دوباره با من باش
پناه خاطره ام
اي دو چشم روشن باش
هنوز در شب من آن دو چشم روشن هست
اگر چه فاصله ما
چگونه بتوان گفت ؟
هنوز با من هست
کجايي اي همه خوبي
تو اي همه بخشش
چه مهربان بودي وقتي که شعر مي خواندي
چه مهربان بودي وقتي که مهربان بودي
چگونه نفس تو را در حصار خويش گرفت
تو اي که سير در آفاق روح مي کردي
چه شد
چه شد که سخن از شکست مي گويي
تو اي که صحبت فتح الفتوح مي کردي
((حميد مصدق))
برچسب ها: اشعار حميد مصدق , شعر آتشفشان حميد مصدق , شعر های حميد مصدق , شعر گرافی
تاريخ : دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۴ | 3:58 | نویسنده : محمد شیرین زاده |
.: Weblog Themes By Pichak :.
























