
می دوید اضطراب در تن شعر
واژه کابوس و قافیه خون شد
شاعـری, شب بخواب رفت اما
با طلوع سپیــده, مجنون شد!
((سپیده صدرایی))
برچسب ها: سپیده صدرایی , اشعار سپیده صدرایی , شعر عاشقانه , شعرکده
تاريخ : چهارشنبه ۷ تیر ۱۳۹۶ | 5:35 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

با
این
خیالِ
خام
شبم صبح میشود
برگشته ای
کنارم و لبخند می زنی
نه
نیستی
و در دل من
پودِ بغـــــض را
باتارهای حنجره پیوند می زنی
((سپیده صدرایی))
برچسب ها: سپیده صدرایی , اشعار سپیده صدرایی , شعر عاشقانه , شعر گرافی
تاريخ : چهارشنبه ۷ تیر ۱۳۹۶ | 5:28 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

لبخند که میزنی دلم میلرزد
ویرانی دل به خنده ات می ارزد...!
((سپیده صدرایی))
برچسب ها: سپیده صدرایی , اشعار سپیده صدرایی , شعر ناب , شعر خنده
تاريخ : شنبه ۹ بهمن ۱۳۹۵ | 5:31 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

سلام ، در تن من
اشتیاق بیداری...
سلام ، شوق شکفتن،
شرار هشیاری...!
((سپیده صدرایی))
برچسب ها: سپیده صدرایی , اشعار سپیده صدرایی , شعر ناب , شعر کوتاه
تاريخ : یکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵ | 3:40 | نویسنده : محمد شیرین زاده |
.: Weblog Themes By Pichak :.

























