روز های عشق چقدر شیرین اند
رؤیا هایش چه گوارایند
غم واندوه شب هایش چقدر تلخ اند
و هراس هایش چقدر زیادند
((جبران خلیل جبران))
مترجم : الهام صالحی
👇👇👇
برچسب ها: جبران خليل جبران , اشعار جبران خليل جبران , اشعار شاعران عرب زبان , اشعار شاعران خارجی
کتمانِ دلتنگی
بند آمدن نفس است…
((جبران خليل جبران))
برچسب ها: جبران خليل جبران , اشعار جبران خليل جبران , اشعار شاعران عرب زبان , اشعار شاعران خارجی
تو ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻫﺴﺘﯽ
ﺗﻮ ﻓﺮﺩﺍﯾﯽ
ﻫﻤﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﺵ ﺯﻧﺪه ﺑﻤﺎﻧﻢ
((جبران خلیل جبران))
برچسب ها: جبران خليل جبران , اشعار جبران خليل جبران , اشعار شاعران عرب زبان , اشعار شاعران خارجی
آن ذات پنهانی و بزرگ من که او را "من" می نامم،
راز ناشناخته ای است که در اعماق وجودم ساکن است
و کسی جز من نمی تواند آن را درک کند
و برای همیشه آنجا پنهان
و دست نیافتنی باقی خواهد ماند
((جبران خلیل جبران))
برچسب ها: جبران خليل جبران , اشعار جبران خليل جبران , اشعار شاعران عرب زبان , اشعار شاعران خارجی
عشق رازى است مقدس.
براى كسانى كه عاشقند،
عشق براى هميشه بى كلام مى ماند؛
اما براى كسانى كه عشق نمى ورزند،
عشق شوخى بى رحمانه اى بيش نيست
((جبران خليل جبران))
ترجمه: ليلا پورنعمتى
برچسب ها: جبران خليل جبران , اشعار جبران خليل جبران , اشعار شاعران عرب زبان , اشعار شاعران خارجی
سفر كن به هيچ كس هم نگو
يه رابطه ى عاشقانه رو زندگى كن و به هيچ كس هم نگو
شاد زندگى كن و به هيچ كس هم نگو
آدم ها
چيزهاى قشنگ رو
خراب می کنند ...
((جبران خلیل جبران))
ترجمه : مریم رحیمی
برچسب ها: جبران خليل جبران , اشعار جبران خليل جبران , اشعار شاعران عرب زبان , اشعار شاعران خارجی
كاش چاه خشكيده و بي آب بودم.
مردم در من سنگ مي انداختند.
برايم سبك تر و دوست داشتني تر از آن بود
كه چشمه جوشاني باشم؛
مردم بر آن مي گذرند و نمي نوشند...
كاش ني خشكي بودم زير پاي رهگذران
بهتر از آن بود كه سازي باشم با تارهاي طلايي
در خانه اي كه صاحبش؛
سرانگشت نواختن ندارد
و فرزندانش نمي شنوند.
((جبران خليل جبران))
برچسب ها: جبران خليل جبران , اشعار شاعران خارجی , اشعار جبران خليل جبران , شعر کوتاه
درختان شعرهایی هستند
که زمین بر آسمان می نویسد
و ما آنها را بریده
و از آنها کاغذ می سازیم
تا نادانی و تهی مغزی خویش را
در آنها به نگارش درآوریم.
((جبران خليل جبران))
برچسب ها: جبران خليل جبران , اشعار جبران خليل جبران , اشعار شاعران عرب زبان , اشعار شاعران خارجی
اي كاش مي توانستم بگويم
كه با من چه مي كني
تو جاني در جانم مي آفريني
تو تنها سببي هستي
كه به خاطر آن
روزهاي بيشتر
شب هاي بيشتر
و سهم بيشتري
از زندگي مي خواهم
تو به من اطمينان مي دهي
كه فردايي وجود دارد
((جبران خليل جبران))
برچسب ها: اشعار جبران خليل جبران , عکس گل زیبا , اشعار شاعران خارجی , شعر
هنوز بدرود نگفته اي ، دلم برايت تنگ شده است
چه بر من خواهد گذشت
اگر زماني از من دور باشي
هر وقت که کاري نداري انجام دهي
تنها به من بيانديش
من در روياي تو شعر خواهم گفت
شعري درباره چشم هايت
و دلتنگي
((جبران خليل جبران))
برچسب ها: شعر ناب , شعر کوتاه , اشعار شاعران خارجی , اشعار جبران خليل جبران
راه عشق سخت است و دشوار
هنگامي که عشق تو را به اشارتي فرا ميخواند
رهرو عشق باش
عاشق شو
تيغ هاي نهفته عشق تو را خسته مي کند
نواي عشق چنان تند باد شمال در باغ
روياهاي تو را آشفته مي کند
اما عاشق شو
((جبران خليل جبران))
برچسب ها: اشعار شاعران خارجی , شعر کوتاه , شعر جهان , شعر ناب
امروز به پايان ميرسد
از فردا برايم چيزي نگو
من نميگويم :
فردا روز ديگريست
فقط ميگويم :
تو روز ديگري هستي
تو فردايي
همان که بايد به خاطرش زنده بمانم
((جبران خليل جبران))
برچسب ها: اشعار شاعران خارجی , شعر عاشقانه , شعر ناب , شعر کوتاه
دوست من
آنچه مينمايم نيستم
آنچه هست لباسي است که به تن ميکنم
لباسي که به دقت بافته شده تا مرا از سوالات تو
و تو را از کوتاهي و اهمال من محافظت کند
دوست من
آن "من ديگر" در خانه اي از سکوت زندگي مي کند و
همانجا براي هميشه باقي خواهد ماند
غير قابل درک و دست نيافتني
نه نمي خواهم آنچه مي گويم باور کني
و نه به آنچه انجام مي دهم اعتماد
چرا که کلمات من چيزي نيست جز افکار تو در صدا
و رفتار من نيز چيزي نيست الا آرزوهاي تو در عمل
((جبران خليل جبران))
برچسب ها: اشعار جبران خليل جبران , شاعرانه جبران خليل جبران , اشعار شاعران خارجی , شعر ناب
اکنون کجايی ای خود ديگر من ؟
آيا در اين سکوت شب بيداری ؟
بگذار نسيم پاک
تپش و مهربانی جاودانه ی قلبم را به تو برساند.
کجايی ای ستاره زيبای من ؟
تيرگی زندگی مرا در اغوش کشيده
و اندوه بر من چيره گشته است .
لبخندی در فضا بزن ؛
که خواهد رسيد و مرا جانی دوباره خواهد داد !
از انفاس خود عطری در فضا بپراکن که حمايتم خواهد کرد !
کجايی ای محبوب من ؟
آه ؛ چه بزرگ است عشق !
و چه بی مقدارم من !
((جبران خليل جبران))
برچسب ها: اشعار جبران خليل جبران , اشعار شاعران خارجی , شعر , شعر ناب
من نه عاشق بودم
و نه محتاج نگاهي که بلغزد بر من
من خودم بودم و يک حس غريب
که به صد عشق و هوس مي ارزيد
من خودم بودم دستي که صداقت ميکاشت
گر چه در حسرت گندم پوسيد
من خودم بودم هر پنجره اي
که به سرسبزترين نقطه بودن وا بود
و خدا ميداند بي کسي از ته دلبستگي ام پيدا بود
من نه عاشق بودم
و نه دلداده به گيسوي بلند
و نه آلوده به افکار پليد
من به دنبال نگاهي بودم
که مرا از پس ديوانگي ام ميفهميد
آرزويم اين بود
دور اما چه قشنگ
که روم تا در دروازه نور
تا شوم چيره به شفافي صبح
به خودم مي گفتم
تا دم پنجره ها راهي نيست
من نمي دانستم
که چه جرمي دارد
دستهايي که تهي ست
و چرا بوي تعفن دارد
گل پيري که به گلخانه نرست
روزگاريست غريب
تازگي ميگويند
که چه عيبي دارد
که سگي چاق رود لاي برنج
من چه خوشبين بودم
همه اش رويا بود
و خدا مي داند
سادگي از ته دلبستگي ام پيدا بود
((جبران خليل جبران))
برچسب ها: اشعار جبران خليل جبران , اشعار شاعران خارجی , شعر گرافی سپیدار , شعر
من به خاطر شادماني تو
بسيار شادمانم
براي تو
شادماني شکلي از آزادي است ..
زندگي نمي تواند
با تو
جز با مهر و شيريني
جور ِ ديگري رفتار کند
تو با زندگي
جز با مهر و شيريني
رفتار نکرده اي .
((جبران خليل جبران))
برچسب ها: اشعار شاعران خارجی , اشعار جبران خليل جبران , شعر ناب , شعر گرافی سپیدار
جانم از آتشفشان ها گذرمي کند
با خويشتن در جنگم
از خود عبور مي کنم
تو آن سوي من ايستاده اي
و لبخند مي زني
و لبخند تو آن قدر بها دارد
که به خاطرش از آتش بگذرم
من طلا خواهم شد
مي دانم .
((جبران خليل جبران))
برچسب ها: اشعار شاعران خارجی , اشعار جبران خليل جبران , شعر ناب , شعر گرافی
من همان اندازه
دلواپس شادماني تو ام
که تو
دلواپس شادماني من
اگر تو خاطري آسوده نداشته باشي
من هم آسوده خاطر نخواهم بود .
((جبران خليل جبران))
برچسب ها: اشعار جبران خليل جبران , شعر کوتاه , شعر ناب , اشعار شاعران خارجی
اي عشق که دستان خداييت
بر خواهشهاي من لگام زده
و گرسنگي و تشنگيم را
تا وقار و افتخار بالا برده
مگذار توان و استقامتم
از ناني تناول کند
و يا از شرابي بنوشد
که خويشتن ناتوانم را
وسوسه ميکند
بگذار گرسنهي گرسنه بمانم
بگذار از تشنگي بسوزم
بگذار بميرم و هلاک شوم
پيش از آنکه دستي برآورم
و از پيالهاي بنوشم
که تو آن را پر نکردهاي
يا از ظرفي بخورم
که تو آن را متبرک نساختهاي
((جبران خليل جبران))
برچسب ها: اشعار جبران خليل جبران , اشعار شاعران خارجی , شعر ناب , شعر گرافی
براي خاطر عشق به من بگو
آن شعله چه نام دارد که در دلم زبانه ميکشد
نيرويم را ميبلعد
و ارادهام را زايل ميکند ؟
خطاست اگر بينديشيم عشق
حاصل مصاحبت دراز مدت و باهم بودني مجدانه است
عشق ثمرهي خويشاوندي روحي است
و اگر اين خويشاوندي در لحظهاي تحقق نيابد
در طول ساليان و حتي نسلها نيز
تحقق نخواهد يافت
((جبران خليل جبران))
برچسب ها: اشعار عاشقانه , اشعار شاعران خارجی , شعر ناب , اشعار جبران خليل جبران
اگر توانسته باشم در قلب يک انسان
پنجره جديدي را به سوي او باز کرده باشم
زندگاني من پوچ نبوده است
زندگاني تنها چيزي است که اهميت دارد
نه شادماني و نه رنج و نه غم يا شادي
تنفر همانقدر خوب است که عشق
و دشمن همانقدر خوب است که دوست
براي خودت زندگي کن
زندگاني را به آن سان که خود مي خواهي زندگي کن
و از اين رهگذر است که تو
وفادارترين دوست انسان خواهي بود
من هر روز تغيير مي کنم
و در هشتاد سالگي هم ، همچنان تجربه مي آموزم و تغيير مي کنم
کارهايي را که به انجام رسانده ام
ديگر به من ربطي ندارد ، ديگر گذ شته است
من براي زندگي هنوز نقدينه هاي بسياري در اختيار دارم
((جبران خليل جبران))
برچسب ها: اشعار جبران خليل جبران , زیباترین اشعار عاشقانه , اشعار شاعران خارجی , شعر نابفشعر
اولين شاعر جهان
حتماً بسيار رنج برده است
آنگاه که تير و کمانش را کنار گذاشت
و کوشيد براي يارانش
آنچه را که هنگام غروب خورشيد احساس کرده
توصيف کند
و کاملاً محتمل است که اين ياران
آنچه را که گفته است
به سخره گرفته باشند
((جبران خليل جبران))
برچسب ها: اشعار شاعران خارجی , شعر ناب , شعر کوتاه , شعر گرافی
مُزد عاشقي
رنج است
اما اين رنج
روشني مي بخشد
از دلي عاشق
که مي شکند
موسيقي و ترانه مي تراود
((جبران خليل جبران))
برچسب ها: اشعار شاعران خارجی , اشعار جبران خليل جبران , شعر گرافی , شاعرانه آرام
تنهايي را ترجيح بده به تن هايي که
روحشان با ديگريست
تنهايي تقدير من نيست
ترجيح من است
((جبران خليل جبران))
برچسب ها: اشعار جبران خليل جبران , شاعرانه جبران خليل جبران , شعر گرافی , شعر کوتاه
.: Weblog Themes By Pichak :.