایت را شانه بزند...
و مرگ
این بار
آن لبخند همیشگی اش را
کنار کفش های خونی ات
نشانمان داد
((آرزو کاظمی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: آرزو کاظمی , اشعار آرزو کاظمی , شعر کوتاه , شعرکده
از اتاق بیرون زده ام
اما از تو چه پنهان
تنهایی
اتاق بزرگتری ست
که تنهایم نمی گذارد...
((آرزو کاظمی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: آرزو کاظمی , اشعار آرزو کاظمی , شعر کوتاه , شعرکده
آخرین گلوله
سکوت است
آنجا که
از کلمه
جز پوکه ای
برجا نمی ماند
((آرزو کاظمی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: آرزو کاظمی , اشعار آرزو کاظمی , شعر کوتاه , شعرکده
گاهی اشکها
یک قدم
از سکوت
جلوتر می روند
تا حرفهای جامانده
پشت درها را
فریاد بزنند ...
((آرزو کاظمی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: آرزو کاظمی , اشعار آرزو کاظمی , شعر کوتاه , شعرکده
راست بگو
در خطوط دستانت
چند بهار
پنهان داری
که هر بار
نوازشم می کنی
عطر یاس
می گیرد تنم ...
((آرزو کاظمی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: آرزو کاظمی , اشعار آرزو کاظمی , شعر کوتاه , شعرکده
من راه رسیدن
به چشمهایت را خوب بلدم
فقط از بوسه هایت
دوبال
به من بده
و یک آسمان آبی
برای پرواز ...
((آرزو کاظمی))
برچسب ها: آرزو کاظمی , اشعار آرزو کاظمی , شعر کوتاه , شعرکده
خواستم
شعری بنویسم از شکوفه های بادام
تو آه کشیدی
فصل ها عوض شدند
بعد از این
باید
با ساز باد
برقصم ...
((آرزو کاظمی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: آرزو کاظمی , اشعار آرزو کاظمی , شعر کوتاه , شعرکده
عنکبوتی
زندگی می کند در گلویم
هی تار می تند
و تار می تند
برای بغض های وقت و بی وقتم
و تنهایی
مثل مورچه ها
از در و دیوار دلم
بالا می رود
و آسمان این شعر را
ابری می کند
((آرزو کاظمی))
برچسب ها: آرزو کاظمی , اشعار آرزو کاظمی , شعر کوتاه , شعرکده
باغ
در دستان پاییز
مچاله می شود
من
در دستان تنهایی ام
اما
خوشا به حال این شعر
که در دستان تو
مچاله خواهد شد
((آرزو کاظمی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: آرزو کاظمی , اشعار آرزو کاظمی , شعر کوتاه , شعرکده
از روزی که دوستم داری
چشمانم ،در آئینه ها برق می زنند
کسی چه می داند
شاید راز زندگی
در گلوی همین آینه ها باشد ...
((آرزو کاظمی))
برچسب ها: آرزو کاظمی , اشعار آرزو کاظمی , شعر کوتاه , شعرکده
تکانم دادی
آنچنان که
زلزله
روی شانه هایِ
ساختمانی شش طبقه
می زند
و در خود غرقم کردی
آنگونه که
دریا
استخوان
کشتی های شکسته را
به زیر می کشد ...
حالا که شش دانگ
مبتلای توام
دست این شعر را
رها نکن ...
بگذار برایت
بوسه ای به یادگار
بگذارد
((آرزو کاظمی))
برچسب ها: آرزو کاظمی , اشعار آرزو کاظمی , شعر کوتاه , شعرکده
ما به مرگ دل نخواهیم داد
آوازمان را بلند تر از تمام بلبلان
خواهیم خواند
از خیابان های سرد عبور خواهیم کرد
و دهانمان از تکرار دوستت دارم ها
باز نخواهد ایستاد
ما در همین نزدیکی ها
جوانه های زندگی را
از لبان آفتاب خواهیم چید ...
و از هر روزنی
لطافت شعر را خواهیم بوسید
خنده های ما
از شکوفه های بادام هم
زیباتر خواهد بود
قول خواهم داد ...
((آرزو کاظمی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: آرزو کاظمی , اشعار آرزو کاظمی , شعر کوتاه , شعرکده
میان شعرهای جهان
تنها به چشمان تو زل می زنم
مثل پرنده ای که
در آسمان آبی زندگی
اشتیاق پرواز دارد
((آرزو کاظمی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: آرزو کاظمی , اشعار آرزو کاظمی , شعر کوتاه , شعرکده
شعر بند نمی آید
از دهان کسی که
یکبار نام تو را خوانده باشد
و غنچه ی عشق را
در پیراهنت بوییده باشد
((آرزو کاظمی))
برچسب ها: آرزو کاظمی , اشعار آرزو کاظمی , شعر کوتاه , شعرکده
مطالب جديد تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.