
عدل تو اگر چهره بما بنمودی
ور چشم عنایتت نظر فرمودی
این جور ، که رفت بر تنم ، کی رفتی ؟
وین رنج ، که هست بر دلم ، کی بودی؟
((رشیدالدین وطواط))
برچسب ها: رشیدالدین وطواط , اشعار رشیدالدین وطواط , رباعی سرا , شعر کوتاه

ای دست زمانه بسته از بیداری
وز دست گشاده داد بخشش دادی
تا بندهٔ تو شدم ز غم آزادم
از بندگی توام مباد آزادی
((رشیدالدین وطواط))
برچسب ها: رشیدالدین وطواط , اشعار رشیدالدین وطواط , رباعی سرا , شعر کوتاه

ای من ز غمت وطن در آتش کرده
چون زلف تو احوال مشوش کرده
تن زیر پی حادثه مفرش کرده
با ناخوشی زمانه دل خوش کرده
((رشیدالدین وطواط))
برچسب ها: رشیدالدین وطواط , اشعار رشیدالدین وطواط , رباعی سرا , شعر کوتاه

ای روی تو فردوس برین دل من
روزان و شبان غمت قرین دل من
گفتم : مگر از دست غمت بگریزم
عشق تو گرفت آستین دل من
((رشیدالدین وطواط))
برچسب ها: رشیدالدین وطواط , اشعار رشیدالدین وطواط , رباعی سرا , شعر کوتاه

بر یاد تو ، بی تو ، این جهان گذران
بگذاشتم ، ای ماه و تو از بی خبران
دست از همه شستم و نشستم بکران
چون بی تو گذشت ، بگذرد بی دگران
((رشیدالدین وطواط))
برچسب ها: رشیدالدین وطواط , اشعار رشیدالدین وطواط , رباعی سرا , شعر کوتاه

در منزل غم فگنده مفرش ماییم
وز آب دو دیده دل پر آتش ماییم
عالم چو ستم کند ، ستمکش ماییم
دست خوش روزگار ناخوش ماییم
((رشیدالدین وطواط))
برچسب ها: رشیدالدین وطواط , اشعار رشیدالدین وطواط , رباعی سرا , شعر کوتاه

بویت شنوم ز باد ، بیهوش شوم
نامت شنوم ز خلق ، مدهوش شوم
اول سخنم تویی ، چو در حرف آیم
و اندیشهٔ من تویی چون خاموش شوم
((رشیدالدین وطواط))
برچسب ها: رشیدالدین وطواط , اشعار رشیدالدین وطواط , رباعی سرا , شعر کوتاه

گفتم که : بمدحت تو خورشید شوم
نی آنکه چو گل آیم و چون بید شوم
نومید دلیر باشد و چیره زبان
زنهار ! چنان مکن ، که نومید شوم
((رشیدالدین وطواط))
برچسب ها: رشیدالدین وطواط , اشعار رشیدالدین وطواط , رباعی سرا , شعر کوتاه

بگسست ز صحبت من آن دل گسلم
مالید بزیر چای محنت چو گلم
هر شب گردد خیال او گرد دلم
الحق ز مراعات خیالش خجلم !
((رشیدالدین وطواط))
برچسب ها: رشیدالدین وطواط , اشعار رشیدالدین وطواط , رباعی سرا , شعر کوتاه

در دل ز غم عشق تو نازی دارم
وز آب دو دیده پر کناری دارم
با این همه همچو بادگاه و بی گاه
با خاک سر کوی تو کاری دارم
((رشیدالدین وطواط))
برچسب ها: رشیدالدین وطواط , اشعار رشیدالدین وطواط , رباعی سرا , شعر کوتاه

بس شب بدعا دو دست برداشتم
بس روز براه تو نظر داشته ام
از خویشتنم خیر مبادا ! همه عمر
گر بی تو ز خویشتن خبر داشته ام
((رشیدالدین وطواط))
برچسب ها: رشیدالدین وطواط , اشعار رشیدالدین وطواط , رباعی سرا , شعر کوتاه

امروز بی رخت ای سیمین بر
از رنج تن و درد دل و خون جگر
عمریست ، که گر عوض کنم با مرگش
چیز دگرم نهاد باید بر سر
((رشیدالدین وطواط))
برچسب ها: رشیدالدین وطواط , اشعار رشیدالدین وطواط , رباعی سرا , شعر کوتاه

می رفت و گلاب از سمنش می بارید
مشک از خط عنبر شکستن می بارید
از گفتهٔ من دوبیتیی در حق خویش
می خواند و شکر از دهنش می بارید
((رشیدالدین وطواط))
برچسب ها: رشیدالدین وطواط , اشعار رشیدالدین وطواط , رباعی سرا , شعر کوتاه

دل جام وفا بدست اخلاص گرفت
جان در طلبش گردش رقاص گرفت
مسکین چه خبر داشت ؟ که سلطان فراق
اقطاع وصال با زر خاص گرفت
((رشیدالدین وطواط))
برچسب ها: رشیدالدین وطواط , اشعار رشیدالدین وطواط , غزلسرا , شعر گرافی

چون چرخ همیشه رسم تو طنازیست
کار تو همه فریب و صنعت بازیست
بس عهد ، که همچو زلف خود بشکستی
در مذهب تو عهد شکستن بازیست
((رشیدالدین وطواط))
برچسب ها: رشیدالدین وطواط , اشعار رشیدالدین وطواط , غزلسرا , شعر گرافی

دشمن چو بدانست که : احوالم چیست
بر تلخی زندگانی من بگریست
بدحال تر از من اندرین عالم کیست ؟
در آرزوی مرگ همی باید زیست
((رشیدالدین وطواط))
برچسب ها: رشیدالدین وطواط , اشعار رشیدالدین وطواط , غزلسرا , شعر گرافی

معشوقه دلم بتیر اندوه بخست
حیران شدم و کسم نمی گیرد دست
مسکین تن من بپای محنت شد پست
دست غم دوست پشت من خرد شکست
((رشیدالدین وطواط))
برچسب ها: رشیدالدین وطواط , شعر کوتاه , رباعی سرا , شعرکده

آن دست زنان و پای کوبان پیوست
زین پیش گذشتن من از کوی تو هست
آن دست مرا کنون بر آورد از پای
و آن پای مرا کنون در افگند ز دست
((رشیدالدین وطواط))
برچسب ها: رشیدالدین وطواط , شعر کوتاه , رباعی سرا , شعرکده

با تو در سینه جان نمی گنجد
تو درونی ازان نمی گنجد
عشق در سر برفت و عقل برفت
کین دو در یک مکان نمی گنجد
((رشیدالدین وطواط))
برچسب ها: رشیدالدین وطواط , اشعار رشیدالدین وطواط , شعر کوتاه , شعر ناب
.: Weblog Themes By Pichak :.


























