شعر های باران خورده ....

محبوب من

تو شبیه هیچ کس نیستی

در هیاهوی بهشت

خیابانی پیدایت کردم که هوایش بارانی بود

در کوچه هایی که دهان‌ پنجره هایش

پُر بود از ترانه ی عشق

و غزل از دهان هیچ خانه ای نمی افتاد!

((برتا نبی ئیان))

به این نبرد همیشگی

برای فتح تنم ادامه بده

پرچم صلح چشمهایت

به لبخند" زنی "ختم می شود که

هر روز درفنجان قهوه هایش

رنگ چشمهای تورا می نوشد.

((برتا نبی ئیان))

شبیخون زده ای به روزهای آرام من

دلم خون شده

این روزهاشعر تنها پناهگاه من است

برتا نبی ئیان(از کتاب هوای چشم هایت)

-

لینک سفارش اینترنتی کتاب هوای چشم هایت

به قلم برتا نبی ئیان

👇👇👇

https://asarebartarpub.ir/product/هوای-چشم-هایت/

دوباره بی جهت

برای چشمهایت دل شوره گرفتم

هوای نگاهم بارانی شد

((برتا نبی ئیان))

روزی که نگاهم می کردی

رنگ تار و پود قلبم قرمز بود

رنگ عشق

رنگ زندگی

زمان خبر از خیابان های خیس می داد

گونه هایی که اشک روی انها می لغزید

دوباره از کوچه ی دیروز رد شدی

صدای واگن ها می کوبد توی گوشم

و سیلی محکم باد مرا می ترساند

کاش دنیا جای بهتری بود

برای رها شدن در آغوشت

کاش گریه های مدادرنگی پایان ماجرا بود

کاش کشیدن قلب هایمان بدون قلم ساده بود!

چه کسی نوشت آزادی سگها ممنوع است؟!

اینجا شبها و روزها و ماههاجنازه هایی هستند

که شبیه ماهی های مرده روی آب حرکت میکنند

دنیا چرخ وفلکی ست که میچرخد

و آدمها می آیند که بروند

تنها عشق برای آیندگان باقی می ماند

((برتا نبی ئیان))

با موهای آشفته

با همان پیچ وتاپ همیشگی شان

همان قدر پریشان

به خوابت آمدم

من دیوانه

تو دیوانه ی دیوانگی

زنی در من این روزها برایت عاشقی میکند

زنی از جنس شعر

از جنس عشق

((برتا نبی ئیان))

-

فریادهای بی امان چشمهایم

سکوتی عمیق در میان لبهایم

میان علفهای هرز راه می روم

وبه این فکر میکنیم

دستهایمان در کدام خیابان‌ این دنیا

به هم خواهد رسید

((برتا نبی ئیان))

زمان آمدنت

شروع دوباره ای برای عاشقی ست

شروعی زیبا

کوچی بر دل جوانه ها

تو باشکوهی چون‌رقص باران

تازه ای چون گلهای شبنم زده

ای تمنای من

ترانه ی عاشقانه ی زندگی

به قلبم خوش آمدی ...

((برتا نبی ئیان))

-

باید هر سال بهار

برای آمدنت

به سراغ باغهای پر از شعر نگاهت بروم

گره بخورد رنگ چشمهایت به روسری ام

و در آغوشت متولد شوم

از مجموعه ی شعر هوای چشمهایت

(برتا نبی ئیان)

هرروزبرایت از تهران غبار آلود

این خیابانهای بی رحم پُر دود

نامه های عاشقانه ای پُست می کنم

خدا کنداین روزها هوای چشمهایت

مثل نگاه من بارانی نباشد

به موهایم به یاد مهربانی دستهایت

مروارید سنجاق میکنم

دریای چشمهایت مرا در آغوش می کشد

و لبخندت در آینه اتاقم نقش می بندد

برمی گردم به چشمهایت نگاه می کنم

و بعد از ماهها هوای تهران بارانی می شود

((برتا نبی ئیان))

باید هر سال بهار

برای آمدنت

به سراغ باغهای پُراز شعر نگاهت بروم

گره بخورد رنگ چشمهایت به روسری ام

و در آغوشت متولد شوم

((برتا نبی ئیان))

لباس هایی که

مثل دلم برایت تنگ‌شده است

آن دامن گلدار که روی بند زندگی

آویزان شد

گل هایش پژمرد

کودکی ام را به یاد بیاور

من هنوز به هوای چشمهایت محتاجم

((برتا نبی ئیان))

گاهی سکوت می کنم

تا جهانی که سراسمیه ناقوس عشق تو را

در وجودم شعله می کشید

با تو سخن بگوید

و بی تابی مرا

برایت یاد آور شود

((برتا نبی ئیان))

نیلوفری که عاشقانه

به دور خیال چشمهایت می پیچد

هوای دوست داشتنت را نفس می کشد

در من زندگی را ادامه می دهد

درلحظه های بی تابی ام

نام تورا بی مهابا فریاد می زند

((برتا نبی ئیان))

گوشهایم را گرفته ام

اما طنین عشق هربار

بر تنم پیله میبندد

محبوب من

من

برتا

فردا پروانه میشوم ...

((برتا نبی ئیان))

شاید روزی باز در "سن رمی"قدم بزنم

از کنار رودخانه ی همیشگی عبورکنم

بوی پاریس دوباره برایم تازه شود

کافه هایی که پر از صبحانه های گرم ‌

وغروب های لعنتی وداغ بود

شاید روزی چون فصیح در کتابم

یک آریان دیگر بسازم

"آنابل "کجایی؟!

دلم برایت سرخ سرخ است .

-
((برتا نبی ئیان))

-

👇👇👇

instagram.com/mohammad.shirinzadeh/

"شعر و دکلمه برتا نبی ئیان"

👇👇👇

-

شعر و دکلمه برتا نبی ئیان

👇👇👇

فریادهای بی امان چشمهایم

سکوتی عمیق در میان لبهایم

میان علفهای هرز راه می روم

وبه این فکر میکنم

دستهایمان در کدام خیابان‌ این دنیا

به هم خواهد رسید

-
((برتا نبی ئیان))

-

👇👇👇

t.me/mohammadshirinzadeh

بر مرکبی که سوارش تویی

دانش وعقل رفته از سرم

خود را در مصاف عشق می بینم

دین ودنیایی که عالمش تویی

به جهان فرمان بده بیاستد

به کاتبان بگو اوراق بیاورند

از چرخی بنویسند که نیلوفرش تویی

-
((برتا نبی ئیان))

-

👇👇👇

instagram.com/mohammad.shirinzadeh/

دارم برایت می نویسم

هرچند دیرمی خوانی

هرچند آنقدر خسته ای که نگاهت تار شده...

سهراب نگاه کن عقربه های هیچ ساعتی

تکان نمی خورد !

نگاه کن زمان از حرکت ایستاده است

و خیال "تو"در من

راه می رود !

نفس می کشد

ترانه می خواند

من را عاشقانه صدا میزند

امسال بهار بهتر ازهر سال

ما را درآغوش خواهدکشید

فکرش رابکن سهراب این پاییز به بهار ختم میشود !

برگهای دلتنگی از نگاه پراز لبخند من‌

افتاده است

سهراب هوای تهران بدون تو

مرزهای قرمز هشدار آلودگی را رد کرده است

فکرش را بکن آمدنت چطور عشق را

به جان این کلمات انداخته

باورکن من اولین زنی هستم

که از دلتنگی شاعر شده است

((برتا نبی ئیان))

-

👇👇👇

t.me/mohammadshirinzadeh

-

این آخر هفته های لعنتی

گاهی به وسعت یک اقیانوس

خاطره ها را،

نبودن ها را،

دلتنگی هارا،

به رخِ تنهاییِ آدم میکشند.

آدم است دیگر....

حافظه دارد...

قلب دارد....

احساس دارد...

-

((مهسا سجاد))

دکلمه : شاعر گرامی (برتا نبی ئیان)

-

👇👇👇

instagram.com/mohammad.shirinzadeh/

این همه سال دلتنگی

این همه سال دوری

و عقربه هایی که با ماقهر کرده بودند

ساعتهایی که فقط حرکت می کردند

تا صفحه تقویم ها ورق بخورند

شنبه ها ،یک شنبه ها ...جمعه ها ...

این تکرار لعنتی روزها ...

و در آخر دلتنگی هایی که به غروب

جمعه ها ختم می شد

کافه های شلوغ پر از سیگار

با بوی قهوه های همیشه تلخ

و موسیقی مثلا رمانتیک...

افسوس تو هرگز نمی آیی

واین غمگین ترین شعر را زمانی می خوانی

که زنی دستانش مثل موهایش

از دنیا کوتاه شده است

((برتا نبی ئیان))

فکرهای نهفته در سرمان

چیزی فراتر از عشق است

از واژه های بیگانه فرار میکنم

باید اعتراف کنم که من سالهاست

از قله ی زندگی

به جایی غریب پرت شده ام !

فقط خدا می داند

این روزهای دلتنگی

چطور به شب هایی سخت ختم می شود

((برتا نبی ئیان))

حرف هایی که امروز یک رهگذر در

مکالمه ای تلفنی می گفت

و من ناخواسته می شنیدم

"مراقب خودت باش"

"هواسرد شده لباس گرم بپوش"

"لطفا ماسک بزن "

عاشقانه های کوتاهی بود

که هوای چشمهای مرا ابری کرد

سالها این جمله ها را به تومی گفتم

افسوس نفهمیدی

که عشق دلواپسی نمی فهمد

((برتا نبی ئیان))

به طلوع دیوارهای خانه ای فکر میکنم

که غم از درو دیوارش بالا می رود

شاید شادی همین حوالی ست

فقط از نگاه ما دور مانده است

شاید عشق به دادِ تنهایی

دستهای پیچک هایی برسد

که برای رفتن و رسیدن

سالهاست تلاش میکنند

((برتا نبی ئیان))

حوالی خانه ی من هوا طوفانی ست

هوای شعرهایم

پس از رفتن "تو" سنگین است

باران هم رزم تازه ی من

این حریف تازه به دوران رسیده

هرشب باچشمهای من

عاشقانه هایی تلخ رقم می زند

((برتا نبی ئیان))

باید هر روز صبح برایت

با دل تنگی بنویسم

"دوستت دارم "

و در رویاهایم به سمت دستهایت حرکت کنم

افسوس

بین من و تو

فاصله حکمرانی می کند

((برتا نبی ئیان))