
دیر کردی... پس چه شد؟ در من تبِ دلشوره ییست
گر چه آهن مینمایم ، در نهانم کورهایست
در تنِ دوشیزگانِ پیر ، روحِ بیوههاست
در تنِ لبخند من ، روحِ غمِ مستورهایست
روز و شب با صبر میدوزم دل چِل تکّه را
صبر ، زیر چرخِ گردون چرخشِ ماسورهایست
صبر کردم تا مگر حلوا شود ؛ سالی گذشت
آنچه با من وعده میکردی کماکان غورهایست
سینه به سینه پس از تو نقل خواهم شد ، که عشق...
آنچنانی که تو باشی نطفهی اسطورهایست!
چیست اصلاً عشق؟ نبضی کوک در رگهای ما
زندگی بی عشق چه؟ مرحومهی مغفورهایست
دوری و انگار خاک مُرده در چشمِ من است
پیش رویم شهر _ دیگر شهر نه _ دهکورهییست*
تا همیشه بر بلندا نیست قدری زودباش
سیب شادابی که بر شاخهست فردا پورهایست
گوش کن! دارند با ترتیل میخوانندمان
شعر _ وقتی وحیِ عشقِ توست _ بی شک سورهییست
((فرزانه میرزاخانی))
👇👇👇
https://t.me/mohammadshirinzadeh
برچسب ها: فرزانه میرزاخانی , اشعار فرزانه میرزاخانی , غزلسرا , شعر عشق

لبخند من هر صبح از در می زند بیرون
مثل خودت شب ها به خانه دیر می آید !
((فرزانه میرزاخانی))
برچسب ها: فرزانه میرزاخانی , اشعار فرزانه میرزاخانی , شاعرانه فرزانه میرزاخانی

خیال می کنم کوچه کوچه منو
به دنبال عطر خودت می کشی
خیال می کنم داره بارون میاد
منو زیر چتر خودت می کشی
درسته که از حس عاشق شدن
فقط خون دل خوردنش با منه
بهشت خیالت رو از من نگیر
بهشتی که با سرزنش با منه
((فرزانه میرزاخانی))
برچسب ها: فرزانه میرزاخانی , اشعار فرزانه میرزاخانی , شاعرانه فرزانه میرزاخانی

فرض کن یک زن همه ایل و تبارش رفته باشد
هرکه روزی بوده،حالا رد کارش رفته باشد
روبه روی خانه اش اسب اصیلی هست در را
حیف وقتی می گشاید که سوارش رفته باشد
درد دارم رفتنت را،مثل لیلایی که مجنون
با نگاهی بی تفاوت از کنارش رفته باشد
پس برای باختن دیگر چه چیزی دارد او که
در قماری با دلش دارو ندارش رفته باشد؟
خسته،دلگیر و سیه چرده...غم انگیز است اینکه
یک نفر ته چهره اش به روزگارش رفته باشد
بعد از این دلبستگی ها،درد دارد رفتنت چون
مادری که ماه آخر بچه بارش رفته باشد
((فرزانه میرزاخانی))
برچسب ها: فرزانه میرزاخانی , غزلسرا , کانال غزلسرا در تلگرام , اشعار فرزانه میرزاخانی
.: Weblog Themes By Pichak :.


























