پشتِ شب
شهری ست
که خورشید ش
در حصارِ اسارتی بارانی
به غروب می بازد
آرام قدم بزن
تا فانوسِ تنهایی
زیرِ چترِ شب های خيس
بوسه هایش
را حراج نکند
من در تکرارِ
دوباره از مرورِ خود
بیزار
ای هر نگاهت ، توقفِ رنج
بگذار
بِدَوَم تا آه
در این جذام ِ دردِ جدایی
که جویده ست
تنِ مرا...
🌈((نفس موسوي))🌈
برچسب ها: نفس موسوي , اشعار نفس موسوي , شاعرانه نفس موسوي , شعر اسارت
پشت تمام پنجره ها نشانه ایست
هر در که به سویش قدم میگذارم
اشاره میکند به نبود تو...
در راه آمدنت چه کرده ای ؟!!
که بدون تو یاری نمی کنند دروازه های زنده گی مرا ...
تو رفته ای و عجیب است!
نبض زندگی کند میزند در لحظه های من!
پشت تمام پنجره ها نشانه ایست
و همه چیز بوی غریب عشق میدهد...
به سمت پرتگاه اسارت میروم
و پاهایم میلرزند
در راه آمدنت کدام شعر نانوشته را اواز کرده ای
که همه چیز بوی عشق میدهد!!! اما تو!! تو نیستی و
تمام درها اشاره به نبودنت دارند!!!
بلاتکلیف مانده ام با غول عشق
کنار پرتگاهی که زیبا میکشاندم
به سمت اسارت...
((ساحل خدمتگزار))
👇👇👇
برچسب ها: ساحل خدمتگزار , اشعار ساحل خدمتگزار , شعر اسارت , شعر عاشقی
دلم
اسارتی میخواهد
از جنس تو ...
مثل حبس شدن گوشه آغوشت !
((فرشته رضایی))
👇👇👇
برچسب ها: فرشته رضایی , اشعار فرشته رضایی , شعر دلم , شعر آغوش
خواستیم کسی به رویامان
دست درازی نکند
بخود آمدیم
در اسارت تاریکی
محبوس بود رویاهایمان..
((نیلوفر ثانی))
برچسب ها: نیلوفر ثانی , اشعار نیلوفر ثانی , شعر کوتاه , شعر اسارت
.: Weblog Themes By Pichak :.