
پنیر های ریشه زده
از نخلهای جنوب
و چروکهای پیشانی
پر شده از شرجی
آفتاب پشت کوهها
دراز کشیده در جنون
خواب که بودی
بهار شده بود
((بهار چمنکار))
👇👇👇
برچسب ها: بهار چمنکار , اشعار بهار چمنکار , شعر بهار , شعر شرجی

در من ریشه زدی
در انتهای نگاه همیشگی
آنجا
که دیگر حرفی از من
و سکوتی از تو
در ضربان های پیوسته
از خط ممتد نوارهای قلبی
تیره و روشن
در هم تنیده
در صدای سکوت هایت که
ریشه هایش
باز
بسته
و گاهی خشک می شود.
((بهار چمنکار))
👇👇👇
برچسب ها: بهار چمنکار , اشعار بهار چمنکار , شعر سکوت , شعر ریشه

پرواز همیشه از پشت پنجره اتاق
در انتهای هوای بارانی
زیباتر است
نم بزند
به دیوار
و صدای دو رگه
به گلو انداخته
به دنبال من بیایی
با چمدانی از غروب
پر از لحظه هایمان
پشت همان پنجره
حالا
برای من
طلوعی از بالاترین نقطه
در آسمان زیبای قاب گرفته اتاق
چمدانت را باز کن
می خواهم
جایی در تو باشم
((بهار چمنکار))
👇👇👇
برچسب ها: بهار چمنکار , اشعار بهار چمنکار , شعر چمدان , شعر آسمان

زنی با ابروهای کمانی
شالش دریا شده بود
و پاشنه هایش
رقص کنان
مواج
می کوبید
بر فکرهای سخت
بر مردی از سال های دور
جامه ی آبی
با گل های بهاری
پشت همین کوه
جوانه زده
پاشنه هایش
فرو خواهند رفت
در مغز سرش
و دنیا به کامش
آبی شود
دل به دریا بزند
و شکوفه دهد
موهایش...
((بهار چمنکار))
👇👇👇
برچسب ها: بهار چمنکار , اشعار بهار چمنکار , شعر شکوفه , شعر دنیا

صداي آمدنت بر قاب شکسته
می تپد
تراشه ی جیغ هایم
بر دیوار ورم کرده پاشیده می شود
تکه تکه های رفت و آمدمان
گرد و غبار به پا می کند
اتاق را بازسازی می کنم
بر قاب متحرک
به سوی آغوشت می دوم
((بهار چمنکار))
👇👇👇
برچسب ها: بهار چمنکار , اشعار بهار چمنکار , شعر ناب , شعر پاک
.: Weblog Themes By Pichak :.

























