
نامت همین که سبز شود بر زبان من
طعم تمشک تازه بگیرد دهان من
من برکهای زلالم و لبهای کوچکت
افتادهاند مثل دو ماهی به جان من
تا بگذرد در آینه سرو روان تو
گل میکند هر آینه طبع روان من
گیسو مگو.. که جادهی ابریشم است این
آنک رسد شکن به شکن کاروان من
دامان توست بازدم باغهای چای
پیراهنت تنفس خرماپزان من
در سینه، جای دل، حجرالاسودی توراست
ای چشمهات آینهی باستان من
هر یک به شکلی از تو مرا دور میکنند
نفرین به دوستان تو و دشمنان من
هر وعده، پشت پنجره..اندوه ناشتا
چون قرص ماه حل شده در استکان من
باید خروسخوان به تماشا سفر کنیم
آماده باش وقت سحر مادیان من
((علیرضا بدیع))
👇👇👇
برچسب ها: علیرضا بدیع , شعر لب , ششعر سحر , اشعار علیرضا بدیع

به اشتیاق تو جمعیتیست در دل من
بگیر تنگ در آغوش و قتل عام ام کن
((علیرضا بدیع))
برچسب ها: علیرضا بدیع , اشعار علیرضا بدیع , شعر کوتاه , شعرکده

درخت خشکم و هم صحبت کبوترها
تو هم که خستگیات رفت، میپری از من
((علیرضا بدیع))
برچسب ها: علیرضا بدیع , اشعار علیرضا بدیع , شعر درخت , شعر کبوتر

درخت خشکم و هم صحبت کبوترها
تو هم که خستگی ات رفت، میپری از من...
((علیرضا بدیع))
برچسب ها: علیرضا بدیع , اشعار علیرضا بدیع , شعر کوتاه , کانال شعر در تلگرام

جدا کردند آدمها، مرا از تو، تو را از من
تو دریایی و من ساحل، نخواهی شد جدا از من
((علیرضا بدیع))
برچسب ها: علیرضا بدیع , اشعار علیرضا بدیع , عکس علیرضا بدیع , شاعرانه علیرضا بدیع

جدا کردند آدم ها مرا از تو، تو را از من
تو دریایی و من ساحل، نخواهی شد جدا از من
تو کاغذبادی و من در نخ زیبایی ات هستم
مبادا آن که قدر سوزنی باشی رها از من
تو مرز کفر و ایمانی! چگونه بگذرم از تو؟
اگر این گونه باشد نگذرد دیگر خدا از من
شکستم بارها و همچنان خاموش می مانم
صدا از سنگ می آید، نمی آید صدا از من
تو دریایی و من قصر شنی؛ از خود نپرسیدی
که از آن رفت و آمدها چه می ماند به جا از من؟
تو روزی باز خواهی گشت! این خط این نشان! اما
دریغا چون نخواهی یافت حتی رد پا از من!
((علیرضا بدیع))
برچسب ها: علیرضا بدیع , اشعار علیرضا بدیع , شعر کوتاه , کانال شعر در تلگرام

میگذارم پا به سن آرام آرام و هنوز
مثل طفلی نو قدم در جستجوی مادرم
با چنین حال و مقالی ، هرکجا ظلمی رود
میدوم با چشم خون پالا به سوی مادرم
تا روانم را بشویم از پلشتیهای دهر
چند لحظه مینشینم روبروی مادرم
تار خواهد شد جهان در چشمهای تیرهام
کم شود حتی اگر یک تار موی مادرم
تا که خواب خوش به چشمانم بیاید ، سالهاست
آب خوش پایین نرفته از گلوی مادرم
خم شود میخی که بر پهلوی بیبیجان نشست
بشکند دستی که سیلی زد به روی مادرم
((علیرضا بدیع))
برچسب ها: علیرضا بدیع , کانال اشعار علیرضا بدیع , کانال علیرضا بدیع , اشعار علیرضا بدیع

خانه ی دل را تکاندم
خانه ی دل را تکاند...
من به دور انداختم بدخواه او را...
او، مرا...
((علیرضا بدیع))
برچسب ها: علیرضا بدیع , کانال اشعار علیرضا بدیع , اشعار علیرضا بدیع , شعر کوتاه

جسم مرا بگیر !
و در خود مچاله کن
خواهد
چکید
از
بدنم !
چشم های تو ...
((علیرضا بدیع))
برچسب ها: علیرضا بدیع , اشعار علیرضا بدیع , شعر کوتاه , کانال شعر در تلگرام

دستهایت مــرتع انگورهای نوبر است
چون حلال من نشد باشد حرام دیگری
((علیرضا بدیع))
برچسب ها: علیرضا بدیع , اشعار علیرضا بدیع , شعر کوتاه , کانال شعر در تلگرام

عاشق ترین پرنده تویی بر درخت من
قـــربان قلب نازک تو، قلب سخت من
((علیرضا بدیع))
برچسب ها: علیرضا بدیع , اشعار علیرضا بدیع , شعر قلب , شعر درخت

خوش به حالِ بوته ی یاسی که در ایوانِ توست
میتواند هر زمان دلتنگ شد، بویت کند...
((علیرضا بدیع))
برچسب ها: علیرضا بدیع , شعر بوته یاس , شعر گل یاس , اشعار علیرضا بدیع

اسیرت کرده بودم فکر می کردم که عشق است این!
قفس را باز کردم دانه بگذارم که در رفتی
((علیرضا بدیع))
برچسب ها: علیرضا بدیع , اشعار علیرضا بدیع , شعر اسیری , شعر قفس

بهار اندامِ من! این شهر را اردیبهشتی کن
که من برعکسِ شاعرها، به شدت ضد پاییزم
((علیرضا بدیع))
برچسب ها: علیرضا بدیع , اشعار علیرضا بدیع , شعر کوتاه , کانال شعر در تلگرام

دستخطی دارم از او
بر دل خود یادگار
عشق کاری کرد با قلبم
که چاقو با انار...
((علیرضا بدیع))
برچسب ها: علیرضا بدیع , شعر انار , عکس انار , شعر کوتاه

در سرزمین من زنی از جنس آه نیست
این یک حقیقت است که در برکه ماه نیست
این یک حقیقت است که در هفت شهر عشق
دیگر دلی برای سفر رو به راه نیست
راندند مردم از دل پر کینه، عشق را
گفتند: جای مست در این خانقاه نیست
دنیا بدون عشق چه دنیای مضحکیست
شطرنج مسخرهست زمانی که شاه نیست
زن یک پرنده است که در عصر احتمال
گاهی میان پنجرهها هست و گاه نیست
افسرده میشوی اگر ای دوست حس کنی
جز میلههای سرد قفس تکیه گاه نیست
در عشق آن که یکسره دل باخت، برده است
در این قمار صحبتی از اشتباه نیست
فردا که گسترند ترازوی داد را،
آنجا که کوه بیشتر از پرّ کاه نیست،
سودابه روسپید و سیاووش روسفید
در رستخیز عشق کسی روسیاه نیست
((علیرضا بدیع))
برچسب ها: علیرضا بدیع , اشعار علیرضا بدیع , غزلسرا , شعر گرافی

غیر شیدایی مرا داغی به پیشانی نبود
منکه پیشانی نوشتم جز پریشانی نبود
همدمی ما بین آدمها اگر مییافتم
آه من در سینهام یک عمر زندانی نبود
دوستان رو به رو و دشمنان پشت سر
هرچه بود آیین این مردم مسلمانی نبود
خار چشم این و آن گردیدن از گردنکشیست
دسترنج کاجها غیر از پشیمانی نبود
چشم کافرکیش را با وحدت ابرو چه کار ؟
کاش این محراب را آیات شیطانی نبود
منکه در بندم کجا ؟ میدان آزادی کجا ؟
کاش راه خانهات اینقدر طولانی نبود
((علیرضا بدیع))
برچسب ها: علیرضا بدیع , غزلسرا , اشعار علیرضا بدیع , عکس گریه

سلام من به تو ای اتفاق ناهنگام
همیشه سبز بمانی-همین-بهاراندام
تو آن قصیده ی معروف رودکی هستی
که قامتت زده پهلو به صنعت ایهام
تویی تغزّل شاعر در اوج کشف و شهود
همیشه سر زده از راه می رسی الهام
بهار! از تو چه پنهان که سخت دلگیرم
از این خزان که مرا خواست غنچه ای ناکام
دلم گرفته از این دوستان حق نشناس
که بعد مست شدن سنگ می زنند به جام
تو شاهزاده ی خوشبخت قصه ها هستی
که از کتاب به بیرون پریده ای آرام
من و تو آخر دنیا رسیده ایم به هم
چنان که آخر این شعر می رسم به سلام
چه حکمتی است که دوشیزه ی عروسکی ام
رسیده ام به تو در انتهای کودکی ام؟
((علیرضا بدیع))
برچسب ها: علیرضا بدیع , اشعار علیرضا بدیع , غزلسرا , غزل های عاشقانه

تا زنده باشم چون کبوتر دانه می خواهم
امروز محتاج توام؛ فردا نمی خواهم
آشفته ام...زیبایی ات باشد برای بعد
من درد دارم شانه ای مردانه می خواهم
از گوشه ی محراب عمری دلبری جستم
اکنون خدا را از دل میخانه می خواهم
می خندم و آیینه می گرید به حال من
دیوانه ام، هم صحبتی دیوانه می خواهم
در را به رویم باز کن! اندوه آوردم
امشب برای گریه کردن شانه می خواهم
((علیرضا بدیع))
برچسب ها: علیرضا بدیع , اشعار علیرضا بدیع , غزلسرا , شعر کبوتر

جغرافياى كوچك من،
بازوان توست!
اى كاش تنگ تر شود،
اين سرزمين من ...
((علیرضا بدیع))
برچسب ها: علیرضا بدیع , اشعار علیرضا بدیع , شعر کوتاه , شعر ناب
تو ماهی و من ماهیِ این برکه ی کاشی..
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی!
آه از نفس پاک تو و صبح نشابور
از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی..
پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و الماس به آفاق بپاشی!
ای باد سبک سار! مرا بگذر و بگذار!
هشدار! که آرامش ما را نخراشی..
هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم!
اندوه بزرگی ست چه باشی.. چه نباشی..
((علیرضا بدیع))
برچسب ها: علیرضا بدیع , غزلسرا , اشعار علیرضا بدیع , شاعرانه

دستخطی دارم از او
بر دل خود یادگار
عشق کاری کرد با قلبم
که چاقو با انار …
((علیرضا بدیع))
برچسب ها: اشعار علیرضا بدیع , شعر کوتاه , شعر ناب , شعر
.: Weblog Themes By Pichak :.




























