تو غافلگیـرِ "ای وای" و کمی صبح
سری زیـر و "بفرمای" و کمی صبح
حیـــاط و میــهمان و عطــــرِ باران
چه حالی میدهد چای و کمی صبح
((شهراد ميدرى))
برچسب ها: شهراد ميدرى , شعر صبح , شعر صبح بخیر , شعر کوتاه
آسمان تا به زمین نم نم ِ یکریز آمد
عطرِ کاه و گِل و بارانِ دل انگیز آمد
کوچه باغِ غزل آراسته با خش خشِ برگ
یک نفر از سفری خاطره آمیز آمد
گُُل طلا، شاخه طلا، برگ طلا، بوسه طلا
باد با دامنِ چین چینِ طلاریز آمد
رفت شهریورِ دم کرده یِ طهرانِ قدیم
تا نسیمی خنک از جانبِ تبریز آمد
باز شد پنجره و باد ورق زد گُل را
هفتمین برگه یِ تقویم سرِ میز آمد
ساعتِ صفر شد و "مهر"ِ دلآشوب رسید
هرچه جز عشق در این دایره، ناچیز آمد
تا برقصد دل و جان، رقص کنان شعله کشید
نفسِ گرمِ اجاقی که شررخیز آمد
چایی و تخت و حیاط و غزل آماده یِ اوست
باز کن در که به دیدارِ تو "پاییز" آمد
((شهراد ميدرى))
برچسب ها: شهراد ميدرى , غزلسرا , اشعار شهراد ميدرى , عکس عاشقانه
دلم تنگ است و میدانم تو دیگر برنمیگردی
بمانم هرچه خیره پشتِ این در، برنمیگردی
فقط من مانده ام اینجا و این امواجِ توفانی
غروبی رفته ای و سویِ بندر برنمیگردی
به یادت هرچه بی تابانه بنشینم به رویِ تاب
به زیرِ این درختِ سایه گستر برنمیگردی
دوباره دانه می پاشم حیاطِ خیسِ باران را
اگرچه خوب میدانم کبوتر برنمیگردی
تُهی از نوبهارت مانده تقویمِ خزانِ من
به این مهر و به این آبان و آذر برنمیگردی
نه تنها "گُل محمد" رفته و "مارال" آشوب است
تو هم دیگر به دنیایِ "کلیدر" برنمیگردی
تو نقشِ اوّلِ ماهی و شبها بی تو تاریکند
جلودارِ سیاهی هایِ لشکر برنمیگردی
غریبی میکنم با قابِ عکست نا اُمیدانه
خودم هم کرده ام انگار باور برنمیگردی
هزاران سالِ دیگر کااااااااش با بویِ تو برخیزم
به دیدارم نگو که صبحِ محشر برنمیگردی
((شهراد ميدرى))
برچسب ها: شهراد ميدرى , اشعار شهراد ميدرى , غزلسرا , شعر ناب
یک بوسه بده وقت شراب آمده است
هنگام سروده های ناب آمده است
واکن بغل پنجره برگنجشکان
لبخند بزن که آفتاب آمده است
((شهراد ميدرى))
برچسب ها: شهراد ميدرى , اشعار شهراد ميدرى , شعر گنجشک , شعر کوتاه
تو آن برگی که در آغوش دارند
تو آن نقشی که بر تن پوش دارند
تو آن غوغای آغازین روزی
که گنجشکان بازیگوش دارند
((شهراد ميدرى))
برچسب ها: شهراد ميدرى , اشعار شهراد ميدرى , شعر گنجشک , شعر کوتاه
.: Weblog Themes By Pichak :.