
در بغض هایم رد پایی از پرستوهاست
لبخند هایم زاده ی احساس لیموهاست
در سایه ی چشمان تو آرام می چرخم
چشمان تو آرایه ی محراب ابرو هاست
هرچند در قاب نگاهت ببرها رامند
اما علیرغم خطر میعاد آهوهاست
موهات باغی سبز از جنس صنوبرهاست
نبض نسیم آشفته از تکثیر شب بوهاست
باران که می آید ترا بی پرده می بارد
دریای چشمانت اسیر رقص جاشوهاست
عمریست در من شعر می خوانی که از رقصم
دریا بفهمد موج در آرامش قوهاست
((پرستش مددی))
برچسب ها: پرستش مددی , اشعار پرستش مددی , غزلسرا , شعر پرستو

سپیده سربزند رهسپار خواهم شد
درست عازم فصل انار خواهم شد
به بی قراری پائیز خسته از نفست
پر از جوانه ی سبز بهار خواهم شد
شبیه رود به دریای عشق خواهم ریخت
به دل سپردن طوفان دچار خواهم شد
تو از قبیله ی عشقی من از قبیله ی شعر
اگرچه با تو به طوفان سوار خواهم شد
سپیده سر بزند دور عشق می چرخم
برای با تو نشستن مدار خواهم شد
غم آمد و به نگاهم کشید پرده آه
دوباره با نفست بیقرار خواهم شد
مرید حضرت عشقم که بر کرانه ی شعر
نوشت ، مثل تو مشتاق یار خواهم شد
((پرستش مددی ))
برچسب ها: پرستش مددی , اشعار پرستش مددی , کانال ادبی در تلگرام , گروه شعر در تلگرام

دنیا همین احساس های تند و بدخیم است
باید بفهمی زندگی طوفانی از بیم است
ما جاده های عشق را بی وقفه طی کردیم
دنیا همیشه روبروی شعر تسلیم است
این روزهای خسته را در من نیامیزید
سهم من از دنیا غمی در حد تکریم است
من حس بودن را کنار عشق می خواهم
این بدترین خونابه ی یک عمر تصمیم است
با من بسوز ای شمع آبم کن که دریابم
این تازه آغاز مسیر هرچه تحریم است
حالا منم با بغضهای خسته سر در گم
دنیا همین احساس های تند و بد خیم است
((پرستش مددی))
برچسب ها: پرستش مددی , اشعار پرستش مددی , کانال ادبی در تلگرام , گروه شعر در تلگرام

بارها پرسیده ام از شهر
مجنون ها که من
توی دنیای جنون بی آشیان میخواهمت
درد را بر بند بند پیکرم آویختند ......
من توراحتی بجای استخوان میخواهمت
فرض کن دریا بچرخد بر مدار موج ها
درتلاطم های
دریا میزبان میخواهمت
((پرستش مددی))
برچسب ها: پرستش مددی , اشعار پرستش مددی , کانال ادبی در تلگرام , گروه شعر در تلگرام

طلایه دار کدامین کویر بی آبی
که زیر سایه ی باران کمی نمی خوابی
هنوز از ترک دست های عاشق تو
نشسته در دل من شعرهای بی تابی
کبوترانه ترین شاه بیت هر غزلی
به تخت سینه دیوار عشق در قابی
شبیه ماهی و در آسمان آبی عشق
چقدر ناز و غریبانه باز می تابی
حصار موی تو را شعرها نمی فهمند
و بیت های غزل را شبیه گردابی
" پرستش " ت نکنم پس بگو چه چاره کنم ؟
تو صاف و پاک و زلالی و مظهر آبی
((پرستش مددی))
برچسب ها: پرستش مددی , اشعار پرستش مددی , غزلسرا , شعر ناب
شعله ی سرخ نگاهت که به جانم افتاد
غزلی بود که در روح و روانم افتاد
مثل موجی که شب از تاب و تعب می افتد
شب عشقت از اوج هیجانم افتاد
مثل فرمانده ی زخمی که دلش می گیرد
نفسم آمد و در لشکر جانم افتاد
تو بخندی همه ی شهر به هم می خندند
ناله ی عشق به روح نگرانم افتاد
عشق تندیس نگاهی ست که عصیان کرده
از شبی که غزل از حجم زبانم افتاد
تا " پرستش " نکنم عشق غزل خواهم گفت
قرعه چشم تو وقتی به بیانم افتاد
((پرستش مددی))
برچسب ها: پرستش مددی , غزلسرا , اشعار پرستش مددی , شاعرانه پرستش مددی
مثل ابری که مست باران است
طی کن از آسمان آبی من
تشنه ام تشنه کام چشمانت
نفست شعر انقلابی من
من پرستو وشم مواظب باش
عشق در من شبیه باران است
لحظه لحظه هوای دلتنگی
در سکوت دلم فراوان است
بغض یعنی شراب نوشیدن
در هوای غروب بندرگاه
ساحل و چشمهای زیبایت
خلوت بی نشان تو با ماه
پرتو زندگی تجسم کن
پشت این واژه های بی رونق
دست باران بگیر و کن باور
بنشین توی حسرتی مطلق
باغ را مثل من " پرستش " کن
تا بفهمی بهار یعنی چه
پشت تک واژه های یک لبخند
حس کنی انتظار یعنی چه
((پرستش مددی))
برچسب ها: پرستش مددی , اشعار پرستش مددی , ترانه های پرستش مددی
.: Weblog Themes By Pichak :.


























