من با به تمنای تو خواهم ماند
من با سخن از تو
خواهم خواند
ما خاطره از شبانه میگيريم
ما خاطره از گريختن در ياد
از لذت ارمغان در پنهان
ما خاطرهايم از به نجواها
من دوست دارم از تو بگويم را
ای جلوه از به آرامی
من دوست دارم از تو شنيدن را
تو لذت نادر شنيدن باش
تو از به شباهت از به زيبایی
بر ديده تشنهام تو ديدن باش
((یدالله رویایی))
👇👇👇
برچسب ها: یدالله رویایی , اشعار یدالله رویایی , گروه شعر در تلگرام , شاعرانه ها
سنگینم از سوال و از خواب
اینجا هوای ساده معما میشود
و واژهای برای بیداری پیدا نمیکنم.
((یدالله رویایی))
برچسب ها: یدالله رویایی , اشعار یدالله رویایی , گروه شعر در تلگرام , شاعرانه ها
در هیئتِ هوا
دائم مراقبتم میکند.
او هست
هر جا هوا که هست
نه میگریزم میخواهم
نه می توانم بگریزم
ناچار در هوای او هر چیز
مثل هوا زیبا میگردد
من شکل حرف خودم میشوم
گل شکل عطر خودش
و اوست دوست
وقتی هوا مجسمه ای از
اوست.
((یدالله رویایی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: یدالله رویایی , اشعار یدالله رویایی , گروه شعر در تلگرام , شاعرانه ها
تو باز میآیی
با نافی از خلیج احمر
و رانی از عصای موسی
و شكل راه رفتن تو
معنای مثنوی است
و روح مولوی است اینک
كز ساق تو حكایت نی را
بر می دارد
((یدالله رویایی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: یدالله رویایی , اشعار یدالله رویایی , گروه ادبی , گروه شعر در تلگرام
پرندهای که با من میرفت
تمام فریادش در چشمش بود
و چشم، آه
تمام فاجعه از چشم می رود
((یدالله رویایی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: یدالله رویایی , اشعار یدالله رویایی , شعر فاجعه , شعر چشم
از ترس بودم
از شرم بودم
از سايه ی كنار تو بودم
دست من از سكوت پهلوهايت بود
وان مايع طپنده ی محبوس
از پلههای مردانه بالا میرفت
وقتي كه در فضای عظيم ترس
در لثه ی كبود تو دندانهای ديوانهام را كشف كردم
چون برج كاه سوختم
و لثه ی تو احتضاری حيوانی داشت
ماه برهنه حاشيه ی شن گريست
و مايعِ حيات، مرا برد
از ترس بودم
از شرم بودم
از فرصت تمام شدن
از حيف، از نفس بودم
وقتی كه پَر
در ناف نور گذر ميكرد
گفتی تمام منظرههايت را
پرت كن!
اما من،
باغي در آستان زمستان بودم.
((یداله رویایی))
برچسب ها: یدالله رویایی , اشعار یدالله رویایی , شعر گرافی , عکس نوشته عاشقانه
«من با زمین٬ شریعت خود را بستم
زیرا گمان روح تو را، دیریست
در خاک دیدهام
و خاک، از خطاب نگاه تو،
فریادی دریایی دارد. «برگرد، ای حکایت آب!
ای اعتماد روشن! ای جانِ جان،
تصویر ناگهانی! ای ناگهان!
یاد آور ای یگانه زمین را
که بیپناهتر از ساکنانش
بر ساحل گرفتار کائنات
تنها نشسته، میگرید
یاد آور ای یگانه، زمان را _تاریخ آب را_
که بر جراحت پاروهای بردگان٬
و زخم تازیانهی شاهان،
تنها نشسته، میگرید.» _ای روح آب!
((یداله رویایی))
برچسب ها: یدالله رویایی , اشعار یدالله رویایی , شعر گرافی , عکس نوشته عاشقانه
امیدِ آمدنِ لغتی
لغتی که نمی آید
تو آنسوتر
آنجاتر
برابر من ایستاده ای
برابر با من
و چهره ام
چیزی به آینه از من نمی دهد
چیزی از آینه در من می کاهد
و انتظارصخره سرخ
نوک زبان تو
امیدآمدن لغتی است
لغتی که
نمی آید
((یدالله رویائی))
برچسب ها: یدالله رویایی , اشعار یدالله رویایی , شعر کوتاه , شاعرانه آرام
بر ارتفاع زخم
پرواز داشتم
و ارتفاع زخم
هر لحظه در مقاومت خونم
نام مرا میان فرصت های آبی خاموش می کرد
من با گلوله ای در بال
صیاد را گریخته بودم
و قطره های خونم از ارتفاع زخم
تا آفتاب منتظر تبخیر
متن معلق نفسم را
بسیار نقطه های تعلیق می گذاشت
وقتی که لاجورد اطرافم
بوی عفونت پر ، داد
من با تمام گوشت ویرانم
و با تمامی وزنم
از لاجورد اطراف
بر روی خاک گرم تن انداختم
من از کنار قرمز خود دیدم
در گردش بزاق یاران
تصویر لاشخوران را
که چکمه ی فرشته ها را
بر پای داشتند
و درکنار قرمز من پرسه می زدند
((یدالله رویائی))
برچسب ها: یدالله رویایی , اشعار یدالله رویایی , دلنوشته زخم , شعرکده
در هیئتِ هوا
دائم مراقبتم می کند.
او هست
هرجا هوا که هست
نه می گریزم می خواهم
نه می توانم بگریزم
ناچار در هوای او هر چیز
مثل هوا زیبا میگردد
من شکلِ حرفِ خودم می شوم
گل شکل عطرِ خودش
و اوست دوست
وقتی هوا مجسمه ای از
اوست.
((یدالله رویایی))
برچسب ها: یدالله رویایی , اشعار یدالله رویایی , شعر گرافی , عکس نوشته عاشقانه
.: Weblog Themes By Pichak :.