دست هایش
مرا به رسمیت بشناس
هیچ شهری
زیبا تر از این نیست
که دست نخورده اشغال شود ...
-
((منیره حسینی))
-
کانال یوتیوب شعر های باران خورده ...
برچسب ها: منیره حسینی , شعر گرافی منیره حسینی , شعر کوتاه , اشعار منیره حسینی
به بهانه ی کتاب هایت با من تماس بگیر
به بهانه ی فیلم هایی که
از خانه ات برداشته ام
به بهانه ی شعرهایی که برایم نخوانده ای
با من تماس بگیر
به بهانه ی بهانه هایی که نداری
((منیره حسینی))
برچسب ها: منیره حسینی , شعر گرافی منیره حسینی , شعر کوتاه , اشعار منیره حسینی
گفتی دوستت دارم
و من بیآنکه کاری کرده باشم
کاری کرده بودم
((منیره حسینی))
برچسب ها: منیره حسینی , شعر گرافی منیره حسینی , شعر کوتاه , اشعار منیره حسینی
-
مــن گــريــه مــي كنــم،
پــيراهــن تــو خيــس مــي شــود!
ســرم را
كجــاي سينــه ات جــا گــذاشتــه ام،
كه اشــک هــايــم بــه تپيــدن افتــاده انــد . . .
((منیره حسینی))
برچسب ها: منیره حسینی , شعر گرافی منیره حسینی , شعر کوتاه , اشعار منیره حسینی
از در نیامده
گوش پرده را میکشد
و تجویز میکند
رسالههای زن باید_زن نباید را
هر فتوایی که میدهد
میلهای به پنجرهام اضافه میشود
و هرچه سکوت میکنم
صدایش از آجرهای خانه بالاتر میرود
امشب
هیچ پرندهای
پرش به پنجرهام نمیگیرد
و ماه هم دیگر
دلش به این زندگی قرص نمیشود
من بی هیچ فتوایی
در خانه زنده بهگور شدهام
و همسایهها
تا مدتها
بویی از این مرده نخواهند برد
((منیره حسینی))
برچسب ها: منیره حسینی , شعر گرافی منیره حسینی , شعر کوتاه , اشعار منیره حسینی
تابیدن نور بر پردهها
رفتو آمد خورشید با پنجره
سفیدی کوچههای شب
و آیههایی که مادرم فوت کرده بر صورتم و
دارد یکییکی جدایشان میکند
نشانههایی از حال خوب من است
نیرویی مرا از تخت جدا کرده
نیرویی دیگر مرا به تراس خانه رسانده
و توانستهام مسیر بازگشت چند پرنده را حدس بزنم
آیا من که تمام عمر
لاکپشتی دونده بودم و به یک آرزویم نرسیدم
نباید در لاک خودم فرو بروم
و لاک پشت لاک
جز رنگ ناخنهایم چیزی را عوض نمیکند
زنی که دیروز به جان عزیزش قسم میخورد
دیگر به جان عزیزش قسم نخواهد خورد
یعنی امروز
غریبهای را باید
از گلهای خشکیدهی اتاقش به یاد بیاورد
غریبهای
که در کندن ذرهذرهی پوستم
در ریختن تکهتکهی گوشتم
دستی به کارد داشته است
فراموشی بهتر است
یا خاطرهسازی؟
دروغ بهتر است
یا حقیقت؟
برای سرختر شدن لبها و خندهها
خون چند لب را باید مکید؟
مادرم
با لباس خوشرنگی به اتاقم آمده است
مادرم فکر میکند
پنهان کردن کفنم در کمد را ندیدهام
پرده را کنار میزنم
با این که عادت به روشنایی ندارم
به تلفظ نام آفتاب
لکههای اندوه
از اتاقم پاک شدهاند
مادرم فکر میکند
چال کردن دستمالهای گردگیریاش را
در باغچه ندیدهام
باغچه دارد خشک میشود
و او به تصور اینکه فصلها را گم کردهام
میگوید زمستان است.
((منیره حسینی))
👇👇👇
برچسب ها: منیره حسینی , شعر گرافی منیره حسینی , شعر کوتاه , اشعار منیره حسینی
میدانم
پشت هر لبخندت
زخمی به دردهایم میزنی
و اینکه چقدر دوستتدارم
هیچ فرقی برایت ندارد
و زنی که شکستهتر از قبل
دنبال تکههای بودنش
در تو میگردد
چیزی به خرد شدنش نمانده است
حروف اسمم را کنار هم میچینم
م ن ی ر ه
جهان پازل روشناییاش کامل میشود
منیره یعنی
هر نقطهی روشن این دنیا
دستیست که من از دور بر آتش دارم
و هر آتش
زنیست روشنفکر
که میسوزدو میسازد
خانهی تاریکش را
میبینی؟
به راحتی
امید بستهام به دلم
دلبستهام به امید
تو فقط یکبار نام مرا صدا بزن
این خانه که هیچ
برای دنیا منیره میشوم
((منیره حسینی))
👇👇👇
برچسب ها: منیره حسینی , شعر گرافی منیره حسینی , شعر کوتاه , اشعار منیره حسینی
من یک زن خوشبختم
و خیابانی که راه مرا دنبال میکند
خوشبخت است
و کوچهای که به گریبان خانهام میرسد
خوشبخت است
و تو که هر روز به پنجرهی اتاقم پیله میکنی
یکروز پروانهای خوشبخت میشوی
با این همه
دروغ
عنکبوتیست
که مدام در دهانم تار میتند.
((منیره حسینی))
👇👇👇
برچسب ها: منیره حسینی , شعر گرافی منیره حسینی , شعر کوتاه , اشعار منیره حسینی
گاهی آن قدر سردم
ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺩﻫﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ
ﺩﺭ ﭼﺸﻢﻫﺎﯾﻢ ﯾﺦ ﻣﯽبندد
ﮔﺎﻫﯽ ﺁنقدر ﮔﺮﻡ
ﻛﻪ حتا
ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁنکه ﺑﻤﻴﺮﻡ
ﻫﺮ آتشی میتواند ﺍﺯ ﮔﻮﺭ ﻣﻦ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮﺩ
ﻫﻮﺍﺷﻨﺎﺳﯽ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮای ﻣﻦ ﺳﺮﺩﺭﮔﻢ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﺪ
ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻣﻨﻨﺪ
ﻭ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﻓﻘﻂ ﺟﻬﺖ ﭼﺸﻢﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﻣﯽﭼﺮﺧﺪ
ﺍﯾﻦ ﺯﻥ
ﺟﻬﺎﻧﻲﺳﺖ
ﻛﻪ ﺳﺮﺩ ﻭ ﮔﺮﻡ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺭﺍ ﭼﺸﻴﺪه است.
((منیره حسینی))
👇👇👇
برچسب ها: منیره حسینی , شعر گرافی منیره حسینی , شعر کوتاه , اشعار منیره حسینی
گفتی برو
به امان باد
و پرندهای که بالای خانهات میچرخد
و پرندهای که دلش به قفس گیر کرده است
و پرندهای که به راهِ رفتن فکر نمیکند
یعنی لانهاش به باد بند نبوده است
باز کن این در را لعنتی
باد ولم نمیکند
هوا خودش را میگیرد
دلم به هوای تو
و بغضم که تا روی خانهات گرفته میشود
اسمم را با ابر سیاهبختی اشتباه میگیری
که به میلههای پنجرهات وابستگی دارد
یعنی باران گرفته یا...
گاهی ابرها هم از ترس تنهایی میبارند
باز کن این در را لعنتی
خودم را میکوبم به هوا
خودم را میکوبم به پنجره
خودم را میکوبم به در
به در
به در
هوا باز میشود
پنجره باز میشود
در باز میشود
و دوربین تو
چه دیر نمای دور پرندهای را میگیرد
که بیجهت در باد
به این سو و آن سو کشیده میشود
((منیره حسینی))
https://t.me/mohammadshirinzadeh
برچسب ها: منیره حسینی , شعر گرافی منیره حسینی , شعر کوتاه , اشعار منیره حسینی
تو نیز رفتهای
کنار رفتگانی که در من دراز کشیدهاند
ـ غم آخرم باشدـ
چند بار غم آخرم باشد؟
در عمق این سیاهچاله دست ببر
آغوشی را پیدا نخواهی کرد
دست بردار و تاریکیام را رها کن
همه یک روز میروند
فرقی نمیکند
تنها آنکه از همه بیشتر دوستش داری
قدمهای محکمتری برمیدارد
و تو از رازی به رازی دیگر
با قلب سنگینتری زندگی میکنی
((منیره حسینی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: منیره حسینی , شعر گرافی منیره حسینی , شعر کوتاه , اشعار منیره حسینی
رفتـــن
به آن جا که نمی دانی کجاست
و برنگشـتن
به سمت پنجـره ای
که تمام روز تـصویری جز شـــب نداشت
تصمیم مــن بود
تصمیم
اگر حتی با اشتباه گرفته شود
حتی اگر با بـهانه گرفته شود
با شماره ای ناشناس اگر
با گــریه گرفته شود حتی
تصمیم است
نگــاه کن
آن که سال هاست
گـــورش را کنده
و روی خــودش خـاک ریخته است
دلتــنگ تــولدی دیگر است
و دلتــنگیِ آدم های زیـرِ زمین را
از تـَرک های سنگ قـبرشان
می شود فهمـید
((منیره حسینی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: منیره حسینی , شاعرانه منیره حسینی , شعر کوتاه , اشعار منیره حسینی
نپرس
زخم کدام سال عمیقتر بود
از زخم که نمیپرسند
کدام سال زخمتر بوده است
میتوانی در من دوقلب را تفکیک کنی؟
میتوانی حدس بزنی
هر روز
چند کارگر جای خالی تو را
با خون پر میکنند
با شاخههایت
جنگل را در آغوش گرفتهای
من یک تنه ایستادهام
و به شکوه شکستن در برابرت فکر میکنم
تنم
تکه تکه
چون قطاری که از ریل خارج شده و
واگنهایش یکییکی باز میشوند
((منیره حسینی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: منیره حسینی , شعر گرافی منیره حسینی , شعر کوتاه , اشعار منیره حسینی
سرنخ هرسیگارم
زنی ست که دنیا را
از فاصله ی همین دو انگشت می بیند
امروز که نفس هایش
یکی در میان آه می کشند
و سایه اش
سرفه
سرفه کوتاه تر می شود
باید همین حالا
تکلیف زندگی اش را روشن کنم
آن قدر به رگ هایش بنزین بزنم
تا کاری برنیاید
از بغضی که در این انفجار می ترکد
پرده را هرطور که می خواهی
روی جیغ هایم بکش
فرقی نمی کند
بوی گیس های سوخته ام را
باد
ازدرزهای پنجره به تخت خواب تو خواهد آورد
((منیره حسینی))
برچسب ها: منیره حسینی , شعر گرافی منیره حسینی , شعر کوتاه , اشعار منیره حسینی
باوركن
فردا فراموشت كرده ام
فكر نكن به تو فكر می كنم
حال من خوب است
خوب است
خوب است
خوب است لعنتی
((منيره حسينی))
https://telegram.me/sherebarankhorde
برچسب ها: منیره حسینی , شعر گرافی منیره حسینی , شعر کوتاه , اشعار منیره حسینی
مرا مثل نداشتنت ... عمیق
مثل قدم هایت .....محکم
مثل رویاهایت ...باشکوه
در آغوش بگیر
زیباترین وداع هنوز اتفاق نیفتاده است
برای روزهایی که نیستم
عمیق
محکم
باشکوه
مرا در آغوش بگیر
با احساس مردی
که لب مرز نشسته و
می داند
به جنگ برود
یا از کشور
فرقی نمی کند
خانه اش آتش گرفته است
((منیره حسینی))
برچسب ها: منیره حسینی , شعر گرافی منیره حسینی , شعر کوتاه , اشعار منیره حسینی
تنهاست
وجنگیدن با تنهایی
به تنهایی شکستش می دهد
با این دست ها
که سلاحی سردند
و فقط یک رابطه را بریده اند
باید خودم را تسلیم کنم
قبول کن
آدمی که تنهاست
مرده است
وگلوله ای که سال ها پیش
مسیرش را پشت گوش انداخته
برگشته تا ازشقیقه ام بگذرد
((منیره حسینی))
برچسب ها: منیره حسینی , شعر گرافی منیره حسینی , شعر کوتاه , اشعار منیره حسینی
دست هایش!
مرا به رسمیت بشناس
هیچ شهری زیباتر از این نیست
که دست نخورده
اشغال شود
((منیره حسینی))
برچسب ها: منیره حسینی , اشعار منیره حسینی , کانال منیره حسینی , شعر ناب
ایستاده ام
و فکر می کنم به روزی
که نیمی ازمن طرف توبود
نیم دیگرم طرف توبود
ماهردو مرا مقصر دانستیم
تو باچاقو
دور روزی از تقویم را خط کشیدی
که آشنایی را زخمی و
رابطه را بریده باشی
ایستاده ام هنوز
فکر می کنم
به همین لحظه
که گذشته را پشت ترافیک نگه داشته
تا خاطره ای ازمن عبور کند
همین چهارراه بود
یاهمین چهارراه بود
که تورا کشید
به همان راهی که می خواستی
همین چراغ بود
یاهمین چراغ بود
که سوختن ات را دیدو
به دوری ازمن راهنمایی ات کرد
آن روز هم
نیمی ازمن طرف خیابانی بود
که تورا می برد
امروز هم
نیم دیگرم
طرف خیابانی ست
که تورا برده است
((منیره حسینی))
برچسب ها: منیره حسینی , کانال منیره حسینی , اشعار منیره حسینی , کانال اشعار منیره حسینی
کروکی جنازه اش را خودم کشیدم
پیراهن خونی اش را خودم شستم
و کبودی آن شب ابدی را
از کبودی مرده اش من جدا کردم
چرا هرچه جنازه ها را می شمارم
به آن ها اضافه نمی شوی
و آدم هایی که از تو حرف می زنند
هرگز تورا ندیده اند
نامت را باخودت
از ذهن ها بیرون برده ای
گورستان را از گورت
و طوری ناپدید شده ای
که عیسی از صلیب
((منیره حسینی))
برچسب ها: منیره حسینی , کانال اشعار منیره حسینی , اشعار منیره حسینی , شعر کوتاه
دست هایت را پیدا نمی کردم
وقتی دنبال نوازش می گشتم
دست هایت را جا گذاشته بودی
یا از ذهنم پاک شده بودند؟
تو به نشانه ها اعتقاد نداری؟
امروزهم
قهوه ام زهربود
امروز هم
مار ته فنجان افتاده بود
امروز هم
فالم زهرمار شده بود
امروزهم
کلاغی دورخانه قارقار می کردو
این ساعت لعنتی دورم می زدو
تورفتی دوربزنی
دووور شدی
ترافیک که تاوان سنگینی ندارد
من به چراغ های قرمز مشکوک ترم
این لکه که بردامنم افتاد
نشانه است
من به عطر پیراهنت مشکوک ترم
وقتی در آغوشت گرم و زنانه است
من به جنون خودم مشکوک ترم
که بعدازاین همه شک
چگونه این همه دوست ترت می دارم
((منیره حسینی))
برچسب ها: منیره حسینی , کانال اشعار منیره حسینی , اشعار منیره حسینی , شاعرانه های باد
فکر نکن به تو فکر می کنم لعنتی!
حال من خوب است،
اگر از عمق بغض هایم
گریه ای درنیاوری...
((منیره حسینی))
برچسب ها: منیره حسینی , اشعار منیره حسینی , شعر ناب , شعر کوتاه
یک روز
پوستم را کنار می زنی
و استخوان هایم را
مثل عتیقه ای بغل می کنی
من آن روز تورا
از دو حفره ی تاریک نگاه می کنم
از حفره ای تاریک صدایت می زنم
و در گوش های خودم می پیچم
تو حرفی بزن
از تاریکی در نمی آیم
می ترسم
نور
تک تیراندازی باشد
که هردو چشمم را بزند
دیگر چگونه تورا نگاه کنم
در دست هایت
دردهای منند که تجزیه می شوند
بگذار به طبیعت خودم برگردند
ازمن تنها لبخندی برای توست
که آن قدر نیامدی
تا براسکلت لبهایم ماسید
((منیره حسینی))
برچسب ها: منیره حسینی , اشعار منیره حسینی , شعر ناب , شعر کوتاه
خاک سرد است
و کبودی گردنم
خاطره ای را درتو زنده نخواهد کرد
((منیره حسینی))
برچسب ها: منیره حسینی , اشعار منیره حسینی , شعر ناب , شعر کوتاه
دوست داشتن تو
خنده های زنی عاشق را
به داد روزهای تلخ تنهایی اش می رساند
((منیره حسینی))
برچسب ها: منیره حسینی , اشعار منیره حسینی , شعر ناب , شعر کوتاه
گفتی تنها نیستی
راست بود
جمعیتی در من
تو را صدا می زد
((منیره حسینی))
برچسب ها: منیره حسینی , شعر گرافی منیره حسینی , شعر کوتاه , اشعار منیره حسینی
دردم را پیش کدام دوست بگویم
که دشمنم نباشد ؟
از درد دوست پیش کدام دشمن بگویم
که دوستم نباشد ؟
پیش کدام بگویم
از پشت ، تمام خنجرها اعتماد
بیرون زده است
و رازهای من
فقط از دهانی شنیده می شود
که نامش را
خودم تنهایی گذاشته ام
((منیره حسینی))
برچسب ها: منیره حسینی , اشعار منیره حسینی , شعر تنهایی , شعر کوتاه
زن بود و
شانه هایش
زیربار حرف های سنگین
خسته بود
آن قدرکه می توانست
سال ها بخوابد و
بوی جنازه ای بلند نشود
((منیره حسینی))
برچسب ها: منیره حسینی , شعر کوتاه , شعر زن , اشعار منیره حسینی
مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.