درباره وب

سلام و عرض ادب و احترام

خدمت دوستان عزیز و گرامی

بنا به روز بودن وب سایت

از صفحات دیگر هم دیدن بفرمایید

با تشکر فراوان از حضورتان

آیدی  چنل من در تلگرام👇👇

mohammadshirinzadeh@

صفحه اینستاگرام بنده

mohammad.shirinzadeh

شاعر بارانی (محمد شیرین زاده)

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

تو را دوست دارم

چون بوئیدن غنچه ای

در حال باز شدن

چون رویایی شیرین

بعد از کابوس...

تو را دوست دارم

چون هر سلامی پس از بدرود...


((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

چشمانت را ببند

و دستت را

بر روی قلبم بگذار

اینبار خودش می خواهد

به تو بگوید

دوستت دارم ...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

بیا عشق را

قمار کنیم

نترس

جز دل

چیزی بهم

نمی بازیم ...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

یک روز

به وقت عشق

ساعت هايمان را

با هم تنظیم می کنیم

و از آن پس

دیگر فرقی نمی‌کند

به کدام وقت محلی

مشغول

دوست داشتن همیم...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

و این دیوانگی

خواست عشق ات بود

مرا ببخش که

بلند بلند

دوستت دارم...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

من و تو

آنقدر شبیه هم

نفس کشیده ایم

که قلب هايمان

به یک شکل

برای هم می تپند...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

مرا به خودت

محدود کن

آنقدر که

در این دنیا

جز آغوش ات

جایی نداشته باشم

برای زندگی...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

بخند

تو نمی دانی

چقدر خنده هات

بهانه می دهند

به دست هایم

برای در آغوش گرفتن ات

چقدر اشتیاق

به نفس هایم

برای بویدنت...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

دوست داشتن ات

اسم و رسم من است

گفته بودم؟

بمان

آنقدر که ما

تعریف همیشه باشیم...

((محمد شیرین زاده))
جستجوی وب
برچسب ها وب
شعر (1312)

 

f868985_.png

 

باید از ابتدای این قصه ، خانه ها را خراب می کردیم

زندگی شکل دیگری می شد... ما اگر انتخاب می کردیم

بر لبت مُهر خاطره زده ای چه قَدَر ما شبیه هم شده ایم

باید از ابتدای این قصه، عشق را غرق خواب می کردیم

رفته ام تا تهِ تهِ رویا مثل خواهر بزرگ ها شده ام

غرقِ بازیّ ناتمامی که با کف و با حباب می کردیم

توی حوضی شبیه نقاشی نقشه های شکار آلوچه

هر کسی طرح تازه ای می ریخت نقشه اش را خراب می کردیم

غرق در ضبط صوت و کاست ها لحظه ای بی مجوّزِ خواندن

محو آن پوستر قدیمی که می خریدیم و قاب می کردیم

شب پلنگ پتوی سبزم داشت برّه ها را یکی یکی میخورد

کی؟ چگونه بزرگ باید شد؟ بی جهت هی حساب می کردیم

حالِ تو از غزل بهم می خورد... حالِ من از تمام آدمها

از تمام دقیقه هایی که غرق در اضطراب می کردیم

سعی دارم به شکل تدریجی خوابِ خود را به مرگ هدیه کنم

مرگ هم شکل دیگری می شد... ما اگر انتخاب می کردیم


((صنم نافع))

 

   👇👇👇   

https://t.me/mohammadshirinzadeh

6cx5_10.png


برچسب ها: صنم نافع , شعر , اشعار صنم نافع , شاعرانه آرام

تاريخ : پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۰ | 5:45 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

l046863_.jpg

 

حفظ کن فاصله را تا به تو عادت نکنم

به زن ِ توی غزل هات حسادت نکنم

حرف ها دارم وُ یک عمر نباید بزنم

طبق معمول برو زود، که فرصت نکنم

طبق معمول عذابم بده تا شک نکنم

عاجزم، پیش تو احساسِ شهامت نکنم

زندگی بیشتر از ظرفیتم طول کشید

دور کن اسلحه را تا که حماقت نکنم !

با خودم قهرم وُ تصمیم گرفتم دیگر

از همین ثانیه با آینه صحبت نکنم

شازده ! پیش تو وُ اینهمه آدم تنهام

در زمین کاش از امروز اقامت نکنم

آسمانی تر از آنی که کنارت باشم

حفظ کن فاصله را تا به تو عادت نکنم


((صنم نافع))

 

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee


برچسب ها: صنم نافع , شعر زن , اشعار صنم نافع , شاعرانه آرام

تاريخ : یکشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ | 4:36 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

x311710_.jpg

 

زندگی با تو چه کرده‌ست که تودار شدی

درد بغرنجی و در سینه تلنبار شدی

من به اندازه ی کافی به خودم زخم زدم

تو به سهم خودت از آینه بیزار شدی

آدمِ غار نشین! با چه غمی خوابت برد؟

در کدامین سده، وحشت زده، بیدار شدی

قهرمان‌های تو را در دلِ شب دار زدند

به پذیرفتنِ این فاجعه ناچار شدی

خسته ام از خفقان، یک کلمه حرف بزن

از کی آرام تر و راز نگهدار شدی؟

از زمانی که جهانت متوقف شده است

به خودت چند قدم راه بدهکار شدی؟

نرسیدی تو به آینده ی آزادی بخش

تا ابد در قفسِ حال گرفتار شدی


((صنم نافع))

 

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee


برچسب ها: صنم نافع , شعر , اشعار صنم نافع , شاعرانه آرام

تاريخ : یکشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ | 4:30 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

a166842_.jpg

 

حسّ خوبیست در آغوش خودت پیر شوم

اینکه یک عمر به دستان تو زنجیر شوم .

آسمانم شوی و تا به سرم زد بپرم

با نگاه پُر از احساس تو درگیر شوم .

حسّ خوبیست نفسهای تو را لمس کنم

آنقدَر سیر ببوسم...نکند سیر شوم؟

درد اگر از تو به اعماق وجودم برسد

حاضرم دم نزنم تا که زمینگیر شوم .

باید ابراز کنم نیت رویایم را

باید از زاویه ی شعر تو تفسیر شوم .

یک غزل باشم و تا مرز جنونت ببرم

پر از آرایه و اندیشه و تصویر شوم .

اولین تارِ سفید سر من را دیدی

حس خوبیست در آغوش خودت پیر شوم


((صنم‌ نافع))

 

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee


برچسب ها: صنم نافع , شعر , اشعار صنم نافع , شاعرانه آرام

تاريخ : یکشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ | 4:27 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

b446046_.jpg

 

من شوق کشف تازه ای هستم

در مرزهای عصمت و عصیان

جنگِ خودی های ستمدیده

نقض حقوق جعلیِ انسان

دستی ببر بر نقشه ی روحم

در سرزمینم ‌آسمان بگذار

با بوسه هایت آشنایم کن

خود را به رویاهای من بسپار

آیا زنان قصه های تو

از جنس شیطان و‌خدا بودند؟

آیا همیشه عشق و‌خواهش ها

در بسترت از هم جدا بودند؟

آیا وجودت داشت می لرزید؟

وقتی فرشته در تو‌ می پیچید!

آیا میان آن همه تندیس

چشمان غمگینت مرا می دید؟

آشوبِ شب در قلبت افتاده

ای قرصِ ماه مست و‌خواب آور

داری غنیمت می بری من را

فرمانده خونریزِ غارتگر

تصویر اندوهی نمادینم

با دستهای بسته در میدان

تاریخ را تکرار خواهم کرد

توی حیاط کوچک زندان


((صنم نافع))

 

 

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee


برچسب ها: صنم نافع , شعر , اشعار صنم نافع , شاعرانه آرام

تاريخ : یکشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ | 4:23 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

t521389_.jpg

 

انداختی دوباره به جانم گذشته را

زجرآوری شبیهِ همان شعله‌ها شدی

یادآوری نکن به من این زخمِ چندم است

مخفی‌ترین جنایتِ در ماجرا شدی

وقتی به سمت دلهره‌ها پیش می‌روی

تنها وظیفه‌ام فقط از خانه رفتن است

تسلیمِ ظالمانه‌ترین حکمِ غم شدم

حالا که برگ آخرم از خود گذشتن است

من خاطراتِ تلخِ تو را حفظ کرده‌ام

 هربار که شکنجه شدم در سکوتِ شب

وحشت به روحِ هر‌دو‌جهانم چشانده‌ای

با پای خود قدم‌ به قدم رفته‌ام عقب

باید صبور باشم و خود را‌ رها کنم

بیزارم از دروغِ پُر از مهربانی‌ات

داری خلاص می‌شوی از شرّ گریه‌هام

دارم خلاص می‌شوم از ناتوانی‌ات

با هرنفس به حالِ خودم آه می‌کشم

دلواپسِ سکوتِ پُر از حرف من نباش

من از درون شکسته‌ام و رو به انتهام

دیگر تو هم بهانه‌ی چاقو زدن نباش  


((صنم نافع))

 

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee


برچسب ها: صنم نافع , شعر , اشعار صنم نافع , شاعرانه آرام

تاريخ : یکشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ | 4:17 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

 

نگیر از چشمهایم رنگهای آسمانت را 

که آسان تر به قلبم می شناسانی جهانت را 

مبادا گفته باشی: دوستت دارم به آرامی 

مبادا شعله ای...، با بغض می بویم دهانت را 

شکوه سرزمین های غریب رو به ویرانی!

به روی شانه  ام بگذار دست نا توانت را

من امشب آمدم در بربگیرم آرزو ها را 

که در رویای خود از من بسازی قهرمانت را 

اگر چه قرن ها دور از تو با کابوس خوابیدم 

دریغ از من نکن دیگر خیال مهربانت را 

مرا پنهان کن از دنیای آدمهای پنهانکار 

 نگه دار از همه محبوسِ بی نام و نشانت را

شبیه درد بی درمان درونت می وزم با عشق

به چاقو می رسانم با جنونم استخوانت را

همه رفتند و من ماندم میان شعر و گورستان

خدا رحمت کند ای مانده تنها! رفتگانت را


((صنم نافع))


برچسب ها: صنم نافع , شعر , اشعار صنم نافع , شاعرانه آرام

تاريخ : یکشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۹ | 13:53 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

 

چه فرق داشت ماجرا،اگر که آنچنان نبود؟

تو بودی و سکوت من،کسی میانِمان نبود

چه فرق داشت سرنوشت،اگر غمی نداشتیم

نشانه های یأس در نگاهِ آسمان نبود

از ابتدای داستان مرا دوباره خلق کن

پرىِ دلشکسته ای که چهره اش جوان نبود

غرورِ نحسِ ساحره که از نگاهِ آینه

قشنگ تر از او کسی هنوز در جهان نبود

چه فرق داشت اینچین نمی گذشت عمرِ ما

دقیقه های ناب در اسارتِ زمان نبود

نگاه کن که شعرها،تو را بهانه کرده اند

کسی شبیهِ تو در این زمانه جاودان نبود

به حکمتی بخند که همیشه درد می کشید

خدا برای جفتِمان،اگر چه مهربان نبود


((صنم نافع))

 


برچسب ها: صنم نافع , شعر , اشعار صنم نافع , شاعرانه آرام

تاريخ : یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۶ | 14:17 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

BdPcc

 

حسّ پرواز مرا خوب به خاطر بسپار

آسمانی شو، به آن بال و پرت می آید

لحن دلواپسی ام توی دهان ها افتاد

قانعم کن که به زودی خبرَت می آید


((صنم نافع))

 

roKZ2


برچسب ها: صنم نافع , شعر , اشعار صنم نافع , شاعرانه آرام

تاريخ : سه شنبه ۲ آذر ۱۳۹۵ | 14:40 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

BfGlk

 

آمدم تا مرزهای بسته ى آغوش تو

تا لب دریای باران خورده ی خاموش تو

از شرابت بیشتر امشب برای من بریز

تا بگویم:" درد دارم می کشم " در گوش تو

اختیارم دست رویاهاست تا می پرورم

بوسه های سرد را روی تن بیهوش تو

کودکی پای برهنه توی این تصویر ها

می دود دنبال آن چشمان بازیگوش تو

بغض کردم بازهم اما دلیلش را نپرس

تا که بگذارم سرم را بی صدا بر دوش تو


((صنم نافع))

 

roKZ2


برچسب ها: صنم نافع , کانال اشعار صنم نافع , اشعار صنم نافع , غزلسرا

تاريخ : یکشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۵ | 16:10 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

fdBqT

 

زندگی بیشتر از ظرفیتم طول کشید


دور کن اسلحه را تا که حماقت نکنم


((صنم نافع))

 

roKZ2


برچسب ها: صنم نافع , شعر , اشعار صنم نافع , شاعرانه آرام

تاريخ : یکشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۵ | 16:7 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

oGaQF

 

تکیه گاهم نشدی،جور تو را باد کشید

بی کسی ذهن مرا تا غزلآباد کشید

فارغ از تلخی این برهه تاریخ شدم

آسمان صورت غمگین مرا شاد کشید

دست تقدیر ، در اندیشه ی حبس ابدم

روی پیشانی من یک زن آزاد کشید

آریایی شدم و باور افسانه مرا

تا اُبهّت کده ی سلسله ی ماد کشید

بیستون پیش من از کوه شدن کم آورد

زخم را روی تنم تیشه ی فرهاد کشید

نفت شد علت تحمیلی مُردن که مرا

جان به لب آمده تا خیبر و مرصاد کشید

قتل هر خاطره ، زنجیره ی رویایم را

تا شب حادثه دوم خرداد کشید

آخرین شعر من از بس که غمش سنگین بود

سنگ از درد درونمایه ی آن داد کشید


((صنم نافع))


برچسب ها: صنم نافع , شعر , اشعار صنم نافع , شاعرانه آرام

تاريخ : دوشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۵ | 7:44 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

4T6c1

 

حال من بی بهانه هم خوب است


زندگی بی بهانه هم زیباست


((صنم نافع))

 

KDRj1


برچسب ها: صنم نافع , کانال اشعار صنم نافع , شعر کوتاه , کانال شعر در تلگرام

تاريخ : دوشنبه ۵ مهر ۱۳۹۵ | 3:25 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

نمی خواهم اینگونه درمان شوم

نمی خواهم از او جدایم کنید

نفس ها ی مصنوعی بی رمق!

در آغوش دریا رهایم کنید

نیایید نا محرمان سمت من

که تمکین کنم تا ابد از غمش

مبادا خیالش شبی بشکند

اگر عاشقانه صدایم کنید

همه زخمها یادگاری اوست

نبندینشان ، تا که بهتر شوم

نمی خواهد اینگونه با عشق خود

تلاشی برای شفایم کنید

من آماده ام او صدایم کند

که بیرون بیایم از این قاب عکس

ببوسم حقیقی ترین عشق را

کنارش بمیرم ... دعایم کنید


((صنم نافع))

 

KDRj1


برچسب ها: صنم نافع , اشعار صنم نافع , غزلسرا , شعرکده

تاريخ : چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵ | 4:48 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

دختر همسایه توی خاله بازی گفته بود

می رسد مردی به فریاد عروسک هایمان

برگهای پله ها را خوب اگر جارو کنیم

زود تر شاید بیاید قهرمان داستان

عیدها در انتظارت کوچه پرچم پوش بود

عطر یاس باورت در خانه ها پیچیده بود

خواهرم یک بار در ساعات نزدیک اذان

توی خوابش صورت نورانی ات را دیده بود

هر اتوبوسی که از خطّ مقدم می رسید

نامه ای با دست خطت را به مادر می رساند

هر کسی عاشق که می شد شعرش از جنس تو بود

ذکر تو از هر گناهی ، هر کسی را می رهاند

سالها بی بی تو را بر روی نذری ها نوشت

با امید چشمهایت ختم قرآن می گرفت

رو به سمت آسمان فریاد می کردم تو را

گریه می کردم تو را ، وقتی که باران می گرفت

گفته بودند از مسیر خانه ام رد می شوی

رنگ بر رخسار غمگین خیالاتم نبود

تند می زد قلبم و دنیا به آخر می رسید

مخفیانه عشق ورزیدن نه ، در ذاتم نبود

گفته بودند از قماش خشکسالی نیستی

با نفسهایت حیات خانه جان خواهد گرفت

در دعا پیچیده اند ات ، می رسی و آسمان

تا ابد بوی گلاب و زعفران خواهد گرفت

چند روزی می شود بد جور حست می کنم

دوست دارم شب نشینی های پشت بام را

می شمارم آرزو ها را به سمت آسمان

می شمارم عشق های تلخ و نا فرجام را

التماست می کنم یک لحظه نزدیکم شوی

بشنوی این شعرهایی را که مضمونش تویی

قصه هایی از پلاک و استخوان و ضبط صوت

در هوای داغ اهوازی که کارونش تویی

گفته اند از آسمان شهر مان رد می شوی

بچه ها ی کوچه پرواز تو را کِل می کشند

غرق دریای غمت هستم ولی دستان تو

خوب می دانم مرا هم سمت ساحل می کشند


((صنم نافع))


برچسب ها: صنم نافع , اشعار صنم نافع , غزلسرا , خانه شعر

تاريخ : یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵ | 4:9 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

Q8m1n

 

سخت است یک شب کلّ دنیایت بریزد

قاطی کنی و ترس فردایت بریزد

تنهایی ات ساقی شود با دستِ لرزان

کابوس ها را تویِ ودکایت بریزد

بگذار این ابری که می بارد به شدت

دریایی از احساس را پایت بریزد

حیف تو بود ای ساقه ی زیبای بیمار

در ابتدای فصل مینایت بریزد

سخت است درمان کردن ذهنی پریشان

وقتی که آن تصویر زیبایت بریزد

دست نوازش می کشم روی سرِ تو

شايد در اوج خواب موهایت بریزد

مرغابی وحشی من پر می کشد تا

در امتداد موج دریایت بریزد


((صنم نافع))


برچسب ها: صنم نافع , اشعار صنم نافع , غزلسرا , شعر کده

تاريخ : دوشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۵ | 6:35 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

OfGsi

 

قول دادم به تو "این راز"فراموش شود

رقص مضراب تو بر ساز فراموش شود

ادعای نفس و بوسه ی پیغمبری ات

حرمت و وسعت اعجاز فراموش شود

صلح تحمیلی آغوش تو تسخیرم کرد

تا شب شرجی اهواز فراموش شود

قول دادم ننویسم که مبادا درشعر

لذت لحظه ی پرواز فراموش شود

صبح بارانی و رویای تو توی سر من

کوچه و پنجره ی باز فراموش شود

خط پایان تو را جشن گرفتم دیگر

باید آن نقطه ی آغاز فراموش شود


((صنم نافع))


برچسب ها: صنم نافع , غزلسرا , اشعار صنم نافع , شعر ناب

تاريخ : دوشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۵ | 6:17 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

BS5Wx

 

همه ی شهر من انگار به تو معتادند

که فقط پیش خودت، منظره هایش شادند

مردمش لحظه ی خندیدن تو می رقصند

مردمش درد ندارند ، همه آزادند

نیستی! پنجره و شمع به خود می لرزند

دلخوشی های کمم توی مسیر بادند

داغ دیدند همه دخترکان بعد از تو

با تن لخت در آتشکده ها جان دادند

تو خودت بهتر از این قافیه ها می دانی

تو که بودی همگی بوی غزل می دادند

مانده بودی اگر اینجا به نگاهت سوگند

اتفاقات بد اینطور نمی افتادند !

 

((صنم نافع))


برچسب ها: صنم نافع , شعر باران , اشعار صنم نافع , شاعرانه آرام

تاريخ : یکشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۵ | 7:21 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

pbgz5


من حکم سنگسارم و اجرا نمی شوم

لبریز قطره هایم و دریا نمی شوم

یوسف ترین!دوباره تو را خواب دیده ام

دیدم صنم پرستم و زیبا نمی شوم

دیگر برای گفتن اینها زمان کم است

شب می روم،معطل فردا نمی شوم

تاریخ را عوض نکن و منتظر نمان

چون هیچ وقت فاتح دنیا نمی شوم

وقتی که تا همیشه نفس بند آمده

وقتی که در اسارت تن جا نمی شوم

حل کن مخدری که منم را درون چای

حل کن مرا که باز معما نمی شوم

تاریخ را عوض نکن و قهرمان نباش

یوسف ترین!دوباره زلیخا نمی شوم

حالم بد است باز بگو : خوب می شوی

می خواستم به خاطرت اما نمی شوم


((صنم نافع))


برچسب ها: صنم نافع , اشعار صنم نافع , شاعرانه صنم نافع , غزلسرا

تاريخ : چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵ | 4:54 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

81wg_482519_610035509022232_411753615_n.jpg

 

خیره ام در چشمِ خیست حسرتم را درک کن

قبله ام باش عاشقانه ، نیتم را درک کن

ای که رویایت دلیلِ گُنگِ عصیانم شده ست

شعرهایم ،گریه هایم ، خلوتم را درک کن

عشق را بر شانه ی اسطوره ها باریده ام

ردِّ اشکِ نیمه شب بر صورتم را درک کن

غرقِ آغوشت شدم، عریانی ام تسلیم توست

تا ابد می خواهمت این حالتم را درک کن

روزهای بودنم باتو علامت خورده است !

توی تقویمم بمان وُ عادتم را درک کن

گرچه نقشِ منفی ام را خوب ایفا کرده ام

در غزل ها جنبه های مثبتم را درک کن

از قرارم با تو یک عمر است که آواره ام !

لا اقل دلشوره های ساعتم را درک کن


((صنم نافع))


برچسب ها: صنم نافع , غزلیات صنم نافع , اشعار صنم نافع , غزلسرا

تاريخ : دوشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۵ | 6:0 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

hzs_photo_2016-03-24_05-30-43.jpg

 

روحیات شعری ام آشفته شد مجنون شدم

لای دفترهای من لیلا خودش را دار زد

خواستم مردانه از افسانه ها حذفش کنم

عادت ماهانه ام زن بودنم را جار زد


((صنم نافع))


برچسب ها: صنم نافع , شعر ناب , شعر کوتاه , اشعار صنم نافع

تاريخ : دوشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۵ | 5:56 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

6ro1_11402995_1145336302158814_2368650144733976982_n.jpg

 

زل بزن خوب به عکسم

چه در آن می بینی

من به تصویر در این قاب

شباهت دارم ؟

بی صدا مرده ام و توی خودم

دفن شدم

من از این مقبره ی سرد

رضایت دارم


((صنم نافع))


برچسب ها: صنم نافع , اشعار صنم نافع , شعر کوتاه , شعر ناب

تاريخ : دوشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۵ | 5:42 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

huhq_photo_2016-03-23_03-56-42.jpg

 

درد دارد همیشه دل کندن

درد دارد تمام پایان ها

گم شدن در مسیر تنهایی

گریه کردن به حال باران ها


((صنم نافع))


برچسب ها: صنم نافع , شعر باران , اشعار صنم نافع , شاعرانه آرام

تاريخ : یکشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۵ | 4:2 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

tlc9_12011193_1193828490642928_1581029948040277718_n.jpg

 

حسّ خوبیست در آغوش خودت پیر شوم

اینکه یک عمر به دستان تو زنجیر شوم

آسمانم شوی و تا به سرم زد بپَرم :

با نگاه پر از احساس تو درگیر شوم

حسّ خوبیست نفس های تو را لمس کنم

آنقدَر سیر ببوسم ... نکند سیر شوم ؟!

درد اگر از تو به اعماق وجودم برسد

حاضرم دم نزدم تا که زمینگیر شوم

باید ابراز کنم نیت رویایم را

باید از زاویه ی شعر تو تفسیر شوم

یک غزل باشم و تا مرز جنونت بکشم

پر از آرایه و اندیشه و تصویر شوم

اولین تار سفید سر من را دیدی

حسّ خوبیست در آغوش خودت پیر شوم


((صنم نافع))


برچسب ها: صنم نافع , غزلسرافشعر عاشقانه , اشعار صنم نافع , عکس صنم نافع

تاريخ : دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۴ | 15:55 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

3ytg_14030350559.jpg

 

همه ی شهر من انگار به تو معتادند

که فقط پیش خودت، منظره هایش شادند

مردمش لحظه ی خندیدن تو می رقصند

مردمش درد ندارند ، همه آزادند

نیستی! پنجره و شمع به خود می لرزند

دلخوشی های کمم توی مسیر بادند

داغ دیدند همه دخترکان بعد از تو

با تن لخت در آتشکده ها جان دادند

تو خودت بهتر از این قافیه ها می دانی

تو که بودی همگی بوی غزل می دادند

مانده بودی اگر اینجا به نگاهت سوگند

اتفاقات بد اینطور نمی افتادند !

 

((صنم نافع))


برچسب ها: صنم نافع , شعر ناب , اشعار عاشقانه , اشعار صنم نافع

تاريخ : شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۴ | 20:52 | نویسنده : محمد شیرین زاده |