تو را کشتند
و ما را با تو
زنده در خاک کردند
ما ساکنان قبر های بی نشانه ایم
جنازه های خود را
بر دوش میگیریم
و با هر کشته
برای خود
سوگواری می کنیم
((هنگامه هویدا))
👇👇👇
برچسب ها: هنگامه هویدا , اشعار هنگامه هویدا , شعر جنازه , شعر سوگواری
یادت نیست دختر جان
ما درها را بستیم
و پنجرهها را
و هنوز
صدای تیراندازی
از خیابان به گوش میرسید
پنجشنبههای آتش بس
سکوت میکردیم و
همیشه یکی از میانمان میرفت
تو یادت نیست دختر جان
ما در آن شبها
پشت تنهای دوستانمان
سنگر میگرفتیم
و دیوارهای خانه دستهایش را
روی سرمان میآورد و
خم میشد
ما به آن رفتنها عادت داشتیم
و به آن فروریختن ناگهانی دیوارها
به بالا رفتن پرچمها عادت میکنی دختر جان
و به پایین کشیده شدنشان
و به دوستانت
که کم کم
دشمن میشوند
و خاطراتت را
آنگونه که میخواهی تعریف میکنی
اصوات حجم خود را از دست میدهند و
خیابان
انگار پرتگاهی باشد
گذشته را در خودش فرو میبرد.
اما وقتی دور میشوی
وقتی داری از اینجا دور میشوی دختر جان
همیشه یک سایه
جای تک تک دیوارهای فروریخته
جای تک تک دوستانات
روی زمین میلنگد و
از پیات میآید...
((هنگامه هویدا))
برچسب ها: هنگامه هویدا , کانال هنگامه هویدا , کانال اشعار هنگامه هویدا , اشعار هنگامه هویدا
تو هیچ چیز نپرسیدی
و من هیچ جوابی ندادم
این عشق ماست؛
در تاریکی قدم می زند
در تاریکی آواز می خواند
و در تاریکی زندگی می کند
مانند چریکی در دالانهای مخفیِ سکوت
((هنگامه هویدا))
برچسب ها: هنگامه هویدا , اشعار هنگامه هویدا , کانال هنگامه هویدا , شعر ناب
.: Weblog Themes By Pichak :.