خواستی به دیدنم بیا
زمانش مهم نیست...
فقط بر پیراهنت هزار جیب بدوز
آغوش من مملو از نداشتن توست؛
وقت برگشتن پُر کن جیبهایت را
از نداشتنت
ندیدنت
نبوئیدنت
نبوسیدنت...
((مستانه دادگر))
https://t.me/mohammadshirinzadeh
برچسب ها: مستانه دادگر , اشعار مستانه دادگر , شعر ندیدن , شعر نداشتن
نخواه که نبینمت
گیرم که چشمهایم، نبینند، تورا...
وسعت نگاهت را...
و لبانت را
که سکوتشان مقدمه ی زیبای مقدسی است
که هزار دوستت دارم نا گفته را
مهر موم کرده
برای دختری که انتظار را
در چاله ی نفس گیر چانه ات
با بوسه تاب می آورد...
مخواه که نخواهمت؛
من لحظه ی عبادتم را
ساحت مقدس نیایش سرانگشتانم با جان تو شناخته ام...
چگونه نخواهمت؟!
وقتی که پایکوبی ملایءک را ،
در طوافو بوسه باران تنت
نظاره کرده ام؟!
و عشق ،در خفا
با عاشقانه های نخوانده ات
مقدر میشود....
تو اخرین ناجی معجزه گری
که تمام اعجازش را،
گرگان آدم نمای زمین ربوده اند...
میدانم
تو بی معجزه امده ای
بی عشق
بی ردا
بدون صلیب مقدس ات...
عجیب است ،
با معجزه ی ندیده از تو عاشقت شدم!!!!
براستی
چگونه نخواهمت ؟؟؟
چگونه ؟؟
((ساحل خدمتگذار))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: ساحل خدمتگزار , اشعار ساحل خدمتگزار , شعر ندیدن , شعر عاشقی
.: Weblog Themes By Pichak :.