
اگه یک شب ، فقط یک شب
با چشم باز خوابیدی
اگه که خواب یه خوابِ
عمیقو تا سحر دیدی
اگه که تیشه خوردی و
جلو مردم نیفتادی
جواب شاخ و برگت رو
به هر زجری شده دادی
تو اون وقت تازه می تونی
بگی حرفامو می فهمی
اگه که دربه در گشتی
فقط دنبال یه هم درد
اگه که درد زخماتو
یه زخم تازه تر ، کم کرد
اگه شب های غم موند و
همه روزای شادت رفت
اگه هر سال عین من
تولدت رو یادت رفت
تو اون وقت تازه می تونی
بگی حرفامو می فهمی
اگه دنیاتو سوزندن
نگا کردی و باریدی
اگه رو تل خاکستر
با چشم خیس رقصیدی
اگه لبهات از لبخند
نداره کمترین سهمی
تو اون وقت تازه می تونی
بگی حرفامو می فهمی
تو اون وقت تازه می تونی
بگی حرفامو می فهمی
تو اون وقت تازه می تونی…
((پریسا صفاریان))
-
برچسب ها: پریسا صفاریان , اشعار پریسا صفاریان , شعرکده , ترانه های پریسا صفاریان

می خوام امشب یکم از من بگم واست
از این آدم که غرقه توو پریشونی
یه چیزایی که وقتی بشنوی ، تازه
می فهمی که ازم چیزی نمی دونی!
اگه من فصل بودم، می شدم پائیز
پر از بی برگی و دلگیری و بارون
اگه یه شعر بودم مثنوی بودم
اگه یه قصه بودم، قصه ی مجنون
اگه احساس بودم، حس تنهایی
اگه گل می شدم، نیلوفر آبی
اگه یه بغض بودم، بغض سی ساله
اگه یه درد بودم، دردِ بی خوابی
اگه یه کوچه بودم، کوچه ی بن بست
اگه یه راه بودم، جاده ی باریک
اگه یه رنگ بودم، خاکیِ خاکی
اگه تصویر بودم، مبهم و تاریک
اگه یه واژه بودم، واژه ی حسرت
گه که اشک بودم، اشک پنهونی
اگه یه خونه بودم رو گسل بودم
اگه که ترس بودم، ترس ویرونی!
ولی حالا فقط یه آدم خسته م
که حس می کنه از هم داره می پاشه
برو، بیخود به من دل بستی، آغوشم
نمی تونه پناه خستگیت باشه!
((پریسا صفاریان))
-
برچسب ها: پریسا صفاریان , اشعار پریسا صفاریان , شعرکده , ترانه های پریسا صفاریان

می خندم اما خوب می دونم
سلول، سلول من افسرده ست
دلتنگی من واسه تو، عین
دلتنگی واسه آدم مرده ست
من چال کردم عشقتو دیگه
یه گوشه ای از قلب ویرونم
بالا سر این گور، شب تا صبح
می شینم و مرثیه می خونم
باید بدونی بعد دل کندن
هیچکی فراموشی نمی گیره
آدم فقط دس می کشه از جنگ
امید برگشتن که می میره!
من یادمه چن سال و چن ماه و
چن ساعته که دادمت از دست
دیگه به من مربوط نیست اما
هرچی به تو مربوطه یادم هست!
هم سرنوشت من نبودی و
تلخی تقدیرو پذیرفتم
من زندگیمو می کنم اما
هر ثانیه یاد تو می افتم
((پریسا صفاریان))
برچسب ها: پریسا صفاریان , اشعار پریسا صفاریان , شعرکده , ترانه های پریسا صفاریان

من شبیه کتابی ام که یه روز
یه نفر برگه هاشو سوزونده
من همون شعر نیمه کاره م که
روی دستای شاعرش مونده
مثلِ برقِ قشنگِ قبل از رعد
روشنم اما خیلی کوتاهم
خنده های دروغ قبل از بغض
هق هق ِ تلخ بعد یه آهم
با تموم وجود، تنهام و
از تموم جهان جدا موندم
آخرین ماهی ام توو تنگ بلور
که از عیدای قبل جا موندم
من ی تصویر واضحم از غم
من یه تعریفم از فروپاشی
مثل گنجشکی ام که افتاده
توی حوض عمیق نقاشی
من شبیه مسافری خسته م
که نشسته توو ایستگاه قطار
مقصد و مبداء اش یکیه ولی
بیخودی مونده چش به راه قطار
((پریسا صفاریان))
برچسب ها: پریسا صفاریان , اشعار پریسا صفاریان , شعرکده , ترانه های پریسا صفاریان

هر کاری که کردم نشد
از عمر این غم کم نشد
حوای من آدم نشد
خسته شدم ،دیگه نمی جنگم
با گریه و هق هق،نشد
با زور و با منطق، نشد
عاشق نبود عاشق نشد
خسته شدم ،دیگه نمی جنگم
با عذر خواهی حل نشد
با سر به راهی حل نشد
از هیچ راهی حل نشد
خسته شدم ،دیگه نمی جنگم
با جنگ و با دعوا نشد
با بوسه اخمش وا نشد
این من ، یه بارم «ما» نشد
خسته شدم ،دیگه نمی جنگم
با التماس من نشد
اون وصله ی این تن نشد
راضی به دل بستن نشد
خسته شدم، دیگه نمی جنگم
حسم واسش معنا نشد
توو سرنوشتم جا نشد
می خواستم، اما نشد
خسته شدم ،دیگه نمی جنگم
((پریسا صفاریان))
برچسب ها: پریسا صفاریان , اشعار پریسا صفاریان , شعرکده , ترانه های پریسا صفاریان

رفتی اما من حریف
شب و بیداری نبودم
هی قدم زدم غمت رو
آخه سیگاری نبودم
من جنازه مو کشیدم
شبا رو تن خیابون
چشم من گریه بلد نیست
نعره می زدم توو بارون
من همونی ام که حتی
دم رفتن کم نیاورد
ولی وقتی درو بستی
پشت در محکم زمین خورد
لعنت خدا به من که
تو رو از دست دادم آسون
به سکوت دم آخر
به غرور هر دوتامون
عکستو بغل نکردم
عکستو سوزوندم از درد
لعنت خدا به اون که
تو رو بعد من بغل کرد
((پریسا صفاریان))
برچسب ها: پریسا صفاریان , اشعار پریسا صفاریان , شعرکده , ترانه های پریسا صفاریان

در به در دنبال تو گشتم، نبودی
سر زدم به خونه های اشتباهی
خسته م از بس واسه ی تو گریه کردم
روز و شب رو شونه های اشتباهی
سمت بیراهه نرفتم، با تو اما
رفت عمرم توی راه اشتباهی
عشق ، یوسف بود و من دنبال یوسف
رفتم ، افتادم توو چاه اشتباهی
تازه فهمیدم پناه آورده بودم
از غم دنیا به جای اشتباهی
عاشقت بودم،ولی خب اشتباهه
عاشقی با آدمای اشتباهی
حال من حال کسیه که یه آدم
خونه شو ویرونه کرده اشتباهی
خیلی سخته که بفهمی کل عمرت
گریه کردی واسه درد اشتباهی
دست بر می دارم از این عشق و می رم
تکیه دادم به ستون اشتباهی
عقل می تونه فقط مرهم بذاره
روی زخمای جنون اشتباهی
((پریسا صفاریان))
برچسب ها: پریسا صفاریان , اشعار پریسا صفاریان , شعرکده , ترانه های پریسا صفاریان
.: Weblog Themes By Pichak :.

























