شعر های باران خورده ....

که پشت تمام دشتهای جهان

پشت بادیه های سیاه

پشت سراب

پشت دریاهای دور

مردی تکه تکه میشود

و جنازه ی خودش را شبی به دوش میگیرد

خونین و تلخ به سراغ تو می آید

تا زیر پاهای تو دفن شود

و با اشکهای تو بارور شود

رشد کند

و عشق را سبز کند

این عاشقانه ی تازه ای است.

((نورس یکن))

ترجمه: بابک شاکر

به هیتلرسلام

مردی که کوره های آدمسوزی داشت

وگشتاپوداشت

واس اس داشت

از یهودیان بیزاربود

ژنرالهای خونین داشت

به هیتلرسلام

مردی که جهان را نابود کرد

کودکان را کشت

مردم را آواره کرد

اما ایستاده مرد

به هیتلرسلام

سفاک بود اما تو نبود

وشبیه تو نبود

تو شبیه هیچ دیکتاتوری نیستی

تو تنها شبیه خودت هستی

تو بدنام می کنی همه را

حتی شیطان را

((نورس یکن))

رسالت تو هبوط بود

رسالت من سنگ

رسالت من شکستن بتها بود

رسالت تو ساختن بتها

کسی نامه ای به من ننوشت

کسی نیامد به من راه راست را نشان دهد

برای همین

تفنگ به دست گرفتم

سربازی شدم تنها

وحالا کافر شده ام به کیشی که بت خلق می کند

کافر شده ام به کیشی که فرزند میکشد

رسالت من جنگیدن با خواب است

ایستادن مقابل جهنم

و آفریدن بهشت

((نورس یکن))

به معشوقه ام بگویید

یک فنجان قهوه بریزد

یک شلوارتنگ بپوشد

سینه هایش را بالا بیاورد

لبهایش را قرمز کند

دستهایش را حنا بگذارد

می خواهم درعزای من

همه حسرت بخورند

همه چشمهایشان ازحدقه بیرون بیاید

به معشوقه ام بگویید

سنگی برمزارم بگذارد

اندازه تنش

روی سنگ تصویر خودش را بگذارد

روی سنگ آیات خودش را بنویسد

به معشوقه ام بگویید

مرا غسل نکند

کفن نپوشد

مانند یک سرباز دفن کند..

به معشوقه ام بگویید

((نورس یکن))

یا ایها الناس

این جام شراب نیست

خون دلی ست که می خورید

این کام نیست

دختری ست پیچیده در پارچه های سفید

نفسش را عزراییل مکیده تا انتها

او باردار است

او باردار تجاوز مرگ است

یا ایها الناس

دختران شام

مریم های مقدس نیستند

کودکانشان را گلوله آورده

ودیگر بازنگشت

این یعنی شهادت به عشق

((نورس یکن))

سرودی را آغاز کرده ام برای رهایی

سرودی با موسیقی مرگ

ترانه اش را عزرائیل می خواند

برای سرزمینی که سالهاست به گورستان تبدیل شده است

سرودی را آغاز کرده ام

با بند بند فرزندانم

تکه تکه جوانانم

گریه های مادرانم

سرودی را برای رهایی

((نورس یکن))

که پشت تمام دشتهای جهان

پشت بادیه های سیاه

پشت سراب

پشت دریاهای دور

مردی تکه تکه میشود

و جنازه ی خودش را شبی به دوش میگیرد

خونین و تلخ به سراغ تو می آید

تا زیر پاهای تو دفن شود

و با اشکهای تو بارور شود

رشد کند

و عشق را سبز کند

این عاشقانه ی تازه ای است

((نورس یکن))