شعر اگر تند بادی باشد،
هر تصویر آن
بایستی توفانی در دل برپا دارد...
((لویی آراگون))
برچسب ها: لویی آراگون , اشعار لویی آراگون , اشعار شاعران خارجی , شعر
ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ
ﺭﻭﺯﯼ ﻧﺎﺭﻧﺠﯽ ﺭﻧﮓ
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺜﻞ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ
ﺑﺮ ﺑﻠﻨﺪﺗﺮﯾﻦ ﺷﺎﺧﺴﺎﺭ ...
((لویی آراگون))
برچسب ها: لویی آراگون , شعر پاییز , اشعار شاعران خارجی , اشعار لویی آراگون
زندگیِ من از روزی آغاز شد
که تو را دیدم
و بازوانت راهِ دهشتناکِ جنون را
بر من سد کرد
و تو سرزمینی را نشانم دادی
که در آن تنها بذر نیکی میپاشند
تو از قلبِ پریشانی آمدی
تا تسکین دهی تب و دردم را
و من درختی بودم که در جشن انگشتانت
میسوختم از اشتیاق
من از لبهای تو متولد شدهام
و زندگیام از تو آغاز میشود
((لویی آراگون))
ترجمه : سارا سمیعی
برچسب ها: لویی آراگون , اشعار لویی آراگون , شعر جهان , اشعار شاعران خارجی
چشمان تو چنان ژرف است كه چون خم ميشوم از آن بنوشم
همهي خورشيدها را ميبينم كه آمدهاند خود را در آن بنگرند
همهي نوميدان جهان خود را در چشمان تو ميافكنند تا بميرند
چشمان تو چنان ژرف است كه من در آن،
حافظهي خود را ازدست ميدهم
اين اقيانوس در سايهي پرندگان ، ناآرام است
سپس ناگهان هواي دلپذير برميآيد و چشمان تو ديگرگونميشود
تابستان ، ابر را به اندازهي پيشبند فرشتگان بُرش ميدهد
آسمان ، هرگز، چون بر فراز گندم زارها ، چنين آبي نيست
بادها بيهوده غمهاي آسمان را ميرانند
چشمان تو هنگامي كه اشك در آن ميدرخشد ، روشنتر است
چشمان تو ، رشك آسمان پس از باران است
شيشه ، هرگز ، چون در آنجا كه شكسته است ، چنين آبي نيست
يك دهان براي بهار واژگان كافي است
براي همهي سرودها و افسوسها
اما آسمان براي ميليونها ستاره ، كوچك است
از اين رو به پهنهي چشمان تو و رازهاي دوگانهي آن نيازمندند
آيا چشمان تو در اين پهنهي بنفش روشن
كه حشرات ، عشقهاي خشن خود را تباه ميكنند ،
در خود آذرخشهايي نهان ميدارد ؟
من در تور رگباري از شهابها گرفتار آمدهام
همچون دريانوردي كه در ماه تمام اوت ، در دريا ميميرد
چنين رخ داد كه در شامگاهي زيبا ، جهان در هم شكست
بر فراز صخرههايي كه ويرانگران كشتيها به آتش كشيده بودند
و من خود به چشم خويش ديدم كه بر فراز دريا ميدرخشيد
چشمان السا ، چشمان السا ، چشمان السا
((لویی آراگون))
برچسب ها: اشعار لویی آراگون , اشعار شاعران خارجی , شعر چشم تو , کارت پستال عاشقانه
.: Weblog Themes By Pichak :.