هر شب
یک شعر میبافم
و روی کلمات میاندازم...
سردیِ نگاهِ تو
تنِ تب زدهی واژهها را
به لرزه میاندازد...
کمیامان بده
صبح نزدیک است
و من
شرمگین از صورتِ ماه
دیگر نمیتوانم بنویسم
دوستت دارم...
((مژده شکوری))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: مژده شکوری , اشعار مژده شکوری , شعر دوستت دارم , شعر عاشقانه
تاريخ : یکشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۰ | 3:14 | نویسنده : محمد شیرین زاده |
.: Weblog Themes By Pichak :.