دود می خیزد ز خلوتگاه من
کس خبر کی یابد از ویرانهام؟
با درون سوخته دارم سخن
کی به پایان می رسد افسانه ام؟
((سهراب سپهری))
برچسب ها: سهراب سپهری , کانال سهراب سپهری , کانال اشعار سهراب سپهری , شعر افسانه
آنی بود، درها وا شده بود .
برگی نه ، شاخی نه، باغ فنا شده بود .
مرغ مکان خاموش، آن خاموش، این خاموش ،خاموشی
گویا شده بود.
آن پهنه چه بود:
با میشی گرگی همپا شده بود .
نقش صدا کم رنگ ، نقش ندا کم رنگ ، پرده مگر تا شده بود.
من رفته ، او رفته ، ما بی ما شده بود .
زیبایی تنها شده بود.
هر رودی دریا
هر بودی بودا شده بود.
((سهراب سپهری))
برچسب ها: سهراب سپهری , کانال اشعار سهراب سپهری , اشعارسهراب سپهری , شعر ناب
تماشای
آبی آسمان
تماشای درون است
رسیدن به صفای شعور است.
((سهراب سپهری))
برچسب ها: کانال اشعار سهراب سپهری , سهراب سپهری , شعر کوتاه , اشعار سهراب سپهری
پشت شیشه تا بخواهی شب.
در اتاق من
طنینی بود
از برخورد انگشتان من با اوج،
در اتاق من
صدای کاهش مقیاس می آمد.
لحظه های کوچک من
تا ستاره فکر می کردند.
((سهراب سپهری))
برچسب ها: سهراب سپهری , کانال اشعار سهراب سپهری , کانال شعر در تلگرام , اشعار سهراب سپهری
پيشه ام نقاشی است
گاه گاهی قفسی می سازم با رنگ
می فروشم به شما
تا به آواز شقايق كه در آن زندانی است
دل تنهايی تان تازه شود.
((سهراب سپهری))
برچسب ها: سهراب سپهری , کانال اشعار سهراب سپهری , اشعار سهراب سپهری , شعر کوتاه
بد نگوییم به مهتاب
اگر تب داریم
و نگوییم که شب چیز بدیست...
((سهراب سپهری))
برچسب ها: سهراب سپهری , کانال اشعار سهراب سپهری , اشعار سهراب سپهری , شعر شب
قاصدک شعر مرا از بر کن
بنشین روی نسیمی
که ز احساس برون می آید
برو آن گوشهٔ باغ
سمت آن نرگس مست
که ز تنهایی خود دلتنگ است
و بخوان شعرم را در گوشش
یک نفر خواب تو را می بیند
((سهراب سپهری))
برچسب ها: سهراب سپهری , کانال اشعار سهراب سپهری , اشعار سهراب سپهری , شعر کوتاه
به چه می انديشی ؟
نگرانی بيجاست ...
عشق اينجا
و خدا هم اينجاست ،
لحظه ها را درياب
زندگی در فردا نه
همين امروز است!!
((سهراب سپهری))
برچسب ها: سهراب سپهری , کانال اشعار سهراب سپهری , شعر زندگی , شعر کوتاه
چه هوایی ،
چه طلوعی ،
جانم ....
باید امروز حواسم باشد
که اگر قاصدکی را دیدم ،
آرزوهایم را
بدهم تا برساند به خدا ،
به خدایی که خودم میدانم ،
نه خدایی که برایم از خشم ،
نه خدایی که برایم از قهر،
نه خدایی که برایم ز غضب ساخته اند .....
به خدایی که خودم میدانم ،
به خدایی که دلش پروانه است ،
و به مرغان مهاجر هر سال راه را میگوید،
و به باران گفته است باغها تشنه شدند ،
و حواسش حتی
به دل نازک شب بو هم هست،
که مبادا که ترک بردارد ،
به خدایی که خودم میدانم
چه خدایی...، جانم.
((سهراب سپهری))
برچسب ها: سهراب سپهری , کانال ادبی در تلگرام , کانال اشعار سهراب سپهری , اشعار سهراب سپهری
.: Weblog Themes By Pichak :.