
میترسم از مرگ
اگر بخواهد تو را از من دریغ کند...
آفتاب را از من دریغ کند...
و به جای آن
یک مشت مورچه به من بدهد
که هربار
دستم را برای دوستی با آن ها دراز میکنم
یکی از انگشت هایم کم شده باشد... .
((ستاره ربیعی))
برچسب ها: ستاره ربیعی , اشعار ستاره ربیعی , شعر ناب , شعرکده
تاريخ : چهارشنبه ۸ دی ۱۳۹۵ | 5:21 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

ما
چوب کبریت های خیسی هستیم
که درتاریکی اتاق گیر کرده ایم
انفرادی کوچکی که
هر بار
نور از روزنه ی آن عبور کند
یکی را خواهد کشت...!
((ستاره ربیعی))
برچسب ها: ستاره ربیعی , اشعار ستاره ربیعی , شعر عاشقانه , شعر کوتاه
تاريخ : پنجشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۵ | 13:39 | نویسنده : محمد شیرین زاده |
.: Weblog Themes By Pichak :.

























