من آخرین برگ پاییز بودم
که جنون
به درخت پیوندم میداد
باد ناموافق
حرفها را از دهانم میچید
و چون شایعهای شوم
به آدمها میرساند
از دریچهی پنجره
به خانه خیره مانده بودم
الکن
ناتوان
منتظر
میلرزیدم
میدانستم
که عاشق شدهام
و رسم عاشقی
افتادن است.
-
((روشنک آرامش))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: روشنک آرامش , شعر پاییز , اشعار روشنک آرامش , عکس روشنک آرامش
تاريخ : سه شنبه ۲۰ دی ۱۴۰۱ | 22:24 | نویسنده : محمد شیرین زاده |
.: Weblog Themes By Pichak :.