
سقفِ تمام خانههای شهر چکه میکند،
سقفِ تمام کافهها،
دانشگاهها،
بیمارستانها.
سقفِ تمامِ ماشینها،
چترها،
آرزوها...
حتا سقفِ خاکستری این آسمان
که تَبله کرده بر آن
کُپههای ابر.
از تیترِ روزنامهها خونآبه میچکد
از گوشیهای تلفن،
از صفحهی لپتاپها،
بلندگوهای رادیو
و این تالآبِ سیمانی
پنداری
گاوش را گُم کرده است
که فقط به لهجهی خون
آواز میخواند.
ما دوزیستانِ دستبسته،
با عینکهای بخار گرفته
بر زانوهامان راه میرویم
و در رختخوابهای تَر
برای انقراض نسلِ رؤیاهای بزرگ
زوزه میکشیم.
تَشتهای لَبپرمان را
در تراسِ همسایه خالی میکنیم
و در انتظارِ دلاکِ پیری نشستهایم
که قرار است
خورشیدِ گِلگرفته را
به گرمابه ببرد.
پانتومیمبازانِ بیآزاری
که هرگز
اجازه نداشتیم
نقشِ به گردآب مُردهای را
در این نمایشِ نمناک
بازی کنیم.
پادریهای سرخ
یک روز
به بیگناهی ما شهادت میدهند.
بارانیهای خیس
یک روز
به بیگناهی ما شهادت میدهند.
به بیگناهی ما
که قاتلِ اشکهای خود بودیم
تا به آسیابِ جنون
ریخته نشوند.
((یغما گلرویی))
برچسب ها: یغما گلرویی , کانال اشعار یغما گلرویی , شعر ناب , اشعار یغما گلرویی

دکمه های پیراهنم
خواب انگشتان تو را میبینند
و کفشهایم میسوزند
در آرزوی پابه پایی با کفشهای تو!
شالِ من
نمیتواند خاطرهی شانههایت را
از خاطر ببرد،
شلوارم چون سگی دنبال میکند مرا
در خانه
و میخواهد دوباره
او را به قدم زدن در کنار تو ببرم...
پس چگونه انتظار داری
از تو نخواهم
به من وعدهی دیداری بدهی؟
((یغما گلرویی))
برچسب ها: یغما گلرویی , کانال اشعار یغما گلرویی , کانال شعر در تلگرام , اشعار یغما گلرویی

قلمی به دستم می دهند و کاغذی
تا از گناهان خود
اعتراف نامه ای رقم بزنم.
و من تنها
از کابوس مداوم گنجشکی می نویسم
که به تیر و کمان من
در تابستان هفت سالگی ام مُرد.
((یغما گلرویی))
برچسب ها: یغما گلرویی , اشعار یغما گلرویی , کانال اشعار یغما گلرویی , شعرکده
.: Weblog Themes By Pichak :.

























