در بی حواسی من
ستاره بر زمین افتاد
پاییز است دیگر
قرار نیست تنها
برگ از درخت بیفتد
بیا فکر کنیم
ابری چسبیده به ما
و خورشید را
از نظر پنهان کرده
مرا پنهان کرده
چون رودخانهای
در نازلالی خود
ماهیان ریز و درشتش را
و تو را
به آخرین برگ پاییزی سپرد
قرار نیست تنها
من از نفس بیفتم
همیشه
کمی ناامیدی در امید هست
کمی شب در روشنایی
بعد رفتنم
دلتنگی کوچکت را
در گلدانی بزرگ خواهی کاشت
چرا که رشد خواهد کرد
چرا که بزرگ خواهد شد
((مهتاب گیل))
👇👇👇
برچسب ها: مهتاب گیل , اشعار مهتاب گیل , شعر دلتنگی , جملات دلتنگی
تاريخ : سه شنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۰ | 4:29 | نویسنده : محمد شیرین زاده |
.: Weblog Themes By Pichak :.