به قدر کافی، زن نبودم
تا دامن چین دار
و کفش های پاشنه بلند بپوشم!
و تق تق
با سر وصدا
وارد زندگی ات شوم!
کفش های کتانی ام را پوشیدم
کوله پشتی ام را که از بغض هایم پر شده بود
برداشتم و
آرام و بی صدا از زندگی ات بیرون رفتم!
((نسترن وثوقی))
برچسب ها: نسترن وثوقی , شاعرانه نسترن وثوقی , اشعار نسترن وثوقی , شعر کوتاه
دیگر
نه آرام رانندگی می کنم
نه قرص هایم را سر ساعت می خورم
و نه توصیه های پزشکی را جدی می گیرم
می گذارم
مرگ سر وقت زندگی ام بیاید
و سر از کارش در بیاورد
تا خرخره در دل تنگی فرو می روم
وقتی مرگ، امن ترین آغوشی ست
که زندگی به آن پناه می برد
گاهی آن که دشمن می شناسی اش
دوست ترین است!
((نسترن وثوقی))
برچسب ها: نسترن وثوقی , اشعار نسترن وثوقی , شعر ناب , شعر
.: Weblog Themes By Pichak :.
























