
چنان در سکوت راه می روی
که هرگز نشانی از صدایی نداشته ای
نه اقامت گاهی برای حقایق که تصویر شود
نه جست و جویی برای آزادی
نه دری به تبعید
وضعیت وجودی رنگ
یا شعری از درد
از زمین های دور
با احساسی غریب
از دشت های سرد سوئد می گذری
شعرها، چون گلوله از گلویت پرتاب می شود
و خلوت؛ این جا بهانه ای ست
برای نوشتن واژگان بی انعطافی
که سیاه اند در آزمایشگاه
در سایه آینه ای
که پژواک شعر می شود
تا سایه حضورت
شکل چشمی شود
در فصل های اجباری...
((سهراب رحیمی))
برچسب ها: سهراب رحیمی , اشعار سهراب رحیمی , شعر آزادی , شاعرانه ناب
تاريخ : پنجشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۵ | 4:8 | نویسنده : محمد شیرین زاده |
.: Weblog Themes By Pichak :.
























