
اگر مراست هزاران غم و يکي غمخوار
خوشا غمي که کنار تو مي نشاند يار
ز تاب طره پيچان گره گشايي کن
که دل به شوق رهايي است زين شب طرار
نگويمت که نگويي چنين چنان نکني
بگو بکن به دل خويش و راه کج مسپار
بدار رشته پيوند را و کاري کن
ممان که بگذرد اين بار باز کار از کار
شکست شوکت افراسياب و رونق ديو
تهمتنا ! تو ز چه بيژن فتاده برآر
نه گاه بزم و نشست است و گردش ساغر
که پهنه پهنه رزم است و پويه پيکار
به چشم اختر و در بال گل به جز خون نيست
زمانه همه خونفشان کج رفتار
دلم گرفته به پاييز ابر باران خيز
به دلگشايي اين باغ غم نشسته ببار
چراغ چشمش اگر زين شبم برون ببرد
نمي خرم مه تابان يه يک نگاه نگار
((سياوش کسرايي))
برچسب ها: شعر گرافی , شعر ناب , اشعار سياوش کسرايي , شاعرانه ها
.: Weblog Themes By Pichak :.
























